تحولات منطقه

اصولاً پرداختن به مقوله مرگ به نحوه نگاه انسان‌ها به خدا، این دنیا، آن دنیا، روح و... بستگی دارد.

وقتی خدای ناکرده مُردید...
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

اینکه «مرگ» واقعاً چیست و چه ماهیتی دارد از آن جمله پرسش‌هایی است که از روز ازل ذهن آدم‌ها را به خودش مشغول کرده است. شاید تلاش‌های علمی و غیرعلمی برای پاسخ به این سؤال تا ابد به جایی نرسد و انسان فقط پس از مرگ به پاسخی درخور در این باره برسد.

علم بهتر است یا...؟
اما برای این پرسش که خدای ناکرده «وقتی مُردیم دقیقاً چه اتفاقی برای روح، ذهن و مغزمان می‌افتد» ممکن است بشود جواب‌های زیاد اما نه‌چندان قطعی پیدا کرد. اصولاً پرداختن به این مقوله به نحوه نگاه انسان‌ها به خدا، این دنیا، آن دنیا، روح و... بستگی دارد. دانشمندان، روان‌شناسان، فرا روان‌شناسان و بقیه کسانی که سال‌های سال است درباره پدیده «مرگ» تحقیق و بررسی می‌کنند و همچنین سایر انسان‌هایی که به این مقوله فکر می‌کنند یا از جمله معتقدان به روح و دنیای پس از مرگ هستند یا اینکه بالکل، وجود روح و همچنین زندگی پس از مرگ را رد می‌کنند.
از دید گروه دوم، تجربه‌های نزدیک به مرگ هم که چند سالی است در ایران خودمان مورد بحث قرار گرفته‌اند، چیزی جز تخیل، احساسات، خاطرات و مواردی از این دست نیستند. دسته اول یعنی معتقدان، البته خودشان ممکن است به دو گروه تقسیم شوند. گروهی که مسئله متافیزیک، مرگ، روح و مقولاتی از این دست را بر اساس اعتقادات و آموزه‌های دینی امری قطعی می‌دانند و معتقدند به دلیل ماهیت غیرمادی این مقولات اصولاً «علم» که مبتنی بر تجربه و همچنین ناظر به عالم مادی است، کاربرد چندانی در این حوزه ندارد و نمی‌تواند به ما بگوید مرگ چیست، روح چه ماهیتی دارد و زندگی پس از مرگ چگونه است.
از دید این گروه فقط آموزه‌های دینی در این زمینه راه‌گشا هستند و همچنین تجربیات نزدیک به مرگ (مثل آنچه در برنامه زندگی پس از زندگی می‌بینیم) می‌تواند به ما ثابت کند مرگ چیست، روح چه قابلیت‌هایی دارد و آن طرف زندگی چه خبر است؟ معتقدانی هم البته وجود دارند که می‌گویند نباید فقط با تجربیات انسان‌ها از مرگ یا آموزه‌های دینی و شبه‌دینی برای اثبات وجود روح و یا دنیای پس از مرگ تلاش کرد. باید ابتدا از علم  و روش‌های علمی برای بررسی اینکه مثلاً حین مُردن یا پس از آن برای مغز چه اتفاقاتی می‌افتد استفاده کرد.

مغز و قلب
حدود ۱۰ سال پیش دو فیزیکدان و روان‌شناس انگلیسی و آمریکایی (دومی خداناباور هم هست) که تقریباً ۲۵ سال روی یک طرح خاص کار و مطالعه کرده بودند درباره «روح» و ماهیت آن گفتند: «روح انسان در میکروتوبول‌ها یا ریزلوله‌های سلول‌های مغز قرار دارد». از دیدگاه آن‌ها اگر مغز انسان را یک «رایانه بیولوژیکی» فرض کنیم، نفس یا روح او مانند برنامه‌ای است که توسط یک «رایانه کوانتومی» در مغز اداره می‌شود.
بعد از مرگ و هنگامی که قلب از کار می‌ایستد و جریان خون متوقف می‌شود، میکروتوبول‌ها وضعیت کوانتومی خود را از دست می‌دهند اما همچنان اطلاعات را در خود نگه می‌دارند. این اطلاعات نابود نشدنی است و سپس در مقیاسی وسیع در کائنات منتشر می‌شود. چنانچه فردی از حالت نزدیک به مرگ دوباره زنده شود، این اطلاعات دوباره به جایگاه خود در میکروتوبول باز می‌گردد و در اصطلاح فرد تجربه نزدیک به مرگ را پشت سر می‌گذارد، اما در صورت مرگ فرد، اطلاعات در محلی خارج از بدن که ما روح می‌نامیم ذخیره می‌شود.
دوسال پیش و پس از بحث‌هایی که درباره برنامه «زندگی پس از زندگی» میان مخالفان و موافقان درگرفت، میر شهرام صفری، فوق‌دکترای علوم اعصاب و عضو هیئت مدیره انجمن علوم اعصاب ایران به ایسنا گفت: «من عاشق این هستم که بتوانم وجود روح را از نظر علمی اثبات کنم و اصلاً به همین دلیل سراغ رشته علوم اعصاب رفتم، اما معتقدم راه اثبات روح این نیست که به سراغ روایت‌های شخصی افراد برویم. دانشمندان در حوزه مغز و اعصاب سال‌هاست در این زمینه تحقیقاتی دارند... در نگاه عامه، لحظه توقف قلب و مغز را به مفهوم پایان کارکرد مغز تصور می‌کنند که این‌گونه نیست.
بر اساس مطالعه‌ای که چند سال پیش روی یک حیوان آزمایشگاهی انجام شد، ۱۰ ساعت بعد از مرگ هنوز بخش قابل توجهی از مغز فعال بود... بنابراین این موضوع کاملاً ثابت شده که حداقل تا ۱۰ دقیقه بعد از ایستادن قلب و تنفس، هنوز مغز در حال کار کردن است، یعنی اگر فردی احیا شود و به زندگی برگردد احتمالاً تمام وقایعی که در آن ۱۰دقیقه تجربه کرده را در خاطر دارد».

حرف‌های تازه‌تر
حرف‌های تازه‌تر درباره ماهیت مرگ به «جیمو بورجیگین» متخصص مغز و اعصاب دانشگاه میشیگان مربوط می‌شود. او در تازه‌ترین اظهارنظرش گفته است: «مردن بخش مهمی از زندگی است، اما ما تقریباً هیچ چیز در مورد مغز در حال مرگ نمی‌دانستیم». برای همین او تصمیم گرفت به عقب برگردد و با مطالعه و آزمایش بفهمد در مغز افرادی که در بخش مراقبت‌های عصبی دانشگاه میشیگان فوت کرده‌اند چه اتفاقی رخ داده است.«فرارو» در مطلبی به نقل از گاردین از قول «بورجیگین» می‌نویسد: «روند مردن بسیار عجیب‌تر از آن چیزی است که دانشمندان تا به حال گمان می‌کردند. مثلاً مغز برخلاف تصور همگان در هنگام ایست قلبی فوق‌العاده فعال است. در حال حاضر شواهدی در حال ظهور است که حتی مرگ کامل مغزی ممکن است روزی برگشت‌پذیر باشد.
در سال ۲۰۱۹ میلادی دانشمندان دانشگاه «ییل» به مغز خوک‌هایی که چهار ساعت پیش سر بریده شده بودند کوکتلی از داروها و خون مصنوعی را تزریق کرده و دیدند در کمال شگفتی برخی از سلول‌های مغز دوباره شروع به فعالیت کرده و حتی برخی از سیناپس‌ها کار می‌کنند! این ماجرا نشان داد مرزهای بین زندگی و مرگ می‌تواند متفاوت‌تر از آن چیزی باشد که تاکنون تصور می‌کردیم». این یعنی مرگ ممکن است بسیار زنده‌تر از آن چیزی باشد که تا به حال فکر می‌کردیم. معنویت‌گراها و فرا روان‌شناسان حق دارند اصرار کنند هنگام مرگ اتفاقی عمیقاً عجیب برای افراد رخ می‌دهد، اما اشتباه می‌کنند اگر تصور کنند این اتفاق در زندگی آن دنیایی و نه در زندگی فعلی فرد رخ می‌دهد.

خبرنگاز: مجید تربت‌زاده
منبع: قدس آنلاین

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.