امین خرمی:حوزه ادبیات داستانی در ساحتهای قصه، داستان کوتاه و رمان؛ هر اندازه که در گونههای مختلف توانسته دستی گرم در ارتباطگیری با مخاطبان داشته باشد در ارائه قهرمانهای برخاسته از تاریخ صدر اسلام و معرفی الگوهای بزرگی چون حضرت علیاکبر(ع) دستانش از «خالی عادت، سبدی پُر بوده» و به تحقیق در مقایسه با دیگر شاخههای خلق آثار ادبی نتوانسته جایگاه شایسته و بایسته خود را دریابد.در راستای واکاوی این آسیب و ارائه راهکارهایی در مسیر برطرف ساختن آن، خاصه با توجه و تمرکز بر دو مؤلفه ورود به «گام دوم انقلاب» و «رویکرد تبیینی» رهبر معظم انقلاب و به مناسبت میلاد باسعادت حضرت و «روز جوان» با حجتالاسلاموالمسلمین «جواد محدثی» پژوهشگر، نویسنده و از اساتید برجسته حوزه علمیه در مقام مؤلف کتاب «علیاکبر(ع)؛ الگوی جوانان» گفتوگو کردهایم که حاصل آن در ادامه آمده است.
*جناب محدثی؛ بحث را با وجه تسمیه روز میلاد حضرت علیاکبر(ع) به عنوان و «روز جوان» آغاز کنیم. از زاویه دید شما چرا این روز؛ به عنوان «روز جوان» در تقویم فرهنگی کشورمان به ثبت رسیده و نامگذاری است؟
همه ما حضرت علیاکبر(ع) را بنابر آنچه که در تاریخ و حادثه عاشورا مطرح میشود، به عنوان یک جوان میشناسیم. فردی که سن او در حادثه کربلا حدود ۲۸ سال بوده و این سن و سال برای انسان دوران اوج جوانی است.
از سوی دیگر حضرت علیاکبر(ع) مظهر آگاهی؛ بصیرت؛ شجاعت؛ دفاع از امام خودش؛ ایثار جان و هر فضیلت دیگری است که بخواهیم نام ببریم؛ پُرواضح است که اگر بخواهیم روزی را به عنوان «روز جوان» در تقویم فرهنگی ایران اسلامی و انقلابی انتخاب کنیم مناسبترین گزینه حضرت علیاکبر(ع) و میلاد حضرتشان خواهد بود.
*آنچه در مواجهه با ساحت خلق ادبیات -منظورم ذات ادبیت ادبیات- در مواجهه با ائمه اطهار(ع) و یا اسوههایی چون حضرت علیاکبر(ع)؛ در هر فرم و ساختاری، ازجمله شعر؛ زندگینامه؛ قصه؛ داستان و رمان در حوزه الگوپذیری شاهد هستیم در سخنان بزرگان کشور بر آن تاکید شده است. در رأس این بزرگان؛ مقام معظم رهبری تا ادیبان، محققان و پژوهشگران بارها بر این مهم تاکیده داشته و دارند که سن جوانی یکی از اصلیترین دوران زیست هر انسان برای انتخاب و پذیرش الگو به شمار میرود. اما جهان کتاب و ادبیات ما نتوانسته در ارائه قهرمان از چنین الگوهایی که مورد تاکید بزرگان هستند، خاصه در حوزه ادبیات داستانی دست بالایی داشته باشد و موفق باشد. این مهم درباره حضرت علیاکبر(ع) نیز مانند دیگر بلندنامان تاریخ صدر اسلام نیز صادق است. از زاویه دید شما با وجود چنین زندگانی پرفراز و نشیب؛ همچنین بهره بردن از صفات برجسته و ممتاز که هر کدام از آنها برای خلق قهرمان کافی است چرا نویسندگان آثار ادبیات داستانی ایران در بهره بردن از بزرگی چون حضرت علیاکبر(ع) برای خلق قهرمان در روایت آثارشان برای عموم مخاطبان به ویژه جوانان که روزی به نام آنها در تقویم فرهنگی ثبت شده است نتوانستهاند توفیقی در خور این نام و شانیت مقام او داشته باشند؟
این امری بدیهی، اثبات شده و مولفهای امتحان پس داده است که برای معرفی یک الگو در ساخت خلق قهرمان، آنچه که ضروری است بر این مهم استوار است که نویسنده و خالق اثر باید شاخصههای رفتاری و زندگی آن شخص را مورد هدف و بازتاب روایت خود قرار دهد.آنچه که از حضرت علیاکبر(ع) در منابع نقل شده، اغلب به اسناد حماسه حسینی(ع)، در مسیری حرکت کاروان به سمت کوفه تا واقعه عاشورا ارجاع دارد. جز این؛ جلوه آنچنانی در کتابهای تاریخ از زمان پیش از این حادثه از ایشان نقل نشده است.البته این مسئله تنها به حضرت علیاکبر(ع) ختم و منحصر نمیشود. در مورد ماه بنیهاشم، حضرت عباس(ع) همین مسئله صدق میکند که در حوزه اسناد و مدارک، عمده بروز شخصیتی ایشان در حادثه عاشورا دیده میشود. حضرت زینب(س) نیز در این دسته قرار میگیرد و جز این دست از اسناد از کلیت و فراز و فرودهای زندگی این بزرگان متأسفانه کمتر اسناد، مدارک متقن، قابل اعتنا و اتکا وجود دارد.مهمترین دلیل این امر به زیست این بزرگان و حضرات در عصر امویان باز میگردد. عصری که رسانهها در اختیار مخالفان بود و به همین سبب چندان اطلاعاتی از چنین نامهای پُرآوازه در بطن و متن شکلگیری مکتب حسینی در دست نیست. از سوی دیگر پیروان آنها نیز در شرایطی نبودند که بتوانند فراز و فرود زندگی حضرات را تبلیغ و ثبت کنند.اگر ما در ادبیات خود، در کتابهای داستانی، در رمان، حوزه شخصیتنگاری درمورد بزرگانی از جمله حضرت علیاکبر(ع) با آثار کمی مواجه هستیم؛ مهمترین دلیل آن است که منابع متقن و مستند از آنها کمتر در دست داریم. آنچنان که ذکر شد؛ اگر هدف ما معرفی و ارائه الگو است؛ طبیعی است کسی که بخواهد الگویی را معرفی کند اگر با فقر منابع مواجه باشد دستش بسته خواهد بود.زمانی که مشغول نگارش کتاب «علی اکبر(ع)؛ الگوی جوانان» بودم و به منابع مختلف مراجعه میکردم، به کتابی برخوردم درباره شخصیت و فضائل حضرت علیاکبر(ع) که حجم آن قریب ۴۰۰ صفحه بود. بسیار خوشحال شدم که چه عجب، کتابی و مطلبی فنی درباره این بزرگوار پیدا کردهام! وقتی این کتاب را ورق زدم، متوجه شدم نویسنده بر اساس آن حدیث که میگوید حضرت علیاکبر(ع) اشبه الناسترین مردمان به رسول خدا(ص) در خُلق، خو، رفتار، گفتار و... است؛ نویسنده به این بهانه سراغ پیامبر اکرم(ص) رفته است و از اینکه پیامبر سیرهاش چگونه بود؛ رفتارش چگونه بود؛ منشش چگونه بود؛ برخوردهایش چگونه بود و نظایری از این دست نوشته است. چرا؟ چون حضرت علیاکبر(ع) بنا بر همان حدیث و روایت «آینه تمامنمای پیامبر(ص) است.» و گویا همین برای آن نویسنده کافی بوده تا دست به روایت و نگارش سیره پیامبر بزند.
همه اینها است که باعث میشود بگوییم مشکل ما در مسیر معرفی چنین الگوهایی مانند خود حضرت علیاکبر(ع) مطلب، اثر و کتاب کم است؛ چون با کمبود منابع موثق و قابل اعتماد در این حوزه مواجه هستیم.
*درباره قفسه خالی حوزه آثار ادبیات داستانی در قیاس با دیگر گونههای کتابت با محوریت ائمه اطهار(ع) دو نظریه در فضای نقد ادبی جامعه ما مطرح است. نخستین رای و نظر بر این نمط استوار است که نویسندگانی که در حوزه ادبیات داستانی سراغ خلق روایتی از ائمه اطهار(ع) یا بزرگواری چون حضرت علیاکبر(ع) رفتهاند؛ گاه چنان ساحت قدسی و الوهی را از این افراد آفریدند که حتی خودشان جرأت پرداختن در گام و اثری دیگر درباره این حضرات را ندارند چه رسد به مخاطب! دومین رای و نظر حکایت از آن دارد که عدهای در کنار فقر منابع که شما به آن اشاره کردهاید به سختیهایی که نوشتن در حوزه پرداخت به ساحت روایت از ائمه اطهار(ع) و یا اسوه بزرگی چون حضرت علیاکبر(ع) در خلق آثار داستانی با خود به همراه دارد را دلیل کمکاری نویسندگان در این حوزه برمیشماند تا مبادا از سر غفلت روایت توام با جهان تخیل خلق اثر داستانی با رمان آنها، ناخودآگاه قلب واقعیتی را با مخاطب در میان بگذارد. شما از این دو نگاه بر کدام سو تکیه دارید و استوارید؟
من هر دوی این دلایل را به نحوی تأیید میکنم با این بیان که ما در منابع دستمان خالی است.
مسئله دیگر را نیز تأیید میکنم که عدهای بهدلیل آنکه مطلبی در خور و مطالعه ندارند؛ به تبع همین مهم، اطلاعات مفیدی نیز ندارند. درست به همین دلیل است که در پرداخت اثرشان بُعد معنوی و ملکوتی این حضرات را آنقدر بالا میبرند که گاه حتی به تفسیر میرسند. یا اغلب از چنین افرادی شاهدیم که میگویند ما کجا و نوشتن رمان درباره حضرت علیاکبر(ع) کجا؟
اجازه بدهید مثالی ساده و شفاف بزنم. ببینید؛ وقتی نویسندگان درباره یک شخص عادی؛ یک رزمنده در دوران دفاع مقدس یا دیگر جبهههای نبرد حق علیه باطل بهراحتی مینویسد به این سبب است که اطلاعات درباره او و وقایع پیرامونی او وجود دارد. نویسنده تحقیق میکند، ذهنیتی و دغدغهای در این حوزه نزد او وجود دارد، جذب آن سوژه میشود و شروع به نوشتن و خلق اثر میکند.
اما در مواجهه با این تجربه موفق میان آثار داستانی نویسندگان دفاع مقدس کشورمان؛ نسبت به افرادی که بهانه ننوشتنشان درباره ائمهاطهار(ع)، یا اسوهها و الگوهای بزرگی چون حضرت علیاکبر(ع) بیان این جمله است که «ما کجا و نوشتن رمان درباره حضرت علیاکبر(ع) کجا؟» به صراحت در پاسخ به این نگاه باید گفت و میگویم که چطور درباره دفاع مقدس و قهرمانهای آن مینویسند و نمیگویند «ما کجا و فرماندهان و رزمندگان کجا؟!» اما وقتی پای به میدان آمدن و نوشتن از حضرت علیاکبر(ع) یا امثال این بزرگواران به میان میآیند دیگر خبری از قلم و آثار آنها نیست؟! پاسخ این است که چون آن حس درونیای که یک نویسنده باید نسبتبه یک شخصیت برای خلق قهرمان و روایت آن داشته باشد در وجود آنها پیدا نمیشود. چون چنین حسی میان برخی نویسندگان ما نیست، بهانه خود را اینچنین عنوان میکنند که «این افراد صاحب جایگاه رفیعی در عرشی هستند و آنها کجا و ما کجا؟»؛ البته که این عذر پذیرفتنی نیست!
این امری مسلم و طبیعی است که هر نویسندهای که میخواهد درمورد یک شخص یا خلق قهرمانی رُمانی بنویسد، مدت شش ماه؛ یک سال یا دو سال وقت میگذارد، تحقیق میکند، اطلاعاتی را کسب میکند، سپس حاصل پژوهشهایش را با نگاه خلاقانه تبدیل به رمان میکند. اما برخی از این عزیزان حاضر نیستند برای بازپرداخت شخصیتها، الگوها و اسوههایی چون حضرت علیاکبر(ع) چنین وقتی بگذارند، به همین سبب در مواجهه با چرایی کمکاری روی به بهانه میآورند.
*مقام معظم رهبری در «بیانیه گام دوم»؛ یکی از اصلیترین سرمایهگذاریها برای ادامهدهندگی مسیر انقلاب را سرمایهگذاری بر جوان میدانند. همچنین در روایت حضرت آقا با محوریت «جهاد تبیین» نیز بر این مسئله تأکید دارند که اگر «ما روایت نکنیم؛ دیگران روایت میکنند.» دیگرانی که به قطع و یقین با انقلاب و اسلام عناد دارند، پس روایتشان قلب حقیقت است. ازسوییدیگر تأکید معظمله بر این مسئله استوار است که باید با جوان امروز به زبان او صحبت کرد. به اعتقاد شما به عنوان یک روحانی که دستی گرم به قلم و نگارش دارید، برای جوان امروز گفتن و نوشتن از بزرگانی چون حضرت علیاکبر(ع) یا دیگر ائمهاطهار(ع) باید چگونه باشد تا آن جوان در مواجهه با اثر مکتوب، مجذوب آن شود و آن را پس نزند؟
این الگو از نقطه نظر «قلم و انتخاب سبک نگارش» و هم «زاویه دیدی که یک نویسنده میتواند در پرداخت موضوع» داشته باشد قابل طرح است.
اگر ما جاذبه لازم در همنشینی نسل جوان با آثار مرتبط با مبانی دینی، معرفتی، بهره و الگو گرفته از بزرگان دین اسلام چون حضرت علیاکبر(ع) به زبان داستان و رمان نمیبینیم؛ دلیل مهم آن است که کتابهای نگاشته شده دراین حوزه اغلب با ادبیات قدما، نگاه قدیم نوشته شده؛ با زبان و لحن جوان امروز چنان فاصلهای دارد که ارتباطی با او برقرار نمیکند.
نکته دیگر آنکه خلق حالوهوای جدید و مطابق با نگاه، بینش، نگرش، گویش و منش جوانان امروز کمتر در آثار حوزه ادبیات دینی دیده میشود. بهعنوان مثال؛ هر شرح حال نگاری که در این عرصه قلم میزند هنوز از روش تولد؛ معرفی پدر و مادر؛ سیر مراحل زندگی کار خود را شروع میکند و به پایان میبرد و آثار خود را با چنین سبک و الگویی به رشته تحریر درمیآورند. این در حالی است که نگاه اغلب نویسندگان ادبیات دینی و مذهبی ما با نگاه جوان امروز در ساحت مواجهه با آثار مکتوب فاصله دارد.
من این تعبیر را در گفتوگوهای مختلف و متعددی بهکار بردهام که در خلق هر اثری با اتکا به معارف و شعائر دینی خود؛ به عنوان مثال نه الزاما با اتکا به روایت زندگی ائمهاطهار(ع) یا تاریخ صدر اسلام؛ حتی در حوزه «نماز» یا «حجاب» تا گام گذاشتن در حوزه نوشتن از شخصیتهای بزرگ و اسوههای بهنام دین اسلام اگر با قلمی بنویسیم که به تعبیر شما جوان را جذب و میخکوب کند، او را پای کتاب نگاه دارد تا آن اثر را تا پایان بخواند، قطعاً موفق بودهایم؛ اما کمتر چنین آثاری را شاهد هستیم.
اگر امروز پژوهشی در منابع کتابخانهها و کتابشناسیها انجام دهیم، ممکن است به بیش از ۱۰۰ عنوان کتاب با محوریت حضرت علیاکبر(ع) برخورد کنیم. ولی از این ۱۰۰ کتاب چند کتاب را میتوان به جوان امروز داد که آن را بخواند، تا پایان با آن همراه باشد و از آن بهره ببرد. کمتر میتوانیم چنین آثاری را در میان کتابهای امروز پیدا کنیم! این حرف و سخنم جمیع آثار در مورد نماز؛ درمورد حجاب و در مورد اخلاق نیز صادق است و نگاهم تنها در حوزه نگارش کتاب بر اساس شخصیتها، الگوها و اسوههای بزرگ دین اسلام استوار نیست. «سبک قلم» و «زاویه دید»؛ دو عنصر مهمی است که اگر در کتابهای امروزی رعایت نشود و وجود نداشته نباشد توفیق جذب جوانان را از دست میدهد.
نویسندههای ما قاعدتاً باید بر بهروز بودن قلم و زاویه دید جدید در مسیر خلق آثار حوزه ادبیات دینی اهتمام ویژهای داشته باشند. نویسندهای میتواند در این حوزه وارد شود که خود آثار جدید و جوانپسند را خوب خوانده باشد خود را در این فضا قرار دهد و بتواند با این ویژگیها اثری جذاب برای مخاطب جوان امروز خلق کند.
*در فرازی از صحبتهای خود به کمبود منابع و اسناد اشاره کردید. در مواجهه با کتاب شما (علی اکبر(ع)؛ الگوی جوانان) با منابع و اسناد بسیار و متعددی مواجه میشویم. آیا در روند نگارش این کتاب جایی بوده که شما در صحتوسقم اسناد تردیدی داشته باشید یا خیر؟ به زبانی سادهتر، در روند نگارش این کتاب لحظهای رسیده به خودتان بگویید بهتر است این را ننویسم؟! یا به آنچه که نوشتهاید به شکل تام و تمام در حوزه صحتسنجی و اعتبار روایت در ساحت همان روند پژوهشی که به آن اشاره کردید ایمان داشتهاید؟
در حد توان خود به منابعی مراجعه کردم، چه منابع تاریخی؛ چه شرح حالها؛ چه زیارتها و روایتها و دیگر اسناد و منابع نهایت وسع خود را بهکار گرفتم. حاصل اثر و نگارش مبتنی بر این مهم بوده که در ثبت و نگارش روایت بیش از این اسناد جلوه مستند و مستدلی که بخواهد مشکلی در طرح روایتها ایجاد کند نباشد.
درست به سبب همین نگاه؛ سعی نکردم نگاه کمی به کتاب برای افزایش قطر و صفحات آن داشته باشم و کیفیت را پیشانینوشت مسیر و راه قلمم قرار دادم. با صراحت میگویم هیچ کتمانی یا چنین دست از پرهیزها در کارم و مسیر نگارش این اثر نبود و به هر آنچه که به آن رسیدم و آن را مستند میدانستم را بیان کردم.
*به عنوان مخاطب اثر شما میگویم؛ در اضلاعی که شما در این اثر برای مخاطبان خود ترسیم کردهاید میتوانم به وجوهی چون «شجاعت»؛ «فضیلت»؛ «کرامت»؛ «بزرگواری»؛ «جهاد و حماسه»؛ «گذشت»؛ «صبر»؛ «عشق به خدا»؛ «اطاعت از امام» و جلوههای ویژه و بارز دیگری که در مواجهه با بزرگواری چون حضرت علیاکبر(ع) وجود دارد برخورد میکنیم. پرسشم این است که در مسیر خلق قهرمان و ارائه الگو از حصرت علیاکبر(ع) اگر بخواهید حضرت را تنها با یک ویژگی مورد برای مخاطب خود خطاب قرار دهید تا آن ویژگی برای جوان امروز به یک الگو بدل شود، چه خواهد بود؟
به شخصه روی عنصر «پیشاهنگی برای شهادت در راه خدا» تأکید میکنم. این صفت را در مواجهه با تمام صفات افضل حضرت علیاکبر(ع) بارزتر میدانم. صفت بارز و معرف انسانیت برای هر انسانی از جمله جوان، در عصر و زمانه فعلی آن است که اگر بخواهد به تکلیف خود عمل کند؛ باید الهی باشد! باید آماده باشد تا جان خودش را در راه انجام تکلیف بهراحتی فدا کند. ما این را بهوضوح در شخصیت حضرت علیاکبر(ع) میبینیم. جلوه بارز آن در حماسه کربلا، نهضت و مکتب حسینی و انتخاب فدا کردن جانش برای امامش را از جانب بزرگواری چون حضرت علیاکبر(ع) شاهد هستیم.
در واقعه و حماسه دشت کربلا و صحرای نینوا؛ اولین نفری که از بنیهاشم داوطلب شد به میدان برود حضرت علیاکبر(ع) بود.
*پرسش پایانی در این گفتوگو که تلاشی برای آسیبشناسی در حوزه چرایی کمبود آثار داستانی با محور الگوها و قهرمانهای دینی و مذهبی چون حضرت علیاکبر(ع) برای مخاطب به ویژه جوان امروز استوار است به ارائه راهکار از زاویه دید شما برای برونرفت از آسیبهای مطرح شده استوار است. پیشنهادهای شما در این مسیر چیست؟
تأکیدم بر همان نکتهای است که در همین گفتوگو به آن اشاره کردم. نخست آنکه اثر و قلم نویسنده باید متکی بر مستندنگاری باشد. در روایت به هر شکل آن از جمله روایت داستانی در حوزه قهرمانهای دینی و مبانی شرعی، مطالب نباید بر اساس حرفهایی که از زبان و دهان این و آن شنیده شده است متکی باشد. در این وادی حرفهای بسیاری مطرح است؛ اما مستند نیست!
مطالب و اطلاعاتی که بر اساس خواب، شایعات یا گاه خرافات مطرح میشود که هاضمه نسل امروز نیز ممکن است آنها را نپذیرد نباید مجالی برای بیان و عرضه داشته باشد. بازتاب و روایت آن مقدار از شخصیت که قابلقبول، قابل هضم، باورپذیر و مستند باشد؛ بهترین و بزرگترین خدمتی است که نویسنده در حق مخاطب خود در راستای انتقال معارف الهی و اسلامی در مواجهه با شخصیتهای بزرگی چون ائمهاطهار(ع)، دیگر بزرگوارانی چون حضرت علیاکبر(ع) یا حضرت ابوالفضلالعباس(ع) میتواند انجام دهد. اتکا بر کار پژوهشی و بهره بردن از منابع مستند، متقن و مورد تایید خبرگان اهل فن بهترین شیوه برای ارائه آثار جذاب در این حوزه به شمار میرود.
نظر شما