تحولات منطقه

طاهرفر ساخت «آپاراتچی» را ادای دینی به شهدا می‌داند و می‌گوید: حضور شهدا و نظر لطفشان را در جای جای فیلمبرداری دیده‌ام و وظیفه و تکلیفم این است که حتماً از آنها یاد کنم، حتی در این حد که عکس و تصویری از آنها در این فیلم دیده شود.

ادای دین «آپاراتچی» به شهیدان و سینمای انقلاب/ طنزی که از دل یک داستان جدی بیرون آمد
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

به گزارش گروه فرهنگی قدس، «آپاراتچی» به کارگردانی علی طاهرفر و تهیه‌کنندگی سجاد نصراللهی محصول مشترک بنیاد سینمایی فارابی، سازمان سینمایی سوره و مدرسه سینمایی اندیشه و هنر «ماه» است که در بخش «نگاه نو» فجر چهل‌ودوم حضور دارد و امروز در سانس نخست در خانه جشنواره اکران خواهد شد. طاهرفر چندین فیلم کوتاه و مجموعه تلویزیونی را کارگردانی کرده و با «آپاراتچی» به جشنواره فجر آمده است. این فیلم داستان دلبستگی‌های یک نقاش ساختمان عاشق سینما را روایت می‌کند که با اشتیاق تمام چند فیلم کوتاه تولید کرده و در آرزوی ساختن نخستین فیلم سینمایی خودش است. حسین تراب‌نژاد و احسان لطفیان با برداشتی آزاد از کتاب «آپاراتچی» نوشته روح الله رشیدی، فیلمنامه این فیلم را نوشته‌اند و تورج الوند، فاطمه مسعودی‌فر، رضا ناجی، هومن برق‌نورد، بهنام تشکر، امید روحانی و علیرضا استادی در این فیلم ایفای نقش کرده‌اند.

داستانی که از دل یک پژوهش بیرون آمد

طاهرفر درباره انگیزه خود از انتخاب داستان «آپاراتچی» که اقتباسی از کتاب روح‌الله رشیدی است، می‌گوید: اجازه بدهید کمی به عقب‌‍تر برگردم؛ استان ما از اینجا شکل گرفت که بچه‌های دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب تبریز سراغ پژوهشی درباره تاریخ شفاهی مربیان پرورشی دهه شصت می‌روند و این مربیان در مصاحبه‌هایشان به فعالیت‌های آن زمان اشاره می‌کنند و می‌گویند در کنار سرود و نمایش، یک بخشی هم به نمایش فیلم در سالن مدارس اختصاص داشت. در بین فیلم‌هایی همچون «توبه نصوح»، «نینوا» و ... به فیلم «نوری در تاریکی» ساخته جلیل طائفی هم اشاره می‌کنند و چندین بار این اسم تکرار می‌شود و چون این نام برای پژوهشگران گمنام بوده کنجکاو می‌شوند که بدانند او کیست. در نهایت می‌فهمند او مردی بوده با تحصیلات ابتدایی که فیلم می‌ساخته و خودش اکران می‌کرده است. یعنی جلیل طائفی در آن سال‌های دهه شصت خودش به تنهایی یک بنیاد سینمایی بوده که همه کارهای فیلمش از جمله فیلمبرداری، تدوین و صداگذاری را با حلقه‌ای از دوستان نزدیکش انجام می‌داده و اتفاقاً رضا ناجی هم یکی از بازیگرانش بوده است.

وی در ادامه می‌افزاید: در ادامه بچه‌ها مسیر پژوهش را به این سمت می‌برند و نتیجه‌اش می‌شود کتاب «آپاراتچی» که به قلم دکتر رشیدی نوشته شده است. بعداً این کتاب به دست حسین تراب‌نژاد می‌رسد و جذب خرده‌ روایت‌های جلیل طائفی می‌شود و از آنجایی که خودش هم عاشق داستان‌های سینماست و تاریخ سینما را به خوبی می‌شناسد بر مبنای آن یک فیلمنامه می‌نویسد. مسعود ملکی مجری طرح این پروژه نیز از ابتدای نگارش فیلمنامه حاضر بود و اصرار داشته که یک کارگردان ترک‌زبان این فیلم را بسازد که اتفاقاً در تبریز هم باشد. ایشان محبت کردند و با من تماس گرفتند و من هم به گروه پیوستم.

ادای دین «آپاراتچی» به شهیدان و سینمای انقلاب/ طنزی که از دل یک داستان جدی بیرون آمد

روایت های دهه ۶۰ در خرده روایت های «آپاراتچی»

به گفته طاهرفر؛ حسین تراب‌نژاد با روحیه نقدپذیری که دارد همه نقدها را می‌شنید و فیلمنامه را مدام بازنویسی می‌کرد و طی این مدت بیش از ۹ نسخه فیلمنامه به گروه داده است. او ادامه می‌دهد: کار نگارش این فیلمنامه کمی سخت بود، زیرا داستان مجموعه‌ای از خرده روایت‌ها را پوشش می‌داد و در ارتباط با حوادث دهه شصت بود؛ از ترور، شهادت، بمباران و فضای کارگری گرفته تا بحث اعزام نیرو و تولید فیلم و ادای دین به سینما و ... باید همه چیز را در این فیلم می‌گنجاند.

این کارگردان درباره اینکه آیا همه خرده روایت‌های کتاب را در فیلم هم می‌بینیم، اظهار می‌کند: می‌توان گفت فیلمنامه برگرفته از کتاب «آپاراتچی» است، اما تخیلات تراب‌نژاد هم سهم خوبی از فیلمنامه را به خود اختصاص داده است. این کار سختی بود که در بطن ادای دین به تاریخ سینما به ویژه تاریخ سینمای انقلاب، رویدادهای اجتماعی، سیاسی و انقلابی آن دوران را هم بگنجانیم، اما من دوست داشتم با این چالش روبرو شوم.

وی با بیان اینکه این ساخت فیلم سه دلیل بسیار برجسته برایش داشته، تاکید می‌کند: این فیلم سه ویژگی مهم داشت که مرا به شدت مجذوب خودش می‌کرد. ویژگی اول این بود که جغرافیای این رویدادها آذربایجان و شهر تبریز است و فیلم‌هایی که تابحال ساخته شده در بستر شهر تبریز نبوده و همین کار را برایم مهم‌تر می‌کرد. ویژگی دوم این بود که تمام کاراکترهای قصه باید تبریزی باشند و اتفاق سوم علاقه خاصی بود که به نوستالژی‌های دهه شصت داشتم. نوجوانی من در دهه شصت گذشته و خاطرات عجیبی از آن دوران در ذهن دارم. مجموع این عوامل دلایل اصلی من برای انتخاب این فیلم بود و در اعماق وجودم این فیلم را ادای دینی به شهدا می‌دانم، زیرا حضور شهدا و نظر لطفشان را در جای جای فیلمبرداری دیده‌ام و وظیفه و تکلیفم این است که حتماً از آنها یاد کنم، حتی در این حد که عکس و تصویری از آنها در این فیلم دیده شود.

تبریزی که در تهران بازسازی شد

وی در ادامه درباره لوکیشن‌های «آپاراتچی» و سختی‌های انتخاب یک جغرافیای مناسب می‌گوید: محل رخدادهای این داستان، شهر تبریز است اما فیلمبرداری در تبریز انجام نشد. زیرا طی بازدیدی که با جعفر محمدشاهی طراح صحنه فیلم از تبریز داشتیم متوجه شدیم که همه نقاط و محله‌های شهر توسعه یافته و نشانی از تبریز قدیم باقی نمانده است. بنابراین مجبور شدیم به تهران بیاییم و فضای تبریز را در تهران بازسازی کنیم، اما المان‌هایی از تبریز مانند مسجد ارگ، میدان ساعت و ... را با ویژوال در فیلم گنجاندیم.

طاهرفر درباره زبان این فیلم و اکتفا کردن به لهجه ترکی می‌گوید: انتخاب زبان هم برای ما با دو چالش مهم روبرو بود. به دلیل اینکه جغرافیای فیلم در تبریز است حتماً باید زبان فیلم ترکی باشد و طبق تجربیاتی که قبلاً در «موقعیت مهدی»، «آتابای»، «پوست» و «ائو» داشتیم به این نتیجه رسیدیم که به لهجه ترکی اکتفا کنیم. شاید روی کاغذ اینطور به نظر بیاید که زبان ترکی برای مخاطب عام جذاب است اما در واقعیت و وقتی در سطح ملی به مسئله نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم وقتی فیلم زیرنویس دارد ناخودآگاه یک بخشی از مخاطب را از دست می‌دهیم. اگر فیلم من یک اثر هنری تجربی بود و محدوده مخاطبانش اندک، قطعاً زبان را ترکی انتخاب می‌کردم اما اینجا مخاطب من ملی است و نوستالژی‌های دهه شصت متعلق به همه مردم ایران است و اتفاقاتی که در فیلم رخ می‌دهد مانند نماز جمعه، ترور، شهادت و .. مسائلی است که همه با آن آشنا هستند و اگر این را به زبان ترکی و زیرنویس بیان می‌کردیم حواس‌ها معطوف به زیرنویس می‌شد و بخشی از فیلم را از دست می‌دادیم.

با ترس و لرز سراغ این بازیگران رفتم

وی در ادامه می‌افزاید: اما در عین حال نمی‌خواستم فیلم با زبان فارسی و لهجه تهرانی هم باشد. ما دنبال لهجه شیرین ترکی در گویش فارسی بودیم. حلقه مرکزی بازیگران ما که جامعه کارگری بود و شامل جلیل، خانواده و دوستانش می‌شد می‌بایست اصالتاً ترک‌زبان می‌بودند. برای اولین‌بار با وسواس زیاد و ترس و لرز سراغ این بازیگران رفتم و در انتخاب بازیگر خیلی دچار تردید بودم که آیا می‌توانم آن لهجه شیرین را احیا کنم یا نه. این در حالی است که ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که در همه کلاس‌های بازیگری در استان‌های ترک‌نشین پیش از همه روی بیان هنرجو کار می‌کنند تا لهجه از بین برود.اما در نهایت به یک ترکیب جادویی رسیدیم که برای خودم بسیار شگفت‌انگیز بود. تورج الوند اصالتاً ترک همدان یا بهنام تشکر که ترک طالش است و هومن برق نورد نیز ترک است و طبیعتاً بازیگر ترک زبان باشد آن لهجه شیرین از دلش در می‌آید. خوشبختانه لهجه‌ها خیلی خوب درآمد و در تابلوی کلی کار شکل گرفته است.

وی در پاسخ به این پرسش که با توجه به نوع داستان آیا با یک کمدی از نوع موقعیت روبرو خواهیم بود، می‌گوید: بله کمدی‌های این فیلم موقعیت است و سعی کردیم با کمدی کلامی کمترین مواجهه را داشته باشیم. در واقع شیرینی کمدی «آپاراتچی» اینجاست که از دل یک داستان جدی بیرون می‌آید.

ادای دین «آپاراتچی» به شهیدان و سینمای انقلاب/ طنزی که از دل یک داستان جدی بیرون آمد

طاهرفر با اشاره به علاقه‌اش برای نمایش تشیع شهدا و نماز جمعه در فیلم، یادآور می‌شود: چهل و اندی سال از انقلاب گذشته اما در فیلم‌ها کمتر چنین تصاویری دیدیم و نزدیک شدن به این رویدادهای مهم تاریخی کار خیلی سختی است. زیرا باید آنها را به گونه‎‌ای روایت کرد که بیننده نسبت به آن تعلق‌خاطر داشته باشد و قطعاً این کار انرژی زیادی می‌برد و کار ما سخت‌تر بود چون لحظات شیرین و شوخی را در دل تشییع و نماز جمعه گنجانده‌ایم. البته قلم حسین تراب‌نژاد و احسان لطفیان در کنار موقعیت‌هایی که بازیگران به وجود می‌آوردند و درک صحیحی از کار داشتند باعث شد این کمدی دربیاید. اما در مجموع نمی‌توانم بگویم این فیلم کمدی است، در حقیقت فیلم من یک اثر با شوخی‌های بسیار و لحظات شیرین در مورد انقلاب است.

این کارگردان در واکنش به اینکه آیا مخاطب با دیدن فیلمش راضی از سالن بیرون خواهد آمد یا نه، می‌گوید: ترجیح می‌دهم در جواب این سوال یک تصویرسازی کنم و آن را با خلاصه‌ای از فیلم به شما پاسخ می‌دهم. شاید همین خلاصه داستان بتواند جوابی برای شما باشد؛ «التفات،‌ بتونه می زند... التفات دستیار کارگردان است... بایرام سمباده می‌کشد... بایرام فیلم‌بردار است... شهباز آستری می‌زند... شهباز بازیگر است... ایوب سقف را رنگ می‌زند... ایوب مدیرتولید است... جلیل اما رنگ نهایی را می‌زند... وسواس دارد و هر دیوار را باید سه بار رنگ بزند... چرا؟ چون جلیل کارگردان است... حالا این جماعت می‌خواهند اولین فیلم بلندشان را بسازند...».

این فیلم داستان یک نقاش ساده ساختمان است که سواد خواندن و نوشتن دارد و اراده کرده یک فیلم سینمایی بسازد و با همین فیلم برود و سیمرغ جشنواره فجر را بگیرد و در این مسیر با تمام موانع می‌جنگند.

وی در ادامه با بیان اینکه مخاطب عام برایش اهمیت ویژه‌ای دارد می‌گوید: اولین سکانس‌هایی که از تدوین درآمد را به مخاطبان مختلفی نشان دادم و با بازخوردهایی که گرفتم مطمئن هستم که مخاطب راضی از سالن بیرون می‌آید.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.