اعتصاب پاییز سال ۱۳۵۷ اگرچه نخستین اعتصاب دستهجمعی مطبوعات ایران به حساب میآید اما نخستین واکنش جدی روزنامهنگاران ایرانی به سانسور و اختناق موجود در فضای رسانهای کشور نبود. همانطور که سانسور اعمال شده در این مدت، نخستین سختگیری و بگیر و ببند مطبوعاتی نبوده است.
نامهنگاری اعتراضی
از سختگیریهای دهه۴۰ خورشیدی بر مطبوعات و فراز و فرودهای اوضاع سیاسی آن دوران که بگذریم، میرسیم به سال۱۳۵۳ که یکباره بیش از ۶۰روزنامه و نشریه، توقیف و نظارت و سانسور بدتر از پیش شده و حتی یقه نشریات ادبی را که تا پیش از آن شامل نظارت چندانی نمیشدند، میگیرد. این وضعیت تا سال۱۳۵۶ ادامه پیدا میکند تا رژیم مجبور میشود با بهانهها و توجیهاتی مثل فضای باز سیاسی کمی از فشار بر روزنامهها بکاهد. جالب اینکه باوجود اعلام فضای باز سیاسی، کمی بعدتر عرصه آنقدر بر روزنامهنگاران تنگ میشود که آذر۱۳۵۶، حدود ۹۰نفر از آنها نامهای سرگشاده به نخستوزیر «جمشید آموزگار» که وعده آزادی مطلق مطبوعات را داده بود، نوشته و میگویند با وجود وعدههای شما و فضای بهاصطلاح باز سیاسی، سانسور شدت پیدا کرده است.
البته نویسندگان نامه توقع نداشتند از روز بعد همه چیز گل و بلبل شود و سانسور هم از بین برود. آنها تلاش میکردند کار را در چارچوب قانون و وعدههای دولت آموزگار پیش ببرند، بنابراین وقتی یقین کردند نامه اول افاقه نکرده، اوایل سال۱۳۵۷ نامه اعتراضی دوم را نوشتند. نامهنگاری دوم هم چندان مؤثر نیفتاد و در حالی که شعلههای انقلاب اسلامی در همه جای کشور بالا گرفته بود و روزنامهنگاران سعی میکردند با ترفندهای مختلف واقعیت راهپیماییها و سرکوب مردم را منتشر کنند، فشارها برای اعمال سانسور سنگین افزایش پیدا کرد و حتی شخص شاه با حساب و کتاب خودش برای اینکه میخ سانسور را محکمتر بکوبد در سخنانش حسابی از خجالت روزنامهها درآمد و آنها را «مرکز ضد رژیم» خواند.
اعتصاب اول
همانطور که نامهنگاری روزنامهنگاران سبب نشد آنجور که باید از شدت سانسور کاسته شود، سخنان تهدیدآمیز شاه علیه روزنامهها هم چیزی از عزم آنها برای همراه شدن با انقلاب کم نکرد. روزنامهها سعی داشتند اخبار کشتار و سرکوب مردم را نزدیک به واقعیت منتشر کنند اما فرماندهان نظامی با تماس و صدور بیانیه، پیشاپیش اخبار را تکذیب و روزنامهها را تهدید میکردند در صورت انتشار خبر تکذیب شده، بهشدت برخورد خواهند کرد. با اعتراض دوباره مطبوعات به این روند، اوایل پاییز۵۷ جلسهای با حضور مدیران روزنامههای کیهان و اطلاعات و سپهبد رحیمی، معاون فرماندار نظامی تهران در دفتر فرمانداری تشکیل شد. نتیجه جلسه این شد که خبرنگاران روزنامهها در فرمانداری نظامی مستقر شوند و اخبار را با هماهنگی فرمانداری منتشر کنند.
۱۸ مهرماه همزمان با اینکه خبرنگاران اطلاعات و کیهان به فرمانداری نظامی رفتند تا خبرها را دریافت و برای روزنامههایشان ارسال کنند، ۵ یا ۶ سرهنگ وارد تحریریه این روزنامهها شده و اعلام کردند هیچ خبری بدون رؤیت و تأیید آنها به حروفچینی ارسال نشود! با این ماجرا ابتدا تحریریه کیهان و بعد هم اطلاعات و آیندگان اعلام اعتصاب کردند. غروب آن روز، سندیکای خبرنگاران و نویسندگان مطبوعاتی تشکیل جلسه داد و هیئتی هم برای پیگیری مطالبات مطبوعات تشکیل شد. اعضای هیئت باید با شریف امامی (نخستوزیر) دیدار و مذاکره میکردند. این مذاکرات سه روز طول کشید و روزنامهها همچنان در اعتصاب بودند. روز چهارم دولت پذیرفت سانسور را بردارد و اعلام کند روزنامهها آزادانه منتشر میشوند. نمایندگان مطبوعات هم از اصرار بر اینکه دولت بیانیه رسمی در این باره بدهد، کوتاه آمدند تا نخستین اعتصاب مطبوعات ایران پس از چهار روز به ثمر بنشیند و روزنامهها از ۲۳مهر ۵۷ آزادانه منتشر شوند و تقریباً تمام اخبار رخدادهای مربوط به انقلاب و حتی هجرت امام(ره) به فرانسه را پوشش دهند.
اعتصاب دوم
روزهای خوش روزنامهنگاری چندان طولانی نشد. ۱۳ آبان ۵۷ چماقداران در حمایت از رژیم در چند شهر ازجمله تهران آشوب بهپا کردند، شریف امامی استعفا کرد و ازهاری نخستوزیر شد تا معلوم شود قرار است در بر همان پاشنهای که رژیم میخواهد، بچرخد. بنابراین اعتصاب دوم مطبوعات از ۱۴آبان آغاز شد و ۶۲ روز بعد یعنی ۱۶ دی ۵۷ با پیام امام(ره) پایان یافت.
تحلیل و بررسیهایی که در سالهای بعد انجام شد نشان میدهد اعتصاب اول با وجود عمر کوتاهش، موفقیت بیشتری را هم به همراه داشته؛ چه اینکه روزنامهنگاران در چهار روز اعتصاب به خواستهشان رسیدند و سانسور شدید حاکم بر مطبوعات را شکستند. هرچند این سانسورشکنی عمرش مثل خود اعتصاب، طولانی نشد و قرار گرفتن یک ژنرال در رأس دولت اوضاع را به هم ریخت. اعتصاب دوم اگرچه به فرجام بهتری ختم شد اما واقعیت این است آزادی مطبوعات و محو شدن سانسور پس از اعتصاب دوم، فقط ثمره دست از کار کشیدن و اعتراض روزنامهنگاران نبود. بیشتر از اینها برکناری ازهاری از نخستوزیری، تعهد از روی ناچاری بختیار به آزادی مطبوعات، پدیدار شدن نشانههای متلاشی شدن رژیم و همچنین پیام امام(ره) بود که سبب شد روزنامهها با آزادی کامل منتشر شوند. البته در دو ماه اعتصاب روزنامهنگارانی که موفق شده بودند در اعتصاب نخست، هدایت افکار عمومی را به دست بگیرند، این بار هرچه از آزادی مطبوعات و انقلابیگری رشته بودند، پنبه شده دیدند! چون در واقع زمین و صحنه نبرد رسانهای را خالی کرده و آن را در روزهای بسیار داغ و حساس مانند تاسوعا و عاشورای ۵۷ به رادیو بیبیسی و دیگر رادیوها مانند رادیو آلمان یا مسکو واگذار کردند.
از سختگیریهای دهه۴۰ خورشیدی بر مطبوعات و فراز و فرودهای اوضاع سیاسی آن دوران که بگذریم، میرسیم به سال۱۳۵۳ که یکباره بیش از ۶۰روزنامه و نشریه، توقیف و نظارت و سانسور بدتر از پیش شده و حتی یقه نشریات ادبی را که تا پیش از آن شامل نظارت چندانی نمیشدند، میگیرد. این وضعیت تا سال۱۳۵۶ ادامه پیدا میکند تا رژیم مجبور میشود با بهانهها و توجیهاتی مثل فضای باز سیاسی کمی از فشار بر روزنامهها بکاهد. جالب اینکه باوجود اعلام فضای باز سیاسی، کمی بعدتر عرصه آنقدر بر روزنامهنگاران تنگ میشود که آذر۱۳۵۶، حدود ۹۰نفر از آنها نامهای سرگشاده به نخستوزیر «جمشید آموزگار» که وعده آزادی مطلق مطبوعات را داده بود، نوشته و میگویند با وجود وعدههای شما و فضای بهاصطلاح باز سیاسی، سانسور شدت پیدا کرده است.
البته نویسندگان نامه توقع نداشتند از روز بعد همه چیز گل و بلبل شود و سانسور هم از بین برود. آنها تلاش میکردند کار را در چارچوب قانون و وعدههای دولت آموزگار پیش ببرند، بنابراین وقتی یقین کردند نامه اول افاقه نکرده، اوایل سال۱۳۵۷ نامه اعتراضی دوم را نوشتند. نامهنگاری دوم هم چندان مؤثر نیفتاد و در حالی که شعلههای انقلاب اسلامی در همه جای کشور بالا گرفته بود و روزنامهنگاران سعی میکردند با ترفندهای مختلف واقعیت راهپیماییها و سرکوب مردم را منتشر کنند، فشارها برای اعمال سانسور سنگین افزایش پیدا کرد و حتی شخص شاه با حساب و کتاب خودش برای اینکه میخ سانسور را محکمتر بکوبد در سخنانش حسابی از خجالت روزنامهها درآمد و آنها را «مرکز ضد رژیم» خواند.
اعتصاب اول
همانطور که نامهنگاری روزنامهنگاران سبب نشد آنجور که باید از شدت سانسور کاسته شود، سخنان تهدیدآمیز شاه علیه روزنامهها هم چیزی از عزم آنها برای همراه شدن با انقلاب کم نکرد. روزنامهها سعی داشتند اخبار کشتار و سرکوب مردم را نزدیک به واقعیت منتشر کنند اما فرماندهان نظامی با تماس و صدور بیانیه، پیشاپیش اخبار را تکذیب و روزنامهها را تهدید میکردند در صورت انتشار خبر تکذیب شده، بهشدت برخورد خواهند کرد. با اعتراض دوباره مطبوعات به این روند، اوایل پاییز۵۷ جلسهای با حضور مدیران روزنامههای کیهان و اطلاعات و سپهبد رحیمی، معاون فرماندار نظامی تهران در دفتر فرمانداری تشکیل شد. نتیجه جلسه این شد که خبرنگاران روزنامهها در فرمانداری نظامی مستقر شوند و اخبار را با هماهنگی فرمانداری منتشر کنند.
۱۸ مهرماه همزمان با اینکه خبرنگاران اطلاعات و کیهان به فرمانداری نظامی رفتند تا خبرها را دریافت و برای روزنامههایشان ارسال کنند، ۵ یا ۶ سرهنگ وارد تحریریه این روزنامهها شده و اعلام کردند هیچ خبری بدون رؤیت و تأیید آنها به حروفچینی ارسال نشود! با این ماجرا ابتدا تحریریه کیهان و بعد هم اطلاعات و آیندگان اعلام اعتصاب کردند. غروب آن روز، سندیکای خبرنگاران و نویسندگان مطبوعاتی تشکیل جلسه داد و هیئتی هم برای پیگیری مطالبات مطبوعات تشکیل شد. اعضای هیئت باید با شریف امامی (نخستوزیر) دیدار و مذاکره میکردند. این مذاکرات سه روز طول کشید و روزنامهها همچنان در اعتصاب بودند. روز چهارم دولت پذیرفت سانسور را بردارد و اعلام کند روزنامهها آزادانه منتشر میشوند. نمایندگان مطبوعات هم از اصرار بر اینکه دولت بیانیه رسمی در این باره بدهد، کوتاه آمدند تا نخستین اعتصاب مطبوعات ایران پس از چهار روز به ثمر بنشیند و روزنامهها از ۲۳مهر ۵۷ آزادانه منتشر شوند و تقریباً تمام اخبار رخدادهای مربوط به انقلاب و حتی هجرت امام(ره) به فرانسه را پوشش دهند.
اعتصاب دوم
روزهای خوش روزنامهنگاری چندان طولانی نشد. ۱۳ آبان ۵۷ چماقداران در حمایت از رژیم در چند شهر ازجمله تهران آشوب بهپا کردند، شریف امامی استعفا کرد و ازهاری نخستوزیر شد تا معلوم شود قرار است در بر همان پاشنهای که رژیم میخواهد، بچرخد. بنابراین اعتصاب دوم مطبوعات از ۱۴آبان آغاز شد و ۶۲ روز بعد یعنی ۱۶ دی ۵۷ با پیام امام(ره) پایان یافت.
تحلیل و بررسیهایی که در سالهای بعد انجام شد نشان میدهد اعتصاب اول با وجود عمر کوتاهش، موفقیت بیشتری را هم به همراه داشته؛ چه اینکه روزنامهنگاران در چهار روز اعتصاب به خواستهشان رسیدند و سانسور شدید حاکم بر مطبوعات را شکستند. هرچند این سانسورشکنی عمرش مثل خود اعتصاب، طولانی نشد و قرار گرفتن یک ژنرال در رأس دولت اوضاع را به هم ریخت. اعتصاب دوم اگرچه به فرجام بهتری ختم شد اما واقعیت این است آزادی مطبوعات و محو شدن سانسور پس از اعتصاب دوم، فقط ثمره دست از کار کشیدن و اعتراض روزنامهنگاران نبود. بیشتر از اینها برکناری ازهاری از نخستوزیری، تعهد از روی ناچاری بختیار به آزادی مطبوعات، پدیدار شدن نشانههای متلاشی شدن رژیم و همچنین پیام امام(ره) بود که سبب شد روزنامهها با آزادی کامل منتشر شوند. البته در دو ماه اعتصاب روزنامهنگارانی که موفق شده بودند در اعتصاب نخست، هدایت افکار عمومی را به دست بگیرند، این بار هرچه از آزادی مطبوعات و انقلابیگری رشته بودند، پنبه شده دیدند! چون در واقع زمین و صحنه نبرد رسانهای را خالی کرده و آن را در روزهای بسیار داغ و حساس مانند تاسوعا و عاشورای ۵۷ به رادیو بیبیسی و دیگر رادیوها مانند رادیو آلمان یا مسکو واگذار کردند.
خبرنگار: مجید تربتزاده
نظر شما