گذری بر زندگی و مبارزات حاجیه خانم نوقانی
بانو بتول نوقانی متولد ۱۳۰۹ تنها فرزند دختر مرحوم آیتالله نوقانی، از روحانیان زمان رضاشاه و از مبارزان انقلابی بود، ایشان سراسر عمر شریف خود را در مسیر خدمت به اسلام و تربیت شاگردان و سربازان امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف سپری نمود و امروز سبکبار و آرام به پیشگاه حق تعالی پر کشید تا ثمره سالها مجاهدت علمی، اخلاقی، زهد و تقوایش، قرب الهی و تنعم در رضوان حق تعالی باشد.
یک قرن پیش در شرایطی که اوضاع فرهنگی و تحصیلی برای دختران آماده نبود بانو بتول نوقانی تنها دختر آیتالله علی اکبر نوقانی از علمای برجسته در صد سال اخیر و از مبارزان دوره رضاخان و نزدیکان به حضرت امام خمینی(ره) با حمایت پدر بزرگوارش تحصیل را شروع کرد و توانست نقش به سزایی در تربیت چندین نسل داشته باشد.
او که متولد ۱۳۰۹ بود بعد از گذراندن تحصیل در مدرسه فروغ علوم دینی را نزد پدر و برادر مرحومش گذراند و به پیشنهاد بانو طاهایی مدیر مکتب نرجس به تدریس درس کلام، تفسیر قرآن و نهج البلاغه برای دانش آموزان، دانشجویان و طلاب پرداخت.
«دوران ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه فروغ گذراند، پدرش میگفت: درس بخوان، ولی بیحجاب نشو! این مدرسه سمت دروازه طلایی و اولین مدرسهای بود که در مشهد راهاندازی شده بود. در این مدرسه دخترها اجازه داشتند روسری بپوشند. مدیریت مدرسه دست خانمی به اسم شاهزاده بود.
این خانم آدم معتقدی بود و به عوامل رژیم گفته بود: اگر اجازه نمیدهید چادر بپوشم اشکالی ندارد، ولی اگر اجازه ندهید حجاب داشته باشم مدرسه را تعطیل میکنم. به همین دلیل، همیشه لباسی شنلمانند میپوشید و حجاب داشت. آن زمان، چون مدرسه دیگری در مشهد نبود، با خواسته او موافقت کردند. ثبتنام در این مدرسه چندان راحت نبود. از آنجایی که خانم شاهزاده پدرش را میشناخت، اجازه داده بود، ایشان را ثبتنام کنند. میگفت: به آیتا... نوقانی ارادت دارم و پای منبرهای او بزرگ شدهام.»
او دوران دبستان و دبیرستان را گذراند و بعد به دروس حوزوی میپرداخت، دروسی که آنها را با شاگردی نزد پدر خود میآموخت و در مشهد اولین زنی شناخته شد، که به درس کلام اسلامی تسلط داشت. «شاگردان مدرسه فروغ برای ادامه تحصیل در دوران دبیرستان وارد مدرسه «ایراندخت» میشدند که مدیریت آن با خواهر همین خانم شاهزاده بود و دخترها امکان پوشش روسری داشتند. آن زمان زبان خارجیای که به بچهها آموزش میدادند فرانسوی بود و خانم نوقانی الفبای آن را خوب یاد گرفته بود، تحصیلات کلاسیک را در این مدارس گذراند و تا هیجدهسالگیام که پدرش زنده بود، درسهای ادبیات عرب را پیش ایشان میخواند.
درس کلام و معرفةالنفس را نزد پدرش آموخت. ایشان سال ۱۳۲۹ فوت کرد. مدتی هم استادی از حوزه به خانه میآمد و به ایشان درس میداد، مطالعه زیادی داشت و همه وقت خود را در کتابخانه پدرش میگذراند، که کتابخانه بزرگی است. کار همیشهاش مطالعه بود و به این کار علاقه فراوانی داشت. البته پدرش در کتابهایی که مفاهیم مشکلی داشتند حاشیهنویسی کرده بود. این حاشیه نویسیها به ایشان خیلی کمک میکرد.
تحصنهای زنان مشهدی که با حضور سودجویانه منافقان آمیخته بوده است، با سخنرانی زنانی انقلابی همچون بانو نوقانی نیز همراه بود، ایشان در مصاحبهای گفته بود: «در تحصنها منافقان هم خودشان را با ما قاتی میکردند، لباسهایی نظامی میپوشیدند که به میلیشیا معروف بود. شکل و شمایل لباس نظامی داشت. با آنها بحثهای مفصلی درباره حضور زنان در میدانهای جنگ و نبرد میکردیم.
بانویی با زیست مجتهدانه
به آنها که علاقه داشتند در میدانهای نبرد و جنگ باشند و سلاح در دست بگیرند میگفتم: مگر در صدر اسلام زنها در میدان نبرد بودهاند که شما میخواهید به میدان بروید؟ از طرفی هم در صدر اسلام زنها را اسیر نمیکردند، ولی رژیم این قاعده را نداشت. میگفتم که زنان باید در پشت جبههها فعالیت کنند. بحثهای زیادی در این زمینهها داشتیم، ولی فایدهای نداشت، چون آنها قصد شستوشوی ذهنی جوانان و دانشجویان را داشتند، هدف منافقان از حضور در جمع ما جمع کردن نیرو بود و چون پست و مقام اسم و رسمدار به خانمها میدادند خیلیها جذب آنها میشدند.
خاطرم هست که آخرین شب اعتصاب در خانه آیتالله قمی، خانم طاهایی از من خواست درباره نظر اسلام در خصوص حضور زنان در جبههها سخنرانی کنم. بعد از اینکه سخنرانیام را انجام دادم، متوجه شدم آیت الله قمی همان شب نوار این سخنرانی را گوش کرده و از دخترش که در جمع ما بود سؤال کرده بود چه کسی سخنرانی میکند.
او هم اسم من را آورده بود و ایشان گفته بود سخنرانی خوبی انجام شده است.»
بتول نوقانی، بانوی انقلابی مشهدی
در کنار تحصنها و راهپیماییها، فعالیتهای آموزشی خانم نوقانی در مکتب با فعالیتهای سیاسی ضد نظام شاهنشاهی نیز همراه بود و با تفسیر قرآن، به بیان مشکلات نظام نیز میپرداخت، زمانی که خانم طاهایی به زاهدان رفته بود تا از دست مأموران شاه در امان باشد، از ایشان خواست درس تفسیر را در روزهای یکشنبه و سهشنبه در مکتب برگزار کند، تا مکتب تعطیل نشود.
مأموران مدام میآمدند و پیگیر بودند و ایشان در جواب میگفت، تفسیر قرآن درس میدهم، ولی در اصل صحبتهایی ضد نظام شاهنشاهی داشتند. به هر حال، از هر جایی از قرآن، نکتهای برای اشاره به ظلم آن دوران داشت. حتی یک دورهای سوره «ممتحنه» را تفسیر میکرد که حسابی به نظام شاهنشاهی هجوم میبرد، آن زمان مرحوم هاشمینژاد به برادر ایشان پیام داده بود که «به خواهرتان بگویید مراقب خودشان باشند. ممکن است رژیم همین درس تفسیر را بهانهای برای دستگیری ایشان کند.» حقیقت هم این بود که کارهای ایشان را زیر نظر داشتند. منتظر بودند چیزی دستشان بیاید و بانو نوقانی را دستگیر کنند.
مدتی هم دستشان به چیزی نرسید و از سر ناچاری مکتب را تعطیل کردند. بعد از تعطیل شدن مکتب، سخنرانیهای ایشان در مسجدالنبی(ص) خیابان کوهسنگی ادامه داشت، در همان ایام انقلاب پیروز شد. بعد از انقلاب اسلامی، در مکتب درس نهجالبلاغه میداد.
بتول نوقانی، فعال انقلابی و مفسر قرآن و نهج البلاغه
پس از پیروزی انقلاب تا مدتی در مکتب نرجس به تدریس علوم قرآنی و کلام ادامه میدهد، علاقهاش به نهجالبلاغه باعث میشود در کنار جلسات آموزشی در مکتب نرجس، کمکم دورههایی آموزشی نیز در منزل خود برگزار کند و این کلام بینهایت پرمعنی را به بانوان بیشتری آموزش دهد، اما با کهولت سن مجبور به تعطیل کردن جلسات میشود. «همزمان با درس نهجالبلاغه و تفسیر قرآن در مکتب، در خانه تدریس میکردد. جزوههای دستنوشته را شاگردان ایشان دستنویس میکردند و بین هم میچرخاندند.
خانم طاهایی که فوت کرد، حضور ایشان هم در مکتب تقریبا کمرنگ شد و مجالس تفسیر را کلا به خانه آورد، البته همان سالها سکته قلبی جزئی هم کرد که از نظر حرکتی و کلامی کمی برایش مشکل ایجاد کرد، ولی الحمدلله به مغز آسیبی نرسید و هیچ تأثیری روی حافظه این بانو نگذاشت. طبق گفته این بانو، خانم دکتری که از ایشان نوار مغز گرفته بود، میگفت، جالب است که مغزت هیچ مشکلی ندارد. در جواب دکتر گفته بود، که این مغز بیمه امیرالمؤمنین(ع) است و چون تفسیر و نهجالبلاغه درس میدهم، خودشان از من مراقبت میکنند.
بعد از فوت پدرش، هر سؤالی داشت از برادر مرحومش آیت الله مهدی نوقانی، میپرسید. برادر این بانو سال ۷۱ فوت کرد. پدرش هر سال عاشورا و تاسوعا، اربعین و شهادت حضرت موسیبنجعفر(ع) در خانه خود سخنرانی داشت. حیاط را میپوشاندند و مجلس روضه برگزار میکردند. این روضهها قدمتی صدساله دارد. پدر ایشان که مدیریت مدرسه نواب را برعهده داشت، شبهای قدر در این مدرسه سخنرانی میکرد. این سخنرانیها حالت درسی و آموزشی داشت. ایشان پای همین سخنرانیها بزرگ شده بود.
بانو نوقانی پس از گذراندن درسهای حوزوی نزد پدر و برادر خود، به دعوت خانم طاهایی، با او همراه و همقدم میشود و در تأسیس و راهاندازی مکتب نرجس و تربیت دانشآموختگان همت میگمارد. همکاری او تا اندازهای است که در زمان حضور نداشتن مرحوم طاهایی در مشهد -برای در امان ماندن از دست عوامل رژیم شاهنشاهی بهناچار به سیستان رفته بود- چراغ این پایگاه را روشن نگه میدارد.
مدت همکاری ایشان با مکتب نرجس به بیش از ۴۰ سال میرسد. از اوایل تأسیس مکتب همراه خانم طاهایی بود، آن زمان خانم طاهایی کوچه چهارباغ زندگی میکرد. چند سالی در خانه فعالیت میکرد و بعد از آن، حدود سال ۴۲ به این فکر افتاد که زمینی را برای مکتب تهیه کند.
ایشان سعی داشتند در محدوده چهارراه شهدا این کار را انجام دهد اما به توافق نرسید و مکتب را در محل کنونی احداث کرد. آن زمان کسی نبود برای خانمها درس کلام اسلامی بگوید و چون ایشان درس کلام را محضر پدرش گذرانده بود، به ایشان پیشنهاد دادند این درس را در مکتب ارائه دهد که همراه با تفسیر قرآن و نهجالبلاغه آن را به خانمها آموزش میداد.
همزمان با شروع درس کلام اسلامی در مکتب، به پاسخگویی سؤالات دانشجویانی نیز که مراجعه میکردند میپرداخت، این سالها همزمان بود با جان گرفتن مبارزات مردمی. «دانشجویان فراوانی در مکتب رفتوآمد داشتند و پرسشهای بسیاری درباره مسائل خداشناسی مطرح میکردند. چون درس کلام با فلسفه و منطق در ارتباط است، خانم طاهایی پاسخگویی به سؤالات دانشجویان را هم به ایشان سپرد پاسخگویی به سؤالات هفتهای یک بار و در روزهای پنجشنبه صورت میگرفت.
حاجیه خانم بتول نوقانی سراسر عمر شریف خود را در مسیر خدمت به اسلام و تربیت شاگردان و سربازان امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف سپری نمود و اینک سبکبار و آرام به پیشگاه حق تعالی پر کشید تا ثمره سالها مجاهدت علمی، اخلاقی، زهد و تقوایش، قرب الهی و تنعم در رضوان حق تعالی باشد.
امید است با همت و پشتکار شاگردان وی، راه و سلوک ایشان در معرفی معارف عظیم قرآن و نهجالبلاغه تداوم داشته باشد.
دفتر خواهران حوزه علمیه خراسان
نظر شما