به گزارش قدس آنلاین، در بخش مستندنگاری، جواد رستمزاده با اثر «تو خداداد عزیزی هستی» درکنار «روزهای پیامبری: روایتی از زندگی غلامحسین حدادزادگان پیامرسان و راننده پیکر شهدا» نوشته روحالله شریفی از نشر سوره مهر، «عملیات احیا: روایت صعود یک مجموعه دانشبنیان به قله دانش و فناوری الکتروموتور» نوشته محمد حکمآبادی از نشر راهیار و «من اعتراف میکنم: زندگی و زمانه وحید افراخته» نوشته محمد رحمانی از نشر ایران حضور داشت. این اثر پیش از این، از سوی انجمن نویسندگان و عکاسان ورزشی مورد تقدیر قرار گرفته بود.
جواد رستمزاده، روزنامهنگار باسابقه خراسانی است که اکنون دبیری سرویس ورزش روزنامه قدس و سایت قدس آنلاین را بر عهده دارد. در خصوص کتاب «تو خداداد عزیزی هستی» و موفقیتش در جایزه ادبی جلال آلاحمد با این نویسنده به گفتوگو نشستیم که میخوانید.
چه احساسی از نامزد شدن در جایزه جلال دارید و آیا فکر میکردید در نخستین گام نویسندگی نامزد این جایزه ادبی شوید؟
این حس برای من توصیفناشدنی است و فکر نمیکردم بتوانم با کتاب اولم به این موفقیت دست پیدا کنم. در ذهنم نمیگنجید و تصورش برای من سخت بود، خوشحالم در نخستین گام توانستم به این توفیق دست پیدا کنم.
فکر میکنید چه ویژگی اثر شما مورد توجه هیئت داوران این جایزه قرار گرفت؟
در کشور ما روی گونه ورزشی و درباره ستارههای داخلی کتابی به این شکل نوشته نشده بود و فکر میکنم تازه بودن کار یکی از ویژگیهایی بود که مورد توجه هیئت داوران قرار گرفته است. ضمن اینکه در تمام این سالها ورزشینویسهای ما از این گونه غفلت کرده بودند و این کتاب اتفاق خوبی میتواند باشد برای ورزشینویسی و ثبت و ضبط وقایع تاریخی ورزش در کشور.
به نظر شما جوایز ادبی چقدر میتوانند انگیزههای لازم برای نویسندگان ایجاد و در فضای ادبی کتاب ایران جریانسازی کنند؟
قطعاً یکی از کارکردهای اصلی جشنواره ایجاد انگیزه برای نویسندهها و خلق آثار فاخر و ماندگار است. جایزه ادبی جلال یکی از جوایز معتبری است که موفقیت و حتی حضور در آن میتواند سبب ایجاد انگیزه و پیشرفت نویسندگان ما باشد.
چه شد که تصمیم گرفتید در نخستین گام نویسندگی، سراغ مستندنگاری و بیوگرافینویسی بروید. این ژانر چه جذابیتی برای شما داشت؟
مدتها بود به این موضوع فکر میکردم تا بتوانم مسئله بیوگرافینویسی ستارهها را در کشورمان ایجاد کنم چون در تمام دنیا این کار انجام میشود اما در ایران شاید به دلیل فرهنگ ما و نوع نگاه ستارههای ورزشی به مسئله مستندنگاری این مبحث مغفول مانده بود. من در دوران کرونا از فرصت فراغتی که ایجاد شد، استفاده کردم و به سمت این سوژه رفتم. با همراهیهای آقای خداداد عزیزی و شجاعتی که ایشان به خرج داد، موفق شدم این کتاب را به سرانجام برسانم و نخستین کتاب بیوگرافینویسی را در مورد ستارههایی که در قید حیات هستند، بنویسم و منتشر کنم.
شخصیت خداداد عزیزی به عنوان سوژه این کتاب چطور انتخاب شد؟ آیا غیر از خداداد افراد دیگری هم بودند که میشد برای نوشتن زندگینامه سراغ آنها بروید؟
خداداد عزیزی نقش انکارناپذیری در حافظه تاریخی ورزش مردم ما و به خصوص نسل دهههای ۶۰ و ۷۰ به بعد دارد. بسیاری از مردم ورزشدوست ما و حتی کسانی که اهل ورزش هم نیستند با گل خداداد عزیزی به ژاپن و عربستان خاطره دارند که آن روزگار در ذهن و حافظه تاریخی مردم ما حک شده است. ضمن اینکه خداداد زندگی پرفراز و نشیبی داشته و زندگیاش میتوانست در جوانان و نوجوانانی که فکر میکنند برای موفقیت و ستاره شدن باید پولدار بود، انگیزه ایجاد کند. سبک زندگی، تفکر، منش و نگاه خداداد میتوانست به عنوان الگو برای نسل تازه قرار بگیرد. آشنایی ۱۸ ساله من با خداداد به سبب رفاقت و خبرنگاری سبب شد، اشراف کافی روی زندگی ایشان و حتی ارتباطات و وقایعی که در زندگیاش ثبت و ضبط شده بود، داشته باشم و همه اینها بسترهای نوشتن در مورد خداداد عزیزی شد.
چالشهایی که برای نوشتن کتاب و جمعآوری مستندات داشتید، چه بود؟
یکی از مهمترین چالشها این بود که برای تهیه منابع باید زمان زیادی صرف میکردم. بعضی وقایع به صورت دقیق در ذهن خداداد عزیزی نبود که برای صحت آنها من را به افراد مختلف ارجاع میداد. ضمن اینکه نقل بسیاری مسائل توسط ایشان باید توضیح داده میشد تا مجاب شوند. چالش بعدی پیدا کردن منابع غیر از خداداد بود؛ منابعی که به دلیل نبود اینترنت در آن زمان، جایی ثبت نشده بود. مثلاً برای پیدا کردن شماره تماس، عکس و یا یک شخص باید هفتهها منتظر میشدیم که این مسئله زمانبر بود. تأمین این منابع و مستندات به خصوص بخشهایی که مربوط به دوران کودکی ایشان است، در عین شیرینی سختیهای خودش را داشت.
همراهی و همکاری خداداد عزیزی در گذراندن این مراحل چطور بود؟
ایشان در ابتدا اصلاً راضی به انجام این کار نبود. من چند بار برای نوشتن زندگینامه ایشان به سراغش رفتم و هر بار با پاسخ منفی روبهرو شدم. اما از زمانی که ایشان وارد دنیای تصویر شد، فضای رسانه را شناخت و در قامت مجری ظاهر شد آشنایی بیشتری با بحث کتاب و رسانه پیدا کرد و همین مسئله موجب شد به مرور راغب به این کار شود، عکس در اختیار من قرار میداد و همان طور که گفتم من را به افراد مختلف معرفی میکرد تا مستندات من درباره شخصیت و زمانهای که به صورت حرفهای ورزش میکرد، کامل شود. هر جا هم که من نیاز داشتم به تأیید صحت اطلاعات و شناسایی عکس، بدون چشمداشت و فوت وقت کمک میکرد.
خداداد زندگی پرفراز و نشیبی هم به لحاظ شخصی و هم حرفهای داشته است. آیا در این اثر به همه ابعاد زندگی شخصی و حرفهای او پرداختهاید؟
من در این کتاب به همه ابعاد زندگی شخصی ایشان نپرداختم اما ادعا میکنم تا حدود زیادی به ابعاد زندگی حرفهای ایشان پرداختهام و توانستم زاویههای پنهان زندگی پرفراز و نشیب زندگی ایشان را بازگشایی کنم. در مورد زندگی شخصی هم خود ایشان راغب نبود بیش از این به آن بپردازیم و من هم ضرورتی نمیدیدم، کنکاش کنم. در عین حال به جزئیات زندگی سخت ایشان در دوران کودکی، نوجوانی، جوانی و سربازی پرداخته شده و اتفاقاً بخشهای جذاب کتاب همین قسمتهاست.
مخاطب با خواندن این کتاب غیر از آشنایی با زندگی این فوتبالیست با شرایط فوتبال ایران در زمانهای که دوران طلایی فوتبال ایران لقب گرفته است، آشنا میشود. آیا نکاتی بوده که خداداد نخواسته به لحاظ در قید حیات بودن افراد، ذکر شود؟
بله مباحثی بود که خداداد راغب نبود به آنها بپردازم؛ ارتباط با اشخاص، مسائل اقتصادی و مسائل عاطفی و احساسی. نه اینکه در خصوص شفاف نشدن آنها تأکید داشته باشد اما کلاً وارد این مباحث نشد و من هم چون در خصوص کتاب همکاری صمیمانهای میکرد، به این وادیها نزدیک نشدم تا کار ادامه پیدا کند. امیدوارم در آثار بعدی با فرهنگسازی که در حوزه مستندنگاری میشود، بتوانیم شفافتر و مشخصتر به زندگی شخصی و حرفهای افراد و ستارهها بپردازیم.
شما در این کتاب از خاطرهگویی صرف فاصله گرفتید و به وادی روایت داستانی نزدیک شدهاید، تجربه روزنامهنگاری شما چقدر در این نوع روایتپردازی به کمک شما آمد؟
تجربه روزنامهنگاری من در بحث جمعآوری کتاب نقش اصلی را داشت چون مطالبهگری، جستوجوگری و تحقیق که در کار خبری وجود دارد در مورد مستندنگاری باید به شکل قویتری وجود داشته باشد. در تمام طول مدتی که کتاب نوشته میشد مسئله جزئینگری و مستند بودن روایتها باید مورد توجه باشد به خصوص در بخش دوم کتاب و روایت زندگی حرفهای ایشان که وارد باشگاههای اروپایی و آمریکایی میشود و یا درگیریها و اختلافات در تیمهای مختلف با توجه به فاصله زمانی که از آن زمان میگذشت، این سختگیری بیشتر میشد چون نیاز به اسنادی داشتم و اینجا بحث روزنامهنگاری به کمکم آمد که به این اسناد دست پیدا کنم و آن را کنار صحبتهای آقای عزیزی بگذارم و به شکل روایت نقل کنم.
در کتاب ادای دینی کردهاید به استاد حمیدرضا صدر. درخصوص تأثیری که ایشان روی ورزشینویسی کشور گذاشت، بگویید. چقدر از قلم دکتر صدر الگو گرفتید؟
بدون اغراق یکی از کسانی که در مستندنویسی ورزشی در ایران نخستین قدمها را برداشت مرحوم دکتر صدر بود که من افتخار داشتم چند سال در روزنامه جهان فوتبال از ایشان درسهای زیادی بیاموزم و کتابهای ایشان الگوی من برای پرداختن به بحث بیوگرافینویسی شد. ایشان در کتابهای مختلفی مثل «پسری روی سکوها» یا «تو در قاهره خواهی مرد» برای کسانی که به مستندنگاری علاقه دارند، الگوهای خوبی ارائه داده است.
نوشتن کتاب چقدر طول کشید و با چه افرادی درباره خداداد گفتوگو کردید؟
نگارش کتاب دو سال طول کشید آن هم به خاطر جمعآوری اسناد و عکسهای دیده نشده از زندگی خداداد که این عکسها هم جمعآوری و هم از باشگاههای مختلف خریداری شد. ضمن اینکه صحبت با افرادی که باید با آنها گفتوگو میکردیم هم زمان زیادی برد. در این کتاب علاوه بر مربیانی که خداداد با آنها کار کرده است، با همدورهایها و بازیکنان در مورد ایشان هم صحبت کردیم. نکته برجسته کتاب مقدمه والدیر ویهرا، سرمربی برزیلی تیم ملی ایران است. سعی کردم با همه افرادی که در زندگی خداداد عزیزی نقش داشتند گفتوگو کنم. این گفتوگوها بعضاً مفصل شده و بعضی هم کوتاه. عدهای هم تمایل نداشتند نامشان ذکر شود.
به عنوان یک نویسنده اولی که در ابتدای راه نویسندگی قرار دارید در خصوص تأثیر ناشر در دیدهشدن اثر یک نویسنده بگویید.
ناشر اهمیت زیادی در دیده شدن کتاب دارد. ناشری که این اثر را منتشر کرد، قوی نبود اما دست من را برای خیلی از ایدهها باز گذاشت و محدودیتی برای انتشار کتاب ایجاد نکرد.
در پایان اگر نکتهای باقی مانده که باید ذکر شود بگویید.
امیدوارم این کتاب نقشه راه خوبی باشد برای علاقهمندان به حوزه مستندنگاری ورزشی و روزنامهنگاران جوانی که وارد این حیطه شدند. امیدوارم ستارههای ورزشی درباره نوشتن از زندگینامهشان سختگیری نکنند. چون زندگینامهنویسی در واقع یک دانشگاه کوچک قابل دسترس برای نسل جدید ما خواهد بود که با مطالعه زندگینامه افراد موفق برای آینده خود برنامهریزی خوبی داشته باشند. امیدوارم کسانی که وارد کار روزنامهنگاری ورزشی میشوند عمیق به مسائل ورزشی نگاه کنند و از سطحینگری و پرداختن صرف به حاشیهها بپرهیزند و آثار فاخری وارد فضای ادبیات ورزشی کشور کنند.
نظر شما