چهاردهم فروردین سال۱۳۷۱ اسناد محرمانه وزارت امور خارجه آمریکا درباره دخالت این کشور در کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲ منتشر شد.
البته در سال ۱۳۷۱ آمریکاییها همه اسناد را آن طور که قوانینشان میگوید کامل و شفاف منتشر نکردند. آن بخش از اسناد و حرفهایی را که مصلحت میدانستند منتشر کنند، گاهی به مرور و قطرهچکانی طی سالهای مختلف و گاهی هم به صورت اعتراف از زبان مردترین وزیر خارجهشان، خانم «مادلین آلبرایت» به گوش جهانیان رساندند! بخش دیگری را هم البته سالهای قبل برخی از سیاستمداران آمریکایی، اینجا و آنجا گفته بودند.
یک تیر و چند نشان
در سال ۱۳۳۲ و حتی تا یکی دو دهه بعد، هنوز«کار، کارِ انگلیسیهاست» در میان عوام و خواص ما ایرانیها طرفدار داشت و بودند کسانی که از رخدادهای کوچک و بزرگ سیاسی تا مسائل ریز و درشت اجتماعی، دعواهای همسایهها و اختلافات زن و شوهری، صددرصدش را میانداختند گردن انگلیس! غافل از اینکه از دهه۲۰ یا ۳۰ خورشیدی به این طرف لازم بود ایرانیهای اهل سیاست در این ضربالمثل تجدیدنظر کرده و در فرهنگ سیاسیشان جایی هم برای آمریکاییها باز کنند. آمریکاییها که با سوءاستفاده از جنگ جهانی دوم در عرصه سیاست و اقتصاد جهان جای اروپاییها را گرفته بودند در سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ خورشیدی تصمیم گرفتند با استفاده از تحولات داخلی کشورمان با یک تیر چند نشان را در ایران و خاورمیانه بزنند.
وقتی ماجرای ملی شدن نفت در ایران بالا گرفت و در نهایت انگلیسیها همه منافع نفتیشان در ایران را از دست رفته دیدند، به نظرشان رسید پای آمریکا را وسط بکشند. یانکیها آن روزها بهشدت نگران نفوذ و گسترش کمونیسم در جهان بودند و میشد آنها را واداشت به همین بهانه در اوضاع ایران دخالت کنند و کار را جوری پیش ببرند که با سرنگونی مصدق، مثلاً راه نفوذ اتحاد جماهیر شوروی بسته شود و حکومت آینده ایران هم هماهنگ با منافع نفتی انگلیس، مثل سدی در برابر روسها و سیاستهایشان در خاورمیانه عمل کند.
یک مشکل اما وجود داشت. رئیس جمهور آمریکا- ترومن- روی خوشی به انگلیسیها بابت طرح و نقشههایشان برای تغییر حکومت در ایران نشان نمیداد.
نفت؛ مسئله این بود
حالا نه اینکه آمریکاییها برای منابع نفتی ایران دندان تیز نکرده باشند. برعکس، آنها از ابتدای بالاگرفتن نهضت ملی شدن نفت در ایران و اینکه در نهایت دست انگلیسیها از نفت ایران کوتاه میشد، امیدوار بودند در بلندمدت، سرِ لولههای منابع نفت ایران را به سمت خودشان کج کنند. «ترومن» هم فقط با دخالت مستقیم آمریکا در ساقط کردن دولت مصدق مخالف بود و زمانی که جایش را به آیزنهاور داد، وزارت خارجه ایالات متحده طرح کودتا را روی میز کار دستگاه سیاست خارجه پهن کرد.
یک تیر و چند نشان
در سال ۱۳۳۲ و حتی تا یکی دو دهه بعد، هنوز«کار، کارِ انگلیسیهاست» در میان عوام و خواص ما ایرانیها طرفدار داشت و بودند کسانی که از رخدادهای کوچک و بزرگ سیاسی تا مسائل ریز و درشت اجتماعی، دعواهای همسایهها و اختلافات زن و شوهری، صددرصدش را میانداختند گردن انگلیس! غافل از اینکه از دهه۲۰ یا ۳۰ خورشیدی به این طرف لازم بود ایرانیهای اهل سیاست در این ضربالمثل تجدیدنظر کرده و در فرهنگ سیاسیشان جایی هم برای آمریکاییها باز کنند. آمریکاییها که با سوءاستفاده از جنگ جهانی دوم در عرصه سیاست و اقتصاد جهان جای اروپاییها را گرفته بودند در سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ خورشیدی تصمیم گرفتند با استفاده از تحولات داخلی کشورمان با یک تیر چند نشان را در ایران و خاورمیانه بزنند.
وقتی ماجرای ملی شدن نفت در ایران بالا گرفت و در نهایت انگلیسیها همه منافع نفتیشان در ایران را از دست رفته دیدند، به نظرشان رسید پای آمریکا را وسط بکشند. یانکیها آن روزها بهشدت نگران نفوذ و گسترش کمونیسم در جهان بودند و میشد آنها را واداشت به همین بهانه در اوضاع ایران دخالت کنند و کار را جوری پیش ببرند که با سرنگونی مصدق، مثلاً راه نفوذ اتحاد جماهیر شوروی بسته شود و حکومت آینده ایران هم هماهنگ با منافع نفتی انگلیس، مثل سدی در برابر روسها و سیاستهایشان در خاورمیانه عمل کند.
یک مشکل اما وجود داشت. رئیس جمهور آمریکا- ترومن- روی خوشی به انگلیسیها بابت طرح و نقشههایشان برای تغییر حکومت در ایران نشان نمیداد.
نفت؛ مسئله این بود
حالا نه اینکه آمریکاییها برای منابع نفتی ایران دندان تیز نکرده باشند. برعکس، آنها از ابتدای بالاگرفتن نهضت ملی شدن نفت در ایران و اینکه در نهایت دست انگلیسیها از نفت ایران کوتاه میشد، امیدوار بودند در بلندمدت، سرِ لولههای منابع نفت ایران را به سمت خودشان کج کنند. «ترومن» هم فقط با دخالت مستقیم آمریکا در ساقط کردن دولت مصدق مخالف بود و زمانی که جایش را به آیزنهاور داد، وزارت خارجه ایالات متحده طرح کودتا را روی میز کار دستگاه سیاست خارجه پهن کرد.
اجرای طرح و نقشهها هم بر عهده افسر زبده اطلاعاتی «کرمیت روزولت» بود. او ۱۲ سال پیش از انتشار اسناد وزارت خارجه آمریکا یعنی در سال ۱۳۵۹ طی گفتوگویی با «بیبیسی» گفت: «برادران دالس، آلن و فاستر، طرح کودتا را پیشنهاد کردند. آلن معاون «سیا» بود و این طرح را وقتی با من در میان گذاشت که انتخابات آمریکا تازه برگزار شده بود... اگر یادتان باشد، آن موقع بریتانیاییها از ایران اخراج شده بودند... دستور نهایی برای انجام عملیات در یک جلسه در دفتر فاستر دالس صادر شد. فکر میکنم اواخر ماه ژوئن ۱۹۵۳ بود و نمایندگان بریتانیا هم در این جلسه حضور داشتند. فاستر دالس... وقتی ما در حال ترک دفترش بودیم تلفن را برداشت تا با کاخ سفید تماس بگیرد... آن موقع تا چه اندازه رئیسجمهوری از مراحل اولیه این طرح آگاهی داشت، من اطلاع نداشتم اما وقتی کار را شروع کردیم، او کاملاً در جریان بود... شروع کار مشکل بود چون شاه فوقالعاده نسبت به نیت واقعی آمریکا و بریتانیا بدبین بود... در اولین مرحله، توافق شد که شاهزاده اشرف، خواهر دوقلوی شاه، به تهران برود و با او در مورد این طرح صحبت کند...».
از سر باز کردن
آنچه در سال۱۳۷۱ به عنوان اسنادی از نقش آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد منتشر شد آنقدر حساب شده، سانسور شده و بعضاً دروغ از کار درآمد که صدای مورخان، پژوهشگران، اساتید دانشگاه و روزنامهنگاران آمریکایی و غیرآمریکایی چون: «یرواند آبراهامیان، استیون کینزر و مارک گازیوروفسکی» را درآورد. اعتراضها موجب شد آمریکاییها که ادعا کرده بودند کل اسناد همینهاست و بقیه آنها به دلیل مسائل امنیتی در همان سالهای کودتا، امحا شده، اواسط دهه۹۰ خورشیدی هم بخش دیگری از سندهای محرمانه را منتشر کنند!
از سر باز کردن
آنچه در سال۱۳۷۱ به عنوان اسنادی از نقش آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد منتشر شد آنقدر حساب شده، سانسور شده و بعضاً دروغ از کار درآمد که صدای مورخان، پژوهشگران، اساتید دانشگاه و روزنامهنگاران آمریکایی و غیرآمریکایی چون: «یرواند آبراهامیان، استیون کینزر و مارک گازیوروفسکی» را درآورد. اعتراضها موجب شد آمریکاییها که ادعا کرده بودند کل اسناد همینهاست و بقیه آنها به دلیل مسائل امنیتی در همان سالهای کودتا، امحا شده، اواسط دهه۹۰ خورشیدی هم بخش دیگری از سندهای محرمانه را منتشر کنند!
دکتر«مجید تفرشی» سندپژوه کشورمان معتقد است آنچه طی دو مرحله توسط دولت آمریکا درباره اسناد ایران در سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳ منتشر شده، اصلاً براساس وظیفه و مسئولیت قانونی نیست و تنها روشی برای از سر باز کردن وظیفه اصلی و قانونی آزادسازی اسناد است. این پژوهشگر اضافه میکند: «به باور من انتشار این اسناد، با وجود ادعای قبلی مبنی بر امحای بقیه اسناد، به چند دلیل مشخص صورت گرفت.
اولاً دولت آمریکا قصد داشت ثابت کند مداخله در امور داخلی ایران در سالهای مورد نظر، بر حق بوده و اگر این دخالت صورت نمیگرفت، در کوران جنگ سرد، دولت ناتوان و ضعیفشده دکتر محمد مصدق ایران را به کمونیستها، حزب توده و درنهایت اتحاد جماهیر شوروی واگذار میکرد. دوم، نشان داده شود آمریکا در این اقدام تنها نبوده و عوامل داخلی، حکومت و دستگاه امنیتی بریتانیا نیز در این عملیات شریک و صاحب سهم بودهاند. سوم، با مشابهسازی شرایط امروز چالشهای موجود با ایران، وانمود کرد مداخلات امروز آمریکا در مسائل داخلی ایران هم مطابق با مصلحتاندیشی برای ایران، منطقه و جامعه بینالمللی بوده و قصد سلطهجویی، کنترل و توسعهطلبی در این سیاست مداخلهجویانه آمریکا وجود ندارد».
خبرنگار: مجید تربتزاده
خبرنگار: مجید تربتزاده
نظر شما