به نقل از روابط عمومی موسسه موعود عصر، حجتالاسلام والمسلمین محمدباقر علوی تهرانی در نشست یکصد و شصت و سوم فرهنگ مهدوی موسسه فرهنگی موعود عصر(عج)، که روز پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت برگزار شد ضمن تاکید بر اهمیت موضوع غربالگری در آخرالزمان به منظور گزینش یاران و یاری دهندگان امام زمان گفت: اگر به درک درستی از موضوع و مسئله غربالگری در آخرالزمان برسیم، معنی انتظار تحقق پیدا خواهد کرد، و درخواهید یافت که منتظر به چه کسی میگویند؟ وقتی به روایات رجوع میکنیم، عدالت گستری را مهمترین هدف قیام حضرت قائم المنتظر(عج) بیان میکنند؛ بنابراین عدالت گستری هدف منحصر نیست، بلکه مهمترین هدف است. این امر در روایات فراوان مورد تاکید قرار گرفته است. از ساحت مقدس حضرت رسول اکرم محمد مصطفی(ص) تا یازدهمین حجت حضرت امام حسن عسگری(ع) و حتی از وجود مبارک حضرت صدیقه طاهره(س) عدالت گستری به عنوان مهمترین هدف قیام حضرت قائم المنتظر مهدی موعود نام برده شده است.
اگر از روزگار فقط یک روز باقی بماند...
حضرت امام باقر(ع) میفرمایند نقلی از فرزانه عالی مقام جابر ابن عبدالله انصاری است که میگوید: من لوح حضرت صدیقه طاهره فاطمه الزهرا سلام الله علیها را دیدم، یکی از مختصات خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها همین لوح است که در آن همه چیز تا روز قیامت نوشته شده است. اَلخلف محمدُ ابن الحسن عسگری، در آخرالزمان محمد ابن الحسن العسکری علیه السلام خروج خواهد کرد که به هر جا میرود ابر سفیدی بر بالای سر اوست، مشابه این اعجاز درباره جد بزرگوارشان رسول اکرم است، که حضرتش هرجا گام مینهادند، ابر سپیدی بر بالای سر او بود تا حفاظی در برابر آفتاب باشد. این ابر هم گستره دارد و نیز همراهی میکند. در این حال به صدایی فصیح ندایی میآید، میشنوند جن و انس، شرق و غرب عالم، این آقا همان مهدی عج الله تعالی فرجه شریف است، زمین را پر از عدل میکند، همان طور که پر از ظلم و جور شده است. عدالت گستری حضرت مهدی علیه السلام در بیان مبارک تمام ائمه هدی سلام الله علیها ذکر شده است که برای نمونه به کلام امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام اشاره میکنم که حضرتش میفرمایند: یازدهمین پسر من، همان مهدی علیه السلام است، که زمین را سرشار از عدل و داد خواهد کرد.
ارکان تحقق عدالت مهدوی چیست؟
گسترانیدن عدل در گسترهی زمین است نه در یک منطقه جغرافیایی خاص، نه یک محله، به وسعت کره زمین. برای تحقق چنین تحول بزرگی سه رکن لازم است. اگر این سه رکن نباشد، اصلاً حاصل نمیشود.
رکن اول، «رهبری عادل» و عدالت شناس، نام مبارکش «امام عدالت»، کسی باید باشد که مواضع عدالت را بشناسد، رکن دوم «برنامه عدالت گستر»، به چه شیوهای باید این عدالت در تمام ارض مملو بشود، از روایت برآمده است که به روش حضرت رسول محمد مصطفی عمل خواهد کرد. پس سیره هم سیرهی پیغمبر اکرم صلوات الله علیه است. در سیره پیغمبر بحث و تفسیر بسیار است، اما آگاه باشید که یکی از خصوصیتهای غیبت کبری ناامیدی است، انسانهای متدین و معتقد به ظهور حضرت امام مهدی(عج) تا حد نا امیدی پیش میروند، ولی اگر مرتبط با امام باشند باز میگردند، چگونه؟ به دعای ندبه صبحهای جمعه توجه داشته باشید. دعای ندبه صبحهای جمعه امری است که باعث میشود، ارتباط انسان با وجود نازنین و مبارک امام عصر عج الله تعالی فرجه شریف حفظ بشود و انسانی که آماج تیرهای نا امیدی است به آستان امام باز گردد.
حضرتش هنگامی که به سیره حضرت رسول عمل میکنند و میخواهند دین را اجرا کنند، به او میگویند آقا حرفهای جدید میزنید؟ حضرت مهدی علیه السلام در آن لحظه میفرمایند نه! آن پیرایههایی که به دین زدهاید را جدا میکنم. آن دینی که جدم رسول خدا آورد را خراب کردهاید، اما من درستش میکنم؛ لذا برنامه انحصاراً در دستان حضرت ولی الله الاعظم مهدی موعود است.
سومین رکنی که وجود دارد، «مردم عدالت خواه» است، بنابراین این سه رکن عبارت است از «امام عدالت»، «برنامه عدالت گستر» و مردم «عدالت خواه»، جمع این خصایص عدالت گستری در کره زمین را ممکن میکند. امام عدالت را مردم عدالت خواه میپذیرند، نه مؤمنین! مگر طلحه مؤمن نبود، مگر زبیر مؤمن بود، مگر نماز نمیخواند؟ جامعه فاسد عدالت را نمیپذیرد. همینها امیرالمؤمنین علی علیه السلام را پس زدند.
پس اگر ظهور امام زمان علیه السلام در مقطعی که جامعه فاسد است رخ بدهد، فرجامی جز آنچه برای وجود مبارک پدران نازنینش رقم خورده است، در انتظارش نخواهد بود. همان اتفاقها میافتد، چون قرار است به هر کسی حق خودش را بدهد، و آدمها به حق خود قانع نیستند. این امر تازه میشود اول «رضا». به حق خودت قانع نیستی، به حق خودم قانع نیستم. علی فرض امام زمان ظهور کنند و بفرمایند از فردا حق نداری سخنرانی کنی. آیا اجازه دارم بگویم نه و سخنرانی کنم؟ پس امام عدالت، دولت عدالت خواه و جامعه عدالت پذیر میخواهد.
مهمترین فراز ارتباط با امامت
موحدین و ارادتمندان به ساحت حضرات معصومین سلام الله علیها به سه دسته تقسیم میشوند، یک دسته نمط اول هستند، یک بخشی نمط اوسط و یک بخشی نمط اعلی. یک گروه هستند که هم به قلب و هم به عمل ارادت دارند و در عمل نیز استوارند. این دسته نمط اعلی هستند. یه گروه ظاهراً با اهل بیت هستند، ولی عملشان به گونهای نیست که مورد تائید اهل بیت علیهم السلام باشد، یک گروه نیز هستند که ظاهراً با اهل بیت نیستند، ولی قلباً اهل بیت را دوست دارند، وقتی در کوفه برای امام حسین نامه نوشتند، اعضای نمط اعلی برای حضرت نامه ننوشتند، بلکه اعضای آن دو گروه نامه نوشتند که آقا بیا!
اما امام علیه السلام در جریان قیام فقط به یک نفر نامه نوشتند کهای حبیب ابن مظاهر ما عازم کربلا هستیم، به ما ملحق شود، و خودت را به ما برسان. این فرق مراتب انتظار و ارتباط با امامت است. نمط اول و نمط اوسط دشمن اهل بیت نیستند، ولی تعیین تکلیف میکنند، این گروه سوم هستند که میگویند چشم، تکلیف چیست؟ لذا در بیان اهل بیت هر گونه سئوالی که دال بر استعجال است، موجب ناراحتی ایشان شده است، چون از جنس تعیین تکلیف برای اهل بیت علیهم السلام است.
همچو حبیب ابن مظاهر باشید، بگذارید امام زمان (عج) برایت نامه بنویسد. طوری باشید و به گونهای عمل کنید که حضرت قائم المنتظر مهدی موعود (عج) برایتان نامه بنویسد. واقعاً بی ادبی است، اما میتوان آرزویش را به دل داشت، پسر فاطمه (س)ای کاش هنگامه ظهورت برای ما هم نامه بنویسی و بگویی فلانی این جمعه وعده الهی محقق خواهد شد، خودت را به ما برسان. یعنی اینقدر قابل باشیم که امام عصر (عج) روی ما حساب باز کند، اهل دنیا که روی ما حساب باز نکردند، تو روی ما حساب باز کن. آقای ما سه روز معتکف خانه خدا خواهد شد، مدام برای یارانش دعا میکند که مشمول قضای الهی نشوند، و بسلامت به مقصد برسند. امید آنکه حضرتش روی ما حساب باز کند.
حدیثی از کتاب روضه الکافی
فردی آمد خدمت حضرت امام محمد باقر علیه السلام و پرسد چه زمانی ظهور حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه شریف رخ میدهد، تا دل ما شاد شود؟ از این گونه احادیث با ساختار حکایتی شاید به ده تا نرسد، که سائل سئوال بپرسد و امام حکایت تعریف کنند.
در کتاب منهاج الکرامه علامه حلی آمده است: آن زمان که در شورای انتقال خلافت از نفر دوم به نفر سوم جلسهای تشکیل شد، وضعیت به گونهای مدیریت شده بود که حکومت به همه برسد الا حضرت علی علیه السلام. عامر ابن قائله که از روایان اهل تسنن است، میگوید امیر المومنین علی علیه السلام به اعضای شورا میگوید: امروز برهانی را بیان میکنم که هیچ کدام از شما چه عرب و عجم نتوانید مسیر بحث را عوض کنید، حضرت احتجاج میکند، آیا بین شما کسی هست که پیش از من به یگانگی خدا موحد شده باشد. اعضای شورا تصدیق میکنند که تو اول موحدی. باز دوباره قسمشان میدهد، آیا بین شما کسی هست که پیغمبر درباره او فرموده باشد، من کنت مولی فهذا علیُ مولا. باز همگان تصدیق میکنند که این بیان مختص شماست. باز پرسید پرچمدار فتح خیبر به غیر از من کسی هست؟ طوری که رسول خدا فرمود فردا پرچم را به کسی میدهم که هم خدا او را دوست دارد و هم نبی خدا و او خدا و نبی را دوست دارد؟ آنها تصدیق کردند که آن شخص تو بودی. این احتجاجی که حضرت بیان میدارد برای آن محفل نبوده است، بلکه برای این بود که شیعیان و یتیمان آل محمد برسد.
مسئله عدم پذیرش امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب در فضائل حضرت نیست، مشکل در سطح دیگری است، حضرت امیر المومنین بیان مبارکش این است که من مناقبگو نمیخواهم، من حرف شنو میخواهم، و این قاعده امیرالمؤمنین و رسول خدا بود. اگر این قاعده اجرا شد، شما قیام کنید.
حمزه و جعفر ابن ابیطالب چگونه یاری دهندگانی بودند؟
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند اگر بعد از پیامبر، برادرم جعفر، حضرت حمزه سیدالشهدا زنده بودند، من دچار آن بیعت اجباری هم نمیشدم. اما حضرت میفرمایند من دستم خالی است، با دو نفر تازه اسلام آورده مانند عباس و عمویم عقیل نمیتوانم به مصاف اهل نفاق بروم. اینجا بود که حضرت فرمودند خلافت را رها کردم و به حفاظت از خانوادهام پرداختم. چگونه حفاظت کرد؟ فرمود در حالی که در چشمم خار بود و استخوانی در گلو داشتم، آب دهان خود را که میخوردم در گلو استخوان بود، این یعنی دائماً نگران امت بودم.
اینجاست که جایگاه حضرت حمزه مشخص میشود، چه شخصیت بزرگی است جعفر ابن ابیطالب، امیرالمونین شخصیت حمزه و جعفر را دوست دارد. تو اگر نمیدانی اینها چه کسانی هستند، چه یاری دهندگانی بودند، چگونه میخواهی به امام زمان خود کمک کنی؟ با جدیدالاسلامها نمیشود منتظر واقعه شریف ظهور شد. مراد حضرت در آن حدیث همه مردم کوفه نیست. همه مردم حجاز نیست، نه! اگر فقط چهل نفر، باورمند حضور داشتند، قیام میکردند. مراد همه نیست.
عامل غربال دیگران نشوید
جابر ابن جعفی نزد حضرت باقر علیه السلام آمد و عرض کرد کی زمان فرج میرسد؟ حضرت فرمود هیهات هیهات، دور است، دور است، ثم تغربلوا، ثم تغربلوا، ثم تغربلوا، چه نوع غربالگری منظور است؟ تکان دادن ساده؟ زلزله؟ خیر این غربالگری چیزی است در حد سونامی. حضرت سه بار فرمودند ثم تغربلوا، تا اینکه آدمهای صاف و سلامت باقی بمانند. اهل کدورت بروند. ما که غربال خواهیم شد، و مورد امتحان سخت قرار خواهیم گرفت، فقط سعی کنید یک کار را نکنید: «عامل غربال دیگران نشوید!» یک کاری نکنید که به واسطه رفتار تو مردم از امام زمان عجل تعالی فرجه شریف زده بشوند. بکوشید عامل غربال دیگران نشوید که بد گناهی است. بخدا سوگند آن امری که منتظرش هستید رخ نخواهد داد مگر پس از اینکه غربال بشوید، بخدا سوگند آن فردی که منتظر ظهورش هستید، قیام نخواهد کرد مگر پس از ناامیدی! در ناامیدی بسی امید است.
برای امام تعیین تکلیف نکنید
سهل ابن حسن خراسانی به حضور حضرت امام صادق علیه السلام شرفیاب میشود، در این هنگام به امام عرضه میدارد که آقا شما در خراسان صد هزار شمشیر در نیام دارید، کافی است امر کنید تا از نیام بیرون آید! اما فراموش نکنید که هیچ گاه برای امام نباید تعیین تکلیف کرد. حضرت به سهل ابن حسن خراسانی میگوید تنور را برافزود و داخل تنور برو، سهل نمیپذیرد و بیان میدارد که آقا ما خیرخواه شما هستیم، در همین لحظه هارون مکی وارد میشود و امام بدو امر میکند که همین الان داخل تنور شو، هارون بدون لحظهای تردید وارد تنور میشود. حضرت امام صادق علیه السلام طوری از خراسان گفتگو میکنند که انگار لحظهای پیش در آنجا حضور داشتند. در ادامه سهل ابن حسن خراسانی تاب آوری خود را از دست میدهد و میگوید آقای من، هارون در تنور است، دارد میسوزد. حضرت به سهل میگوید در تنور را بردارید، وقتی سهل درب تنور را بر میدارد میبیند که هارون سالم و سلامت است.
سهل ابن حسن خراسانی معرفت نداشت، وگرنه در مییافت «قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَی إِبْرَاهِیمَ» جلوهی تام این آیه امام صادق علیه السلام است. در این لحظه حضرت فرمود سهل چند نفر مثل هارون مکی در خراسان داری؟ عرضه داشت: هیچ کس. حضرت در پاسخ میفرمایند اگر ۵ نفر داشتم قیام میکردم. پس نباید به گزاف حرف زد، باید اصلاح کنیم خودمان را. اوصاف و اوضاع فردی ما خوب نیست، مسائل اجتماعی و اقتصادی یا حل میشود یا نمیشود، باید تغییری در اوضاعمان ایجاد کنیم که رویمان حساب باز کنند.
حضرت امام صادق علیه السلام در بیانی دیگر اشاره میکنند، آن حضرت قیام نمیکنند مگر حلقههای سپاهش کامل شوند. پرسیدند چند نفر است، حضرت در پاسخ بیان داشتند: ۱۰ هزار نفر.
برای رسیدن به این ده هزار نفر و برای رسیدن به آن زمینه عدالت پذیری باید مهیا شد، بله آن ده هزار نفر در ازل تعیین شدهاند، در ازل همه چیز تعیین شده است، آیا من میتوانم جزء این ده هزار نفر باشم؟ حضرت فرمودند یک عده هستند که بر میگردند مانند سلمان فارسی. پس میتونیم ماهم جزء ده هزار نفر باشیم. منظور عدد نیست. منظور برنامه رسیدن به آن است و اینکه چگونه میتوان در زمره آن ده هزار نفر قرار گرفت؟ که اسم دیگر آن ده هزار نفر، جامعه عدالت پذیر است که باید در سلسله نشستهایی در این خصوص گفتگو کرد.
نظر شما