۱۲ آذر ۱۴۰۲ - ۰۷:۳۵
کد خبر: 941790

یادی از حاج حسان اللقیس در دهمین سالگرد شهادتش، در «عصر پهپادها» / شهید «نبرد مغزها»

همسر شهید در گفت‌وگو با قدس: انتقام خون شهدای مقاومت، نابودی اسرائیل است

از دهه پنجاه میلادی دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل، سیاست «حذف مغزها» را در پیش می‌گیرند و هر کس که در پیشرفت و افزایش قدرت جبهه مقابل مشارکت دارد هدف ترور است. حاج حسان هم در همین چارچوب ترور می‌شود.

یادی از حاج حسان اللقیس در دهمین سالگرد شهادتش، در «عصر پهپادها» / شهید «نبرد مغزها»

اگر ترور نیمه‌شب ۳ دسامبر ۲۰۱۳ هم مثل موارد قبل ناکام مانده بود شاید حالا «ابوعلی» که دیگر ۶۰سال را تمام کرده، در گیر و دار نبرد این روزهای حزب‌الله، نقش تعیین‌کننده‌ای ایفا می‌کرد. اگر چه پس از شهادت پسرش در سال ۲۰۰۶ که جنگ ۳۳روزه یا همان «حرب تموز» جریان داشت، بیش از پیش بی‌تاب شهادت شده بود؛ این را اطرافیانش می‌گویند. علی‌رضا ۲۰سال دارد که به شهادت می‌رسد؛ در یک حمله موشکی که پدرش هدف آن است. قرار است تا آرزوی ابوعلی ۷سال و ۴ماه بعد در پارکینگ منزلش برآورده شود؛ آن‌طور که یکی از دوستانش توصیف می‌کند: «تکیه داده بود به در ماشین و در حالی که تبسم بر لب داشت، خطوط خون از سرش جاری شده بود.» از پشت شیشه ماشین به مغز او شلیک کرده بودند. ابوعلی محافظ شخصی ندارد، تنها رفت و آمد می‌کند و حتی گاهی سوار تاکسی می‌شود؛ مثل عماد مغنیه. نخستین سال‌های جنگ سوریه است و مانند همیشه «حسان هولو اللقیس» نقش مهمی در میدان دارد. دو گروه به‌ظاهر اهل‌سنت مسؤولیت ترور را بر عهده می‌گیرند اما حزب‌الله اسرائیل را مسؤول این جنایت اعلام می‌کند و نسبت به فتنه مذهبی هشدار می‌دهد. «رون سولومون» در تحقیقی برای مجله «اسرائیل دیفنس» (Israel Defense) و در پاسخ به این پرسش که چرا حاج حسان به این شکل ترور شده می‌نویسد: «منطقی است فرض کنیم تلفنی در کنار اللقیس وجود داشته است که حاوی شماره تماس مقامات مختلف در داخل و خارج حزب‌الله و همچنین فهرستی از اسامی مقامات ارشد کشورهای کمک‌کننده مانند سوریه و ایران بوده؛ فهرست‌هایی که طرف‌های زیادی علاقه‌مندند به آن‌ها دست یابند.»

حسان جوانی‌اش را پای مقاومت گذاشته و مسیری که طی کرده تا به این لحظه برسد، از سال‌های نوجوانی او آغاز شده است. همراه خانواده‌اش برای کار و تجارت به لیبریا می‌رود اما سال ۱۹۷۸ یعنی وقتی ۱۵ساله است به لبنان برمی‌گردد و یک سال بعد انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی می‌رسد. حال و هوای جوانانی مثل حسان در لبنان دیدنی است. مستند «نسیم حیات» ساخته سیدمرتضی آوینی این حال و هوا را به زیبایی روایت می‌کند؛ حال و هوایی که تا آخر عمر با حسان می‌ماند و در وصیت‌نامه‌اش هم نمایان است.

یادی از حاج حسان اللقیس در دهمین سالگرد شهادتش، در «عصر پهپادها» / شهید «نبرد مغزها»

عقل درخشان

از همان ۸ اکتبر یعنی فردای آغاز طوفان‌الاقصی، حزب‌الله لبنان «در حمایت از مردم ثابت‌قدم فلسطین در نوار غزه و مقاومت شجاعانه و شرافتمندانه آن‌ها» عملیات خود را در نوار مرزی و شهرک‌های شمال فلسطین اشغالی آغاز می‌کند. در این سلسله عملیات هدفمند، رزمندگان مقاومت با پهپاد، موشک‌های هدایت‌شونده و «سلاح‌های مناسب» به‌صورت مستقیم اهدافی را مورد اصابت قرار می‌دهند. در تمام موارد از لحظه انهدام اهداف تصویربرداری و در بیانیه‌های حزب‌الله اطلاع‌رسانی می‌شود؛ یک نبرد هوشمندانه که تلفاتی نزدیک به تلفات جنگ ۳۳روزه روی دست اسرائیلی‌ها می‌گذارد. از دهه هشتاد میلادی که سنگین‌ترین سلاح مقاومت «عملیات استشهادی» بود تا این روزها، حزب‌الله مسیری را طی کرده که نقش اول فناوری آن حسان اللقیس است؛ اگر چه که این‌گونه افراد به‌قول سیدحسن نصرالله، پیش از شهادتشان شناخته‌شده نیستند و پس از آن هم به‌واسطه نوع کارشان خیلی نمی‌توان درباره دستاوردهایشان صحبت کرد.

نصرالله که سابقه دوستی صمیمانه‌اش با حاج حسان به سال‌ها پیش در بعلبک – زمانی که هر دو پای دروس حوزوی سیدعباس موسوی می‌نشستند – برمی‌گردد، در سخنرانی‌اش پس از شهادت او به صحبت‌های اسرائیلی‌ها درباره «نبرد مغزها» با مقاومت اشاره می‌کند و می‌گوید: «حاج حسان یکی از همان مغزها و در حقیقت یکی از عقل‌های درخشان مقاومت بود.» این توصیف از همان زمان روی حاج حسان می‌ماند و او می‌شود «العقل المبدع» لبنانی‌ها. حمید داوودآبادی (دوست دیرینه شهید) هم که خاطرات و تصاویرش از حاج حسان را در کتابی منتشر کرده است، نام کتاب را «عقل درخشان» می‌گذارد؛ خواندنش خالی از لطف نیست.

از دهه پنجاه میلادی دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل، سیاست «حذف مغزها» را در پیش می‌گیرند و هر کس که در پیشرفت و افزایش قدرت جبهه مقابل مشارکت دارد هدف ترور است. از مصطفی حافظ مصری و محمد الزواری تونسی تا فتحی شقاقی، یحیی عیاش، صلاح شحادة، فادی البطش و دیگر بزرگان مقاومت فلسطین؛ و از فرماندهان مقاومت لبنان تا محسن فخری‌زاده و دانشمندان هسته‌ای ایران، همه مثل حاج حسان در همین چارچوب ترور می‌شوند. رونن برگمن، نویسنده اسرائیلی در کتاب «برخیز و اول بکش» (Rise and Kill First) روایتی مستند از این ترورها ارائه می‌دهد.

پرونده اللقیس

یکی از دوستان ابوعلی در پنجمین سال شهادت او به روزنامه لبنانی «الاخبار» می‌گوید: «علاقه حاج حسان به دنیای تکنولوژی و پیشرفت علمی از همان دوران کودکی، باعث شده بود تا خرید مجلات تخصصی این حوزه را به دیگر نیازهایش ترجیح دهد. این علاقه سبب شد در دانشگاه آمریکایی بیروت «مهندسی کامپیوتر» بخواند.» و همین می‌شود که پس از شکل‌گیری مقاومت اسلامی در لبنان، تمام توانش را برای تقویت سامانه‌های ارتباطی، امنیتی و نظامی حزب‌الله به کار می‌گیرد. گویا این آخر کاری‌ها هم سرگرم توسعه سامانه جنگ سایبری است. او مثل یک دائرةالمعارف، نخستین مشاور و مرجع رهبران مقاومت در حوزه تکنولوژی و سلاح است. گزارش‌های اطلاعاتی دشمن هم این موضوع را تأیید می‌کند. آن‌ها حسان اللقیس را عامل اصلی پیشرفت‌های خیره‌کننده تسلیحاتی حزب‌الله می‌دانند.

برگمن دو روز پس از ترور حاج حسان، از «پرونده اللقیس» در «آمان» (سرویس اطلاعات نظامی اسرائیل) یاد می‌کند و در روزنامه «یدیعوت آحرونوت» می‌نویسد: «آن‌گونه که مئیر داگان (رئیس موساد) می‌گوید، به‌خاطر تلاش‌های اللقیس، حزب‌الله قدرت آتشی در اختیار دارد که ۹۰درصد دولت‌های دنیا از آن بی‌بهره‌اند.» شاید برای همین بود که ۲۰سال همراه با عماد مغنیه در بالای فهرست اهداف ترور اسرائیل قرار داشتند. متئو لویت، عضو «مؤسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک» هم در کتاب «حزب‌الله: ردپای جهانی حزب‌الله لبنان» به نقش مهم حاج حسان می‌پردازد. صهیونیست‌ها مسؤولیت اللقیس در حزب‌الله را چیزی شبیه سازمان تحقیق، توسعه، فن‌آوری و لجستیک در ارتش اسرائیل می‌دانند؛ مسؤولیت مهمی که حتی خیلی از نزدیکانش هم از آن اطلاع نداشتند.

دنیای شخصی

شاید این حرف کلیشه‌ای باشد اما مسؤولیت سنگین و تمام مشغله‌های ابوعلی هم نمی‌تواند کاری کند که او در زندگی خانوادگی‌اش کم بگذارد. چند روز مانده به دهمین سالگرد شهادت حاج حسان، فرصتی دست می‌دهد تا با همسر او گفت‌وگویی کوتاه داشته باشم. خانم «شیرین اللقیس» روی دیگر زندگی شهید را روایت می‌کند و می‌گوید: «همه او را به کرم می‌شناسند. متواضع و ساده‌زیست بود. به محرومان رسیدگی می‌کرد تا جایی که اگر کسی از او کمک می‌خواست رد نمی‌کرد. با همه به‌خصوص خانواده‌اش بسیار مهربان بود؛ روحی لطیف داشت؛ لبخند را ترک نمی‌کرد و به فکر همه بود. هیچگاه نمازش را به تأخیر نمی‌انداخت و مراقب بود تا روزانه یک جزء قرآن بخواند و ذکر و نماز شب را داشته باشد.» می‌گویند روزگاری در جلسات حاج اسماعیل دولابی حاضر می‌شده. حمید داوودآبادی هم می‌گوید: «حاج حسان خلاصه شهداست.»

به‌گفته خانم اللقیس «با وجود آن‌که کارش را مقدس می‌دانست و شب و روز حتی در خانه آن را پیگیری می‌کرد و خسته هم نمی‌شد اما اگر فراغتی پیش می‌آمد نبودنش را جبران می‌کرد و با خانواده به تفریح می‌رفت. پیاده‌روی می‌کرد و اگر در بعلبک بود با دوستانش دور هم جمع می‌شدند. در خانواده هم دائماً جویای احوال کوچک و بزرگ بود و از دیدار بستگانش غافل نمی‌شد. حتی در جریان جنگ تموز با وجود اشتغالش، صبح و عصر با خانواده‌اش تماس می‌گرفت.» ابوعلی ۷ فرزند دارد؛ ۲ پسر و ۵ دختر. پسرش علی‌رضا از رزمندگان حزب‌الله و محافظان سیدحسن نصرالله است که به شهادت می‌رسد. چند ماه پس از آن هم دختر ۱۵ساله‌اش «آیه» را از دست می‌دهد. درآمد ابوعلی از فروشگاه کامپیوتر و وسائل ارتباطی است؛ یک شعبه در بیروت و یک شعبه در بعلبک. می‌گویند حتی گاهی خودش کار مشتریانش را راه می‌انداخته.

پرواز

ابوعلی فارسی را خیلی خوب صحبت می‌کند حتی لهجه‌ها را؛ در رفت و آمدهای زیادش به ایران آموخته. یک ماجرای معروف هم دارد. در دیدار فرماندهان مقاومت لبنان با رهبر انقلاب، حاج حسان به زبان فارسی گزارش می‌دهد و تحسین آقا را برمی‌انگیزد و آقا یک عکس یادگاری با او می‌گیرند. ایران که می‌آید با متخصصین ایرانی دیدار و از پروژه‌های پروازی بازدید می‌کند. تأثیر این ارتباط تنگاتنگ و هم‌افزایی نخبگان ایرانی و لبنانی و دیگر مجاهدان منطقه را این روزها در میدان می‌بینیم. سابقه ارتباط حاج حسان با بچه‌های سپاه برمی‌گردد به آن زمانی که سپاه در لبنان جوانان مقاومت را آموزش نظامی می‌داد. آخرین بار هم گویا دو ماه پیش از شهادتش به ایران سفر می‌کند؛ همان روزهایی که «پهپاد یاسر» در ایران رونمایی می‌شود. این پهپاد در جنگ سوریه مورد استفاده حزب‌الله قرار می‌گیرد و اسرائیل را نگران می‌کند.

برای حاج حسان غیرممکن وجود ندارد. این را دوست قدیمی‌اش به روزنامه الاخبار می‌گوید و ادامه می‌دهد: «مسخره‌اش می کردم؛ هر وقت که می‌دیدم قطعه‌های چوبی را به یک موتور کوچک وصل می‌کند. می‌پرسیدم توقع داری این پرواز کند؟ می‌گفت: نه‌تنها روزی پرواز می‌کند که هم سلاح حمل خواهد کرد و هم تصویربرداری می‌کند.» بارها شکست می‌خورد اما نهایتاً نقش مهمی در راه‌اندازی نیروی هوایی حزب‌الله ایفا می‌کند و نسلی از نیروهای نخبه را در مقاومت پرورش می‌دهد. با این که حاج حسان در جنگ الکترونیک با اسرائیل هم نقش مهمی دارد اما نام او با ساخت و توسعه پهپاد قرین است. «حسین انیس ایوب» از نخستین نیروهای حزب‌الله است که بر روی تسلیحات هوایی کار می‌کند و سال ۱۹۹۶ در درگیری با ارتش اسرائیل به شهادت می‌رسد. حاج حسان نام پهپادی را به یاد او «ایوب» می‌گذارد و به عمق فلسطین اشغالی می‌فرستد تا از فعالیت‌های مراکز حساسی مثل «دیمونا» تصویربرداری کند. و امروز در «عصر پهپادها» حزب‌الله پرنده‌های بدون سرنشینش را با نام و یاد «حسان» بر فراز سرزمین‌های اشغالی به پرواز درمی‌آورد؛ همانطور که فلسطینی‌ها در طوفان‌الاقصی با موشک «عیاش» و پهپاد «الزواری» امان صهیونیست‌ها را بریده‌اند.

انتقام

سیدحسن نصرالله نسبت خودش با حاج حسان را این‌گونه می‌داند: «أخاً و حبیباً و أنیساً و قریباً و صدیقاً...». دیگران می‌گویند که این دو نفر مثل چشم و پلک بودند. نصرالله خودش ابوعلی را غسل می‌دهد، کفن می‌کند و ساعاتی در کنار پیکرش می‌ماند. او در سخنرانی خود پس از شهادت حاج حسان، از انتقام می‌گوید؛ انتقام شیخ راغب حرب، سیدعباس موسوی، عماد مغنیه، حسان اللقیس و دیگر شهدای مقاومت. می‌گوید: «حساب ما و اسرائیل باز است تا زمانی که قاتلان حقیقی مجازات شوند.» به قول خودمان دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. وقتی در ادامه گفت‌وگو نظر خانم اللقیس را درباره انتقام خون همسرش می‌پرسم، می‌گوید: «هر قطره خون شهدا از کل اسرائیل ارزشمندتر است و به نظر من انتقام خون فرماندهان مقاومت، نابودی و نیستی اسرائیل و پایبندی ما به خط مقاومت است. ما باید هرطور که می‌توانیم از مقاومت حمایت کنیم و فرزندانمان را با بغض دشمن و روحیه نبرد با او به هر وسیله‌ای تربیت کنیم. ان‌شاءالله زندگی ما آن‌قدر طولانی شود تا ما آن روز را ببینیم که اسرائیل نابود شده است.» آرزویی که به نظر می‌رسد امروز از هر زمانی دست‌یافتنی‌تر است. اسرائیل بعد از طوفان‌الاقصی دیگر ترمیم‌شدنی نیست.

خبرنگار: مصطفی لشکری

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.