از نخستین مدیران زن در مجموعه آستان قدس رضوی است. به اندازه نیمی از عمرش تجربه کار در این فضا را دارد. کاری که نتیجهاش اتفاقات خوب برای حرم مطهر رضوی و شهر مشهد بوده است. او بانویی است که خیلی از سدها را شکسته، خیلی از درها را برای ورود بانوان به مجموعه موزه باز کرده و در خیلی از مناطقی که فضا برای فعالیت بانوان فراهم نبوده، حاضر شده است. بیش از 30سال با جدیت و پشتکار و البته احساس مسئولیت کار کرده، خاک موزه را خورده و در این مدت رنج برده تا سنگ بنای مجموعههای ماندگاری را بگذارد. لابهلای همه پروژههای عمرانی دنبال جمعآوری اشیای قدیمی گشته، چرا که در این سالها مهمترین دغدغهاش حفظ و نگهداری اشیای باستانی و ارزشمند حرم مطهر بوده است. همزمان با میلاد با سعادت حضرت زهرا(س)، سراغ حشمت کفیلی میرویم؛ بانویی که آثار ماندگار را ماندگارتر کرده است.
ورود یک خانم به موزه آستان قدس رضوی
اگر آن موشکباران بدموقع اتفاق نمیافتاد و تهران درگیر جنگ نمیشد، شاید استخدام میراث فرهنگی و سازمان اسناد ملی میشد. شاید هم مصلحت این بوده در جوار حرم حضرت رضا(ع) خدمت کند و میراثی ماندگار از خود بهجا بگذارد.
حشمت کفیلی بانویی از اهالی خونگرم جنوب خراسان است. سال 1342 در فردوس به دنیا آمده و از همان جوانی حسابی اهل کنکاش نایافتهها بوده است. دانشآموخته رشته باستانشناسی از دانشگاه تهران است و تحصیلاتش را تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه داده است.
وقتی در سال پایانی دانشگاهش همزمان با موشکباران تهران راهی مشهد میشود، کلاسهای عمومی را در دانشگاه مشهد ادامه میدهد و به قول خودش برای اینکه در این میان بیکار نباشد، معرفینامهای از سازمان میراث فرهنگی میگیرد و سراغ اداره مرمت کتابخانه آستان قدس میرود. در این فاصله پدرش به رحمت خدا میرود و چون در آن زمان فرزند بزرگ خانه بوده، مسئولیتش بیشتر شده و مدتی را در مشهد میماند.
ماندگار شدن در مشهد همانا و آغاز یک مسیر جدید همانا. از آنجا که کار مرمتش به چشم مدیران میآید، در بخش مرمت سازمان اسناد ملی به کار خود ادامه میدهد. وقتی شرایط ادامه همکاری در سازمان اسناد ملی را مهیا میبیند، شیوه مرمت علمی نسخ خطی را میآموزد. شیوهای که تا آن زمان کسی در مجموعه مرمت آستان قدس با آن کار نکرده است: «پیش از آنکه این شیوه وارد آستان شود آن را در تهران آموختم. در آن زمان تمامی اساتید مرمت حرم مطهر با روش تجربی کار میکردند. پس از دانشآموختگی به مشهد برگشتم و درخواست استخدام در آستان قدس رضوی را دادم. بنابه دلایلی در آن زمان استخدام خانمها در مجموعه آستان به سختی شدنی بود. اما اساتیدم که شناخت خوبی از من داشتند به من به عنوان یک شاگرد برجسته نگاه میکردند و معتقد بودند من با جدیت کار میکنم، برای همین تشویقم کردند درخواست استخدام بدهم و از من حمایت کردند».
حمایتها و مخالفتها
بالاخره بانوی جوان و خوش آتیه آن زمان در سال1369 به صورت رسمی وارد مجموعه موزه آستان قدس میشود. معرفینامه او را به موزه برای راهاندازی اداره مرمت اشیا ارجاع میدهند: «دکتر سید علی اردلان جوان که رئیس وقت موزه بود پس از مصاحبه گفتند به دلیل نبود تجهیزات، الان امکان راهاندازی کارگاه مرمت را نداریم، اکنون مهمترین ضعف موزه، نداشتن راهنمای متخصص است و تو گزینه مناسبی برای آن هستی. سپس پرسیدند شرط تو برای کار چیست؟ در جواب گفتم از کار جسمی هیچ ابایی ندارم اما تنها شرط من این است فشار روحی نداشته باشم».
هرچند کفیلی در برخی مواقع از حمایت مدیر بالادستیاش برخوردار بوده اما شرایط برای او خیلی هم بدون دردسر پیش نرفته است. چون نخستین راهنمای زن موزه بوده، بهخاطر تقاوتهای فضای کار، اوایل تنها اجازه داشته خانمها را راهنمایی کند: «یک بار در شروع کارم و بدون اطلاع من، دو نفر از بازرسی آمدند تا کار من را از نزدیک ببینند و من از همه جا بیخبر راهنماییشان کردم و آنها رضایتشان را اطلاع دادند. سختگیریهایی برای من بود اما مرحوم دکتر اردلان میگفت حرف بقیه نباید برایت مهم باشد. کار خودت را بکن. پس از مدتی کارم چنان مورد تأیید شد که برای راهنمایی گروههای مهم بازدیدکننده تنها من را میفرستادند».
کسب علم در چند حوزه
حشمتخانم که رشته اصلیاش باستانشناسی بوده همزمان با دوران اشتغال در موزه، کار در حوزه مرمت را هم پیش میبرد و تجربههای زیادی در پروژههای حفاری مختلف در حرم مطهر رضوی و خارج از آن مانند شهر توس دارد: «در دانشگاه، مرمت را یاد گرفته بودم و اینجا دورههای تکمیلی را میگذراندم. همزمان با کار در موزه، در کارگاه مرمت نسخ خطی پیش اساتیدی چون استاد رفوگران و استاد مقدسی دوره دیدم و جزو بهترین شاگردانشان بودم، در ضمن برای راهنمایی بهتر و حتی تهیه شناسنامه آثار موزه قرآن و نفایس علاوه بر مطالعه، پیش هنرمند ارجمند کتابخانه، خانم زهره مهانیمنش کمی تذهیب و جلساتی هم نزد استاد کوثر همدانی خط شکسته یاد می گرفتم».
پیشرفتی با پشتوانه تلاش زیاد
این طبقاتی که امروز در موزه مرکزی آستان قدس بالا میرویم و از زیباییها و مرور تاریخش لذت میبریم، حاصل دغدغه خانم کفیلی است. او این کار را همزمان با توسعه موزه در سال 1378آغاز کرد و به عنوان مسئول موزههای طبقات بالا خدمات ماندگاری ارائه داد. کارهایی که حالا موجب شکلگیری موزههای آبزیان، نجوم و ساعت، سلاح، هنرهای تجسمی و ظروف شده است: «یک ساختمان آماده نشده که قبلاً کتابخانه بوده را پس از بنایی تحویل گرفتیم. پر از خاک و زباله نجاری بود و حتی نظافت اولیه نشده بود. تمام وقتم برای راهاندازی صفر تا صد این بخش از موزه یک ماه بود. نصب پارچههای ویترینها، انتخاب اشیا، تهیه اتیکت اشیا و چیدمان در ویترین ها. خلاصه با کمک دکتر محمدفرهاد رحیمی از اساتید دانشگاه، یکی از همکاران قبلی ام آقای حسن باغبان و همکاران موزه، کار را با 1.5میلیون تومان هزینه به پایان رساندیم و ۸ تیر ۱۳۷۸ این بخشهای موزه با حضور آقای رفسنجانی و آیتالله طبسی(ره) افتتاح شد».
تهیه شناسنامه برای اشیای قدیمی
حشمت کفیلی که دغدغه ثبت و ماندگار کردن اشیای قدیمی را داشته، در این مدت علاوه بر ساماندهی فضای موزه، اقدامات مناسب جانبی را هم در پیش گرفته و طی پنج سال که مسئول این بخش ها بوده، نگارش مقالاتی در معرفی آثار، تهیه بروشور با یاری همکارانش، تهیه شناسنامه اشیای موزه، طراحی فنی و هنری اشیای نفیس موزه، عکسبرداری و فیلمبرداری از اشیا برای نرمافزار موزه و مدیریت تخصصی نرمافزار اشیای موزه و خزانه را پیش برده است. ایجاد یک کتابخانه تخصصی هم دیگر اقدام مهم او بوده است.
خانم کفیلی مثال جالبی برای تغییر یک فضای جدید کاری میزند: به قول خیاطها دوخت یک لباس جدید بسیار راحتتر از بازدوخت یک لباس ایراددار است. ما در فضایی کار میکردیم که نیروی زیادی نداشت و آنها هم آدمهای متخصصی نبودند. با تلاشی که در توسعه فعالیت های موزه به کار گرفتیم نگاه مدیران فرادست به مجموعه در حال تغییر بود. در آن زمان اصلاح چارت سازمانی و متعاقب آن، توسعه تشکیلات اداری رقم خورد».
در ادامه سروسامان دادن به فضای موزه مرکزی، سال ۸۲ چارت سازمانی موزه تغییر میکند و سه اداره حفاظت و مرمت، پژوهش و معرفی و اداره گنجینهها راهاندازی و کفیلی به عنوان رئیس اداره پژوهش و معرفی آثار انتخاب میشود: «ترجیح میدادم کار خودم را انجام دهم اما به عنوان رئیس اداره انتخاب شدم. در طول همه این سالها و هنگام پذیرش مسئولیت، از آموزش خودم هم غافل نبودم؛ ضمن مطالعه، موفق به دریافت فوق لیسانس هم شدم و پایاننامه ام نمونه ای از یک پژوهش بنیادی برای یک اثر موزه ای بود که وقتی رئیس سازمان، آقای دکتر برادران دیدند، گفتند: «یعنی یک اثر اینقدر مطلب دارد؟ من هم گفتم بیشتر از این هم از زوایای دیگر قابل بررسی است. در ادامه نیز با دعوت از کارشناسان داخل و خارج از سازمان، کلاسهای آموزشی برای آموزش پرسنل برگزار میکردیم تا با آموختن از دانش آنها درک و شناخت بهتری از اشیا و نفایس داشته باشیم».
پشتوانهای به نام همسر
بانوی باستانشناس مشهدی وقت زیادی برای کارش میگذارد، با وجود این، زندگی او یک روی دیگر هم دارد. او مادر دو فرزند است. خانوادهای که در این سی و چند سال همیشه همراهش بودند و از او حمایت کردند. اما نقش همسرش از همه پررنگتر است: «اوایل جوانی قصد ازدواج نداشتم و ابتدای آشنایی به همسرم گفتم آدم پرجنب و جوشی هستم. آقای محمد عمرانی هنرمند و عکاس حرفهای بود. ما در محیط کار با هم آشنا شدیم. پس از ازدواج به پشتوانه دلگرمیها و کمکهای همسرم بود که توانستم به کارم ادامه دهم. او در خیلی از حفاریهای داخل و خارج از شهر پابهپای من میآمد و بچه شیرخوارهمان را هم همراه خود میآورد تا بین کار به او رسیدگی کنم».
جمعآوری گنجینههایی از دل زمین
وقتی خاک زیرگذر حرم مطهر زیر و رو میشد، این فقط زیرگذر نبود که ساخته میشد، این قصه پروبال گرفتن گنجینههای موزه بود که آغاز میشد. هر بیل خاکی که لودر خالی میکرد، همه دنبال انتقال خاک بودند و کفیلی دنبال اشیایی که از خاکها بیرون میآمد: «یکی از مهمترین تجربیات زندگی کاری من، حضور در پروژه حفاری زیرگذر بود. کارشناس میراث فرهنگی پیشنهاد بررسی محوطه پیرامونی حرم مطهر در زیرگذر را داده بود تا مشخص شود لایههای تاریخی و تمدنی هسته مرکزی مشهد مقدس در گرداگرد حرم مطهر رضوی چیست. من هم به مدیر موزه درخواست دادم به عنوان نماینده موزه در تیم آقای لبافخانیکی حضور داشته باشم. تنها خانم حاضر در پروژه بودم و به عنوان معاون هیئت همکاری داشتم».
دقت و سواد سبب شده حشمت کفیلی در پروژه زیرگذر حضور پررنگی داشته باشد. در مدت اجرای این پروژه اشیای کشف شده را با دقت واررسی و تعدادی را با همکاری آقای عمواوغلی مرمت کرده: «این خدمت به اینجا و پایان پروژه استاد لبافخانیکی با من ختم نشد و حال حاضر ادامه دارد. در جریان این اقدامات، اشیای مختلفی مانند سکه های طلا، ظروف مختلف سفالی، سنگی و فلزی، کتیبههای سنگی و سنگ مزارهای زیادی از دل خاک بیرون آمد که قدیمیترین آنها کتیبه سنگی به تاریخ ۶۱۵ قمری بود که در زیر صحن انقلاب کشف شد و نام عبدالعزیز بن آدم بر آن حک شده بود. روزی که آن را تحویل گرفتم بهشدت سرماخورده بودم اما به محض دیدن آن، مریضیام را فراموش کردم».
کفیلی مجموعه بزرگی از سفال، کاشی و سنگ جمعآوری میکند که به مرور و با معرفی آنها به مسئولان مورد توجه قرار میگیرد: «سفالها را خودم میشستم. مکان پیدا شدنشان را یادداشت و از آنها عکاسی میکردم. سرویس بهداشتی کنار اتاقم را تبدیل به اتاقی برای جمعآوری این اشیا کردم و آنها را با مسئولیت خودم انبار میکردم. از این تکه سفالها چند ظرف توسط کارشناسان اداره مرمت موزه مرمت شد که الان در ویترین موزه و در معرض نمایش است».
به جمعآوری اشیای موزه شهره شد
حشمت کفیلی هیچ وقت به پایان این مسیر نرسیده و همیشه برای حفظ آثار و اشیای باستانی دویده است. از توس به زیرگذر حرم، از زیرگذر به سایر شهرها... کوزه کوزه، شئ شئ و کیسه کیسه کاشی، سفال، سکه و... جمع کرد تا چند گنجینه پدید آمد. آن روزها که همه به فکر تخریب و گودبرداری بودند، او به فکر ساختن بود؛ اینکه از گذشتهها و از تخریبها هویت بسازد. او یک بانوی باستانشناس است که در جمعآوری اشیای قدیمی و گنجینهها بیوقفه تلاش کرده است. حاصل تلاش سی و چند ساله او اکنون در مجموعه موزههای آستان قدس نگهداری میشود.
او آنقدر در میان همه مجموعههای آستان قدس شناخته شده است که جمعی از اساتید معمار، هنرمندان و مهندسان سازمان عمران در دایره دوستانش قرار میگیرند و به محض پیدا شدن هر شئ قدیمی به او اطلاع میدهند. مجموعه این اشیا طی ۲۵ سال تبدیل به یک مخزن سفال، یک مخزن کاشی و یک مخزن سنگ شده است: «یکی از موارد خاص در چوبی کوچکی بود که استاد علی نجارباشی آستانه که در آن زمان مسئول کارگاه آهنگری بود 40سال نگه داشته بود. وی گفته بود این در را میان چوبهایی پیدا کرده که قرار بوده بسوزند. وقتی بچههای سازمان عمران به او گفتند خانمی تمام اشیای قدیمی را جمعآوری میکند، آن را به من تحویل داد. نمونه دیگر، سنگ قبر عباس میرزا بود که 6 تکه شده و در میان قطعات سنگ، در انبار سنگ رها شده بود. این آثار در حال حاضر در موزه مرکزی هستند».
حمایت از همکاران
کفیلی در طول خدمتش در مجموعه موزه با بانوان همکاری و راه را برای فعالیت آنها هموار کرده است: «پیش از من تنها یک خانم (خانم اینانلو) در دهه60 وارد موزه و پس از مدتی به آفرینشهای هنری منتقل شده بود. سال ۱۳۷۸ که حدود هشت سال از ورودم به موزه میگذشت موزه از یک طبقه به سه طبقه توسعه داده شده بود و بهشدت نیرو لازم داشتیم. مسئولیت نیروهای جدید را به من محول کردند. من از آموزش آنچه میدانستم دریغ نداشتم و اطلاعات لازم را منتقل کردم. هرچه یاد گرفته بودم به آنها یاد دادم. در ادامه برایشان برنامه تحقیق و پژوهش گذاشتم تا ملزم به مطالعه منابع کتابخانه موزه و سایر منابع شوند. اوضاع نسبت به زمان من فرق کرده بود، چون من نفر جلو صف بودم در محیط مردانه موزه بستری را آماده حضور ایشان کردم تا بقیه هم بتوانند در آنجا کار و خدمت کنند».
نظر شما