نشست 162 فرهنگ مهدوی با موضوع «عصر حیرت و وضعیت فرهنگی و تمدنی بشر» به همت موسسه فرهنگی هنری موعود عصر(عج) برگزار شد.
غیبت ولی الله الاعظم(عج) و حدوث عصر حیرت
شفیعی سروستانی با اشاره به عنوان نشست تاکید کرد: این نشست با رویکرد آشنایی مخاطبان مطالعات مهدویت با بینش مهدوی برگزار میشود، اساس بحث این نشست معطوف به این پرسش است: "از لحظهای که عصر غیبت آغاز شد در مناسبات فرهنگی و تمدنی ما چه اتفاقی رخ داده است؟"
از حاصل جمع وقایعی که در عصر غیبت رخ داده است، تاثیر این غیبت را متوجه نبودهایم. سالها و ماهها میآیند و گویا امام معصوم برای خودشان رفتهاند و ما بی نقش و بی مسئولیت در این عالم زندگی میکنیم. نتیجه اعمال بشر میوه تلخ غیبت را به بار داده است و انسان آنچه باید انجام میداده را وانهاده و بدان اهتمام نکرده است که نتیجه این اهمال و غفلت از اصلیترین وظیفهاش، منجر به ابتلائاتی وسیع و عمیق شده است که اکنون تمام بشریت درحال تجربه آن است.
نتیجه خداناباوری سرگردانی در بیابان حیرت است
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ
شفیعی با اشاره به آیه 96 سوره اعراف یادآور شد: با نگاهی به معنی این آیه در مییابیم، نتیجه ادبار به خداوند و اقبال به دنیا چیست و چه پیامدهایی خواهد داشت: چنانچه اهل شهرها و آبادیها، ایمان میآوردند، و تقوا پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم، لیکن (چون آیات و پیغمبران ما را) تکذیب کردند ما هم آنان را سخت به کیفر کردار زشتشان رسانیدیم (اعراف 96) نتیجه ایمان نیاوردن و اقبال به دنیا، سرگردانی در بیابان حیرت است.
تشدید سرگردانی و حیرت در دوران غیبت حجت خدا
شفیعی سروستانی با اشاره به حدیثی از امام جواد علیه السلام در خصوص فرا رسیدن عصر حیرت بیان داشت:
از امّیه بن علی قیسی نقل است که میگوید: به امام جواد عرض کردم: پس از شما چه کسی جانشین است؟ فرمودند: «علی و دو فرزند علی»، سپس مدتی سر به زیر افکندند. بعد سر برداشتند و فرمودند:«در آیندهای نه چندان دور، حیرتی فرا میرسد.» راوی میگوید: وقتی چنین شود، پس به کدام سو باید روی آورد؟ آن حضرت مدتی خاموش ماندند، سپس فرمودند: «هیچ کجا...» و سه بار کلمه «هیچ کجا» را تکرار کردند.
تحولات فرهنگی سرمنشاء تحولات تاریخی هستند
همیشه تغییرات در حوزه فرهنگی رخ میدهد و بعدا در حوزه تمدنی رخ میدهد، آنچه مربوط به امور مادی است و مناسبات مردم را سامان میدهد، حوزه تمدنی است، نوعی شهرسازی و معماری و پوشش دارد، نوعی کنش دارد، اینها در حوزه تمدنی رخ میدهد، اما اگر این شکل و شمایل حوزه تمدنی متأثر از حوزه فرهنگی و تمدنی است، حوزه فرهنگی معنی دهنده به تمدن است، شکل دهنده به عناصر فرهنگی تمدن است، از زمانی که حوزه فرهنگی دگرگون شد، آرام آرام حوزه تمدنی نیز دگرگون شد، از آن زمانی که رویکرد مسلمانان از امام معصوم برگشت، همه صورتهای تمدنیشان نیز برگشت و رسید به اینجا، کدام نقطه عطف؟ شورای سقیفه زمینه ساز عصر حیرت است. نقطه آغاز از عبور از امام معصوم(ع) و حجج الهی شورای سقیفه بود، پیکر مطهر، رسول خدا(س) بر روی زمین بود، و همراهان امیرالمومنین علیه السلام مشغول تجهیز پیکر رسول خدا هستند، عدهای فضول به سقیفه رفتند، و خلیفه جعل کردند، اللهم لعن اول ظلم حق محمدِ و آل محمد. و در ادامه نتیجه واقعه تلخ سقیفه خلافت شجره خبیثه بنی امیه و دوران مخوف بنی عباس شد.
در آغاز مسیر، عوام متوجه پیامدهای شوم سقیفه نبودند و در نیافتند که چه زاویهای با معارف الهی پیدا کردند و نتیجه آن رویگردانی از حق تعالی و اقبال به دنیا شد. حضرت صدیقه طاهره، فاضله الزکیه فاطمه زهرا سلام الله علیها در همان ساعات آغازین وقوع سقیفه نسبت به پیامدهای ناگوار این شورا هشدار دادند و فرمودند: اگر آنان به پای علی(ع) و هدایت علی علیه السلام مینشستند، او آنها را به آبشخوری بیدرد و بیمرض میبرد تا رستگار شوند. پس پایه اصلی انحراف از مسیر حق تعالی، رویگردانی از امامان معصوم علیهم السلام در شورای لعین سقیفه بنیان نهاده شد.
شجره خبیثه بنی امیه حاصل شورای سقیفه
استاد سروستانی با اشاره به تبارشناسی خاندان امیه یادآور شد: امیه از قریش نبود، امیّه کنیزی یهودی بود و برخی پنداشتند که او از قریش است و عاقبت چنان بر شمس و خاندان قریش سایه انداخت که نتیجه حضور شوم و نامبارکش شکلگیری خلافت اموی بود. در یک کلام اسلام بنی امیه صورتی اسلامی دارد، اما در باطن هرچه داشت از سقیفه داشت.
نتیجه خلافت بنی امیه بر سرزمینهای اسلامی
نتیجه آن جعل حدیث، احیای عروبت، احیای جریانهای اعتقادی و انحرافی، انتخاب خلیفه الله به جای خلیفه رسول خدا، تبدیل خلافت به سلطنت (معاویه اولین سلطان اموی شد)، بنی امیه به طور آشکارا با اساس اسلام و قرآن و پیغمبر و عترت، آن حضرت به مخالفت برخاستند. بنی امیه با کینهای که از اسلام داشتند، در پی تهی کردن اسلام از حقیقت خود بودند.
نتیجه حکومت 500 ساله بنی عباس بر سرزمینهای اسلامی
وی با اشاره به دوران طولانی خلافت عباسیان بر بلاد اسلامی یادآور شد: عباسیان بیش از 500 سال بر سرزمینهای اسلامی حکومت کردند، جغرافیایی وسیع از شاخ آفریقا تا سرزمینهایی در چین را تحت سیطره خود داشتند، عباسیان در ظاهر خود را مسلمان، و طرفدار اهل بیت، معرفی میکردند، و در باطن شدیدترین دشمنیها را علیه اهل بیت علیهم السلام روا میداشتند؛ گویا رسالت اصلی خود را متفرق کردن مردم از کنار ائمه، ایجاد انحراف در معارف الهی و به شهادت رساندن ائمه هدی میدانستند، و عاقبت یک به یک امامان شیعه را از امام جعفر صادق علیه السلام تا امام حسن عسگری علیه السلام به شهادت رساندند و برای کشتن آخرین حجت خدا لحظه شماری میکردند.
اضمحلال و فروپاشی عباسیان توسط هلاکوخان مغول اتفاق افتاد، در این دوران تاریک پانصد ساله چنین انحرافهایی ایجاد شد: اشرافیگری خلفا، علنی شدن فسق و بی بند و باری، عدم توجه به حوزه اخلاق، اعمال شدیدترین خشونتها علیه بنیهاشم، فقط برای حفظ ریاست و خلافت.
بزرگترین لطمه بر ادیان و انسان چه وارد شده بود؟
شفیعی سروستانی با بیان لطمات وارده بر پیکره انسان و ادیان، عدم اعمال ولایت ائمه هدی بر بشریت را بزرگترین ضربه وارد شده بر حیات بشر دانست و تاکید کرد: ائمه دین(ع)، معصوم و منصوب حضرت حق مجال اعمال ولایت نیافتند، و اوامر رسول خدا نتیجه بخش نبود، این امر موجب جدایی اهل نظر از تصمیمسازان و معاملات فرهنگی و تمدنی شد، همچنین میدان عمل برای مدعیان مُلک داری آنانکه صاحب حق و اذن از جانب حضرت حق نبودند، گشوده شد. مردم بیهادی، و بلد راه و مراقب در دشت فراخ زمین رها شدند. بزرگترین ضربه به انسان و ادیان وارد شده بود. ائمه دین امکان اعمال ولایت نیافتند، امام معصوم مغلول الید، دست بسته است، امام وقتی مغلول الید باشد، اعمال ولایت نمیتواند بکند، در نتیجه حیات مردم از آبشخور ناپاکی رقم میخورد و به همین دلیل درگیر ابتلائات وخیم شد.
چنانچه در دعای ندبه میخوانیم: «لَمْ یُمْتَثَلْ أَمْرُ رَسُولِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فِی الْهادِینَ بَعْدَ الْهادِینَ، وَالْأُمَّةُ مُصِرَّةٌ عَلَی مَقْتِهِ، مُجْتَمِعَةٌ عَلَی قَطِیعَةِ رَحِمِهِ، وَ إِقْصاءِ وُلَدِهِ، إِلّا الْقَلِیلَ مِمَّنْ وَفَیلِرِعایَةِ الْحَقِّ فِیهِمْ؛ فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ، وَسُبِیَ مَنْ سُبِیَ، وَأُقْصِیَ مَنْ أُقْصِیَ، وَجَرَی الْقَضاءُ لَهُمْ بِمَا یُرْجی لَهُ حُسْنُ الْمَثُوبَةِ، إِذْ کانَتِ الْأَرْضُ»، دستور رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش) درباره هدایتکنندگان، از پس هدایتکنندگان [امامان بعد از پیامبر] اطاعت نشد و امّت بر دشمنی نسبت به آن حضرت پافشاری کردند و برای قطع رحم او و تبعید فرزندانش گرد آمدند، مگر اندکی از کسانی که برای رعایت حق درباره ایشان به پیمان پیامبر وفا کردند؛ پس کشته شد آنکه کشته شد و اسیر گشت آنکه اسیر گشت و تبعید شد آنکه تبعید شد و قضا بر آنان جاری شد به آنچه بر آن امید پاداش نیک میرود، زیرا زمین از خداست.
عصر جدید و ویژگیهای تجدد و انسان متجدد
اسماعیل شفیعی سروستانی با بیان اینکه عصر جدید با گستره وسیع و عمیقی از ابتلائات و انحرافات از معارف ناب الهی عجین شده است، یادآور شد: دورانی که دویست سال قدمت دارد، ما در حوزه فرهنگی و تمدنی و ایرانی و اسلامی زندگی نمیکنیم، ما در جغرافیای ایران فرهنگی اما در دوره فرهنگی و هنری تجدد زندگی میکنیم، ما از آبشخور غرب متجدد سیراب شدهایم و امروز در این حوزه فرهنگی و تمدنی زندگی میکنیم که کاملاً غربی است. شهری که در آن زندگی میکنیم مبتنی بر تجدد است، غربی است، و روزی سیاستمداری غربی اظهار داشت که ما شهرها را میسازیم و شهرها انسانها را، آیا شهری که در آن زندگی میکنیم اسلامی است؟ آیا ایرانی است؟ شهری که داریم کاملاً غربی است.
ویژگیهای عصر جدید و انسان مدرن
اسماعیل شفیعی سروستانی ویژگیهای غالب عصر تجدد را این چنین بر شمردند: انسان خدایی (امانیسم)، اصالت اراده انسان، اراده آزاد، دنیوی گری (سکولاریسم)، از بعد اخلاقی آزادی از تعهد الهی و هر قیدی از قیود (لاقیدی) لیبرالیسم (اباحیت)، استقرار در عهدهای شیطانی، مستغنی از حجت الهی و امام و مسئولیت در برابر وجدانهای انسانی، مستغنی از حاکمیت خدا بر انسان و جهان (دموکراسی)، قدرت طلبی و اراده معطوف به قدرت و ....
سروستانی پس از بر شمردن ویژگیهای عصر تجدد، مهمترین اصول مدرنیسم را این چنین برشمرد: علم زدگی یا ساینتسیم، عقل گرایی یا رشنالیسم، پیشرفت باوری، مادیگرایی، انسانگرایی و اومانیسم، فردگرایی، برابری گرایی یا برابری طلبی، لیبرالیسم، سنت ستیزی، احساس گرایی، سکولاریسم و جدایی دین از سیاست.
عاقبت خود بنیادی و خود کشیشی عصر جدید چه خواهد بود؟
استاد شفیعی با اشاره به حدیث نبوی در ازای این پرسش که عاقبت فرار از خداوند چه خواهد بود؟ حضرت رسول اکرم اوصاف این افراد را چنین بر میشمرد: گفتارشان از عسل شیرینتر، دلهایشان از حنظل تلختر، خداوند هر روز به آنها میفرماید از من فرار میکنید؟ یا بر من جرئت میکنید؟ آیا پنداشتهاید که ما شما را بیهوده آفریدهایم و شما به سوی ما بازگردانده نمیشوید؟ و در حدیث دیگر از رسول اکرم(ص) اوصاف انسان آخرالزمانی این چنین بیان شده است: در این هنگام است که ربا ظاهر شده و غیبت و رشوه رایج میشود، دین فروگذارده شده و دنیا مورد توجه قرار میگیرد. باز هم حدیث دیگری از رسول خدا که فرمود: در آن عصر ثروتمندان را احترام کنید، و مستمندان را خوار بشمارید، و در محافل و مجالس ببینید که مردم به دنبال ثروتمنداناند.
اوصاف چنین روزگار و چنین مردمانی جز این نیست: روزگار چونان درنده خطرناکی حمله ور شده و باطل پس از مدتها سکوت نعره میکشد، مردم در شکستن قوانین خدا دست در دست هم میگذارند، و در جدا شدن از دین متحد میگردند، در دروغ پردازی با هم دوست و در راستگویی دشمن یکدیگرند.
امیرالمومنین در پاسخ به این سئوال که دجال چه زمانی ظهور میکند فرمودند: هرگاه نماز را بمیرانند، امانت را خیانت کنند، دروغ را حلال شمارند، ربا بخورند و رشوه بگیرند، ساختمانهای محکم و نیکو بسازند، و دین را به دنیا بفروشند.
در حدیث دیگری از نبی مکرم اسلام آمده است: انسان را با تنگدستی و معیشت ضیق سرسزنش میکنند، و او را به چیزی که توانش را ندارد وادار میسازند، تا او را به راهی که برگشت ندارد وارد کرده، به هلاکت بیندازد.
شفیعی سروستانی در خاتمه اظهار داشت: پول پرستی، دین گریزی، فقر فراگیر، فروش دین به دنیا، قتل، بی خانمانی، گرسنگی جهانی، سقط جنین، اباحه گری، صنعت هرزه نگاری، مصرف مضاعف مشروبات الکلی، قطحی مرد و مردانگی، خود کشیشی و انانیت، همه این این انحرافات وخیم که جهانیان به آن دچارند جملگی نتیجه اعراض از حجج الهی و زندگی بی امام معصوم علیه السلام است.
نظر شما