تحولات لبنان و فلسطین

خروج امامت از موضع خودش ظلم بزرگی بوده و این ظلم در حق همه جامعه اسلامی است بنابراین اگر بخواهیم دقیق‌تر زمینه‌های وقوع واقعه عاشورا را بیان کنیم باید گفت دلیل اصلی وقوع عاشورا سقیفه است.

عاشورا مبارزه با انحرافی بود که علنا خلافت را به سلطنت تبدیل کرد

امروز سوم شعبان سالروز میلاد با سعادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است.مهم‌ترین جریان در زندگی حضرت سیدالشهدا علیه السلام قیام عاشورا است. روز ولادت امام حسین (ع) بهانه‌ای است که بار دیگر به دلایل بروز واقعه عاشورا بپردازیم در همین راستا با سعید طاوسی مسرور، عضو هیأت علمی گروه شیعه شناسی دانشگاه علامه طباطبایی به گفت‌وگو پرداختیم. آنچه در ادامه می‌خوانید حاصل این گفت‌وگوست:

*درباره زمینه شناسی عاشورا و اینکه چه علل و عواملی دست به دست هم دادند تا واقعه عاشورا رقم بخورد بفرمایید:

درباره زمینه شناسی عاشورا و اینکه چه علل و عواملی دست به دست هم دادند تا واقعه عاشورا رقم بخورد نسبت مسائل دیگری که در حوزه عاشورا وجود دارد کمتر کار شده است. می‌بینیم که در زمینه واقعه عاشورا و نتایج، آثار و پیامدهای آن به نسبت بیشتر کار شده است. مرحوم علامه سید جعفر شهیدی کتابی با عنوان «پس از پنجاه سال پژوهش پیرامون قیام امام حسین (ع)» دارند؛ ایشان در این کتاب به همین بحث یعنی زمینه‌های تحقق واقعه عاشورا پرداختند اینکه در این پنجاه سال یعنی بعد از رحلت رسول الله تا قیام عاشورا بر امت اسلام چه گذشت که چنین واقعه‌ای در جامعه اسلامی رخ داد. زیرا دشمنان خارجی چون رومیان و هندویان که امام حسین را به شهادت نرساندند بلکه حضرت به دست جامعه اسلامی به شهادت رسیدند.

نکته این است جناب آقای شهیدی عوامل مختلفی را در این کتاب طرح می‌کند اما بر روی عنصر قبیله گرایی تاکید دارند؛ یک نقدی توسط حسین علیزاده بر این کتاب نوشته شده مبنی بر اینکه قبیله گرایی نه اینکه مهم نباشد اما مرحوم شهیدی بیش از حد در این کتاب مورد توجه قرار داده گویی اگر اختلافات قبیلگی بنی‌امیه و بنی هاشم نبود عاشورایی رخ نمی‌داد؛ این نگاه نمی‌تواند زیاد دقیق باشد، این نگاه در آثار تاریخی نیز وجود دارد مانند مطالبی که جناب آقای مقریزی مورخ مشهور مصری در کتاب النزاع و التخاصم نوشته است که به فارسی نیز این کتاب با عنوان فرجام یک دشمنی؛ دشمنی بین امیه و بنی هاشم ترجمه شد است. آنان نیز همین نگاه را دارند اینکه بنی‌امیه و بنی هاشم از دوره جاهلیت تا دوره اسلامی با هم مشکل داشتند و نمود این مشکلات را می‌توان در جنگ‌هایی که بین ابوسفیان و پیامبر و بعدها در جنگ‌های بین معاویه و حضرت علی و بعدش در عاشورا مشاهده کرد؛ بنابراین نمی‌توان این عامل را نادیده گرفت و به آن توجه نکرد اما این همه قضیه نیست و در واقع عاشورا نزاع اسلام و کفر است.

*شما فرمودید عاشورا در همین امت رقم خورد و کار کفار و خارجیان نبود؛ فکر نمی‌کنید اینکه می‌گویید عاشورا نزاع اسلام و کفر بود با کلام قبلی تناقض دارد؟

این تناقضی ندارد این کفری که از آن صحبت می‌شود کفری است که در دل مسلمانان بروز کرده بود یعنی کافرانی هستند که تظاهر به اسلام می‌کنند و منافق هستند که ما درباره بنی‌امیه چنین نقل‌هایی را داریم مثلاً جناب عمار یاسر می‌گوید اینان کافرانی هستند که اگر مجال بیابند کفر خود را اظهار و آشکار می‌کنند، یا کافرانی هستند که نه تنها ادعای مسلمانی و شهادتین و حتی خلاقت رسول الله را دارند بلکه به جهت دشمنی آنان با حق و امام زمانشان به ورطه کفر افتادند و به جنگ حق و جانشین واقعی رسول الله رفتند و به جهت ناصبی گری کافر هستند؛ بنابراین نباید این عوامل نادیده گرفته شود.

عاشورا را نباید به دعوای دو قبیله تقلیل داد اینجا جنگ اسلام و کفر و نزاع عدل و کفر است؛ عدل یعنی هر چیزی سر جای خودش باشد و مهمترین چیزی که باید سر جای خودش باشد حاکم و ولی جامعه است که امام حسین فرمودند خلاقت بر خاندان آل ابوسفیان حرام است و در واقع کسانی که دشمنان پیامبر بودند و در فتح مکه از ترس جانشان ایمان آوردند و بارها پیامبر آنان را بخشید و حضرت آنان را طلقا یعنی رها شدگان لقب داد حال امروز همان‌ها خلیفه الله شدند؛ بر این اساس چه ظلمی بالاتر از اینکه امامت در موضع خودش قرار نگرفته است.

حال افزون بر این انواع و اقسام ظلم و جنایاتی که بنی‌امیه انجام می‌دادند از ظلم‌های سیاسی و اقتصادی گرفته تا برخوردهای تند و خشن با شیعیان مانند کشتن حجر بن عدی و.. را در پرونده خود داشتند. از ظلم‌های اقتصادی که در نامه حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و سلیمان بن صرد بن جون خزاعی به امام حسین هست که می‌گویند ما دو مشکل داریم یکی اینکه این افراد بر ما حاکم شدند و نظر ما را نخواستند، ما اصلاً آنان را نمی‌خواستیم و دوم اینکه زمین‌های عراق را به هر کسی که می‌خواستند سپردند؛ یعنی هم ظلم سیاسی و اقتصادی بر مسلمانان داشتند. در اصل در نامه‌ای که به امام حسین نوشته بودند که شما بیایید، قیام کنید و ما را نجات دهید این مطلب را بیان کرده بودند. بنابراین اگر بخواهیم دقیق‌تر زمینه‌های وقوع واقعه عاشورا را بیان کنیم باید گفت دلیل اصلی وقوع عاشورا سقیفه است.

*چرا؟

خروج امامت از موضع خودش ظلم بزرگی بوده و این ظلم در حق همه جامعه اسلامی است؛ بعد از رحلت رسول الله ما شاهد دو خط سقیفه و خط امامت هستیم. مسیری که سقیفه ایجاد کرد باعث شد بعد از پیامبر در دوره خلیفه دوم بنی‌امیه به دلیل نفوذی که در دستگاه خلافت داشتند بر عموم مسلط شوند تا جایی که یزید پسر بزرگ ابوسفیان و برادر کوچکترش معاویه فرمانده فتوحات خلیفه دوم بودند و خلیفه دوم نیز حکومت شام را در اختیار این خاندان قرار می‌دهد. البته لازم به ذکر است که شخص عثمان از خاندان بنی‌امیه بود و برای خاندان خویش سنگ تمام می‌گذارد و همه مناصب کلیدی را به خویشان و بستگانش می‌دهد و بین المال را بین آنان تقسیم می‌کند. این نفوذ خاندان اموی در تمام دستگاه‌های قدرت اعم از سیاست، اقتصاد و… باعث می‌شود وقتی امام علی روی کار می‌آید با آنان درگیر می‌شود.

بنابراین امام علی تنها در جنگ صفین با معاویه روبرو نشد بلکه ایشان قصد داشت تا زمانی که زنده است با معاویه بجنگد اما مساله خوارج را پیش آوردند و بعد از فتنه خوارج در دوره غارات معاویه با انجام عملیات ایذایی در منطقه تحت حاکمیت امام علی قصد ناامن جلوه دادن آن را داشت تا به مردم القا کند که حضرت توانایی اداره حکومت خود را ندارد در همین دوره مردم امام را تنها گذاشتند و حضرت را در جهاد یاری نکردند در غیر این صورت امام قصد داشت مسیر مبارزه با بنی‌امیه را ادامه دهد. در اینجا مبارزه با بنی‌امیه مبارزه با یک قبیله نبود بلکه مبارزه با طاغوت و ظلم بود.

امام حسن نیز همین مسیر را ادامه داد که نهایتاً به خاطر سستی یاران و عوامل دیگر باعث صلح شد و امام حسین به صلح برادر وفادار بود تا اینکه یزید روی کار آمد، او بدعتی جدید بود که رسماً و علناً خلافت را به سلطنت تبدیل می‌کرد از این رو امام حسین وارد مبارزه با آنها شد؛ بر این اساس یکی از زمینه‌های مهم و اصلی عاشورا همین سقیفه است. وقتی خلافت از مسیر خود منحرف شود تبعات فرهنگی و اجتماعی نیز دارد برای مثال مردم در دوره خلیفه اول و دوم و همینطور خلفای بعدی سرگرم فتوحات شدند و به اسم ترویج اسلام به مناطق ویژه لشکر می‌کشیدند اما آن چیزی که به دست می‌آمد جمع‌آوری غنیمت و … بود. همین امر سبب شد مردم از آن روح اسلام فاصله بگیرند و در آن مناطق فتح شده نیز کسی نبود که معارف ناب اسلامی را به ساکنان آن عرضه کند بر این اساس افرادی که از این مناطق به اسلام روی می‌آوردند درک درستی از دین اسلام نداشتند و اسلام را از طریق فاتحان و یا حتی خاندانی چون بنی‌امیه می‌شناختند که یک اسلام ناقص بود.

به افرادی که برای این فتوحات اعزام می‌شدند به گونه‌ای به آنان القا می‌کردند که مردم آن مناطق کافر بوده و شما سربازان خداوند هستید و باید آنان را از بین ببرید و غنیمت جمع‌آوری کنید. همین نگاه نیز در عاشورا وجود داشت از این رو برای اشقیای کربلا فرقی نمی‌کرد در مقابل چه کسی ایستاده‌اند آیا برای پسر پیامبر شمشیر کشیده‌اند و یا کسی دیگر! مهم این بود که طرف مقابل را به قتل برسانند و غنیمت جمع کنند. بنابراین تبعات فرهنگی و اجتماعی زیادی در بروز واقعه عاشورا نقش داشت.

*یکی از مهمترین زمینه‌های عاشورا این است که تدریجاً خلافت را از رهبری سیاسی و حتی جانشینی رسول خدا به جانشینی خدا تبدیل کردند؛ در این باره نیز توضیح بفرمایید؟

آنان حاکم را نماینده خدا بر روی زمین می‌دانستند و می‌گفتند هر چه او بگوید باید اطاعت شود؛ این تا جایی پیش رفت که گفتند خلیفه حتی از پیامبر هم بالاتر است و این باور را در بنی امیه مشاهده می‌کنیم. بر اساس همین نگاه غلط تبعیت کورکورانه از دستگاه قدرت در جامعه شکل می‌گیرد و هر دستوری که خلیفه صادر می‌کند حتی اگر کشتن پسر پیامبر باشد از سوی مردم اطاعت می‌شود.

*رواج این نگاه غلط زمینه اعتقادی قبلی نداشت؟

این نگاه زمینه اعتقادی قبلی داشت و مردم را در این زمینه جبری کردند تا جایی که گفتند حاکم را خدا تعیین می‌کند و هر چه خدا بخواهد همان اتفاق می‌افتد؛ بنابراین هر کاری که حاکم می‌کرد را خواسته پروردگار می‌دانستند. همچنین آنان اصل حیات و منافع افراد را به دستگاه حکومت گره زدند که اگر کسی از دستور حاکمیت اطاعت نکند کشته و یا زندانی می‌شود. بر این اساس واقعه کربلا یک شبه روی نداد.

منبع: خبرگزاری مهر

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.