تحولات منطقه

عضو هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی(ره) ضمن اشاره به تعریف جامع امام(ره) از فقه تصریح کرد: اگر فقه و حکومت با همدیگر پیوسته باشند افزون بر اینکه احکام به صورت کامل محقق خواهد شد، بستر پویایی و کارآمدی فقه در پرتو اجتهاد هم فراهم می‌شود.

امام خمینی(ره) گسست فقه از حکومت را باعث ناکارآمدی آن می‌دانست
زمان مطالعه: ۸ دقیقه

۱۴ خرداد یادآور رحلت مردی است که با شجاعت و درایت خود، تاریخ یک کشور را تغییر داد و ملتی را که قرن‎‌ها اسیر سلاطین ظلم و جور بود، از زیر سلطه نجات داد.

امام خمینی (ره) همه این تحولات را با اتکا به دانش فقه رقم زد و توانست با روش و منش متفاوتی که داشت، علمی که در کنج خلوت و اقلیت وانهاده شده بود را به صحنه اجتماع آورد. 

ثمره پیوند اندیشه سیاسی و فقهی امام(ره)، ایده حکومت اسلامی و ولایت فقیه شد که اکنون بیش از ۴۰ سال از اجرای آن می‌گذرد. علاوه بر فقه سیاسی امام خمینی(ره)، توجه به نقش زمان و مکان در اجتهاد نیز یکی از مواردی است که توسط حضرت روح‌الله جدی گرفته شد و همین اولویت بخشی به اقتضائات زمان موجب گشودگی بن‌بست‌های فقهی در عرصه اجتماع و در تقابل با سیاست شد.

خبرنگار ایکنا برای کنکاش بیشتر در این موضوع با حجت‌الاسلام و المسلمین سیدمحمود صادقی؛ عضو هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی گفت‌وگو کرده که حاصل آن را در ادامه می‌خوانید؛

نقش زمان و مکان در اجتهاد یکی از نوآوری‌های امام خمینی(ره) در اندیشه فقهی بود. از سویی در چهل سال گذشته جامعه ما همواره با یکسری چالش‌های فقهی مواجه بوده است. سوال من این است پرداختن به نقش زمان و مکان در اجتهاد و فقه پویا چگونه باید باشد تا با برخی چالش‌ها در عرصه عمل مواجه نشویم؟

اگر بخواهم به این پرسشی که مطرح کردید که پرسش مهمی هم هست پاسخ دهم، به مقدماتی نیاز دارم که باید مطرح شود و با توجه به این مقدمات به این موضوع بپردازم. چون بحث ما به موضوع اندیشه حضرت امام(ره) وابسته است و مسئله فقه پویا و فقه جواهری و نقش زمان و مکان در اجتهاد را اولین‌بار ایشان در ادبیات فقهی ما مطرح کردند، من لازم می‌دانم پیش از اینکه وارد این بحث شوم تعریفی از فقه ارائه کنم، دیدگاه من در این تعریف برگرفته از تعریف امام خمینی(ره) از فقه است. خود کلمه «فقه» به معنای مطلق فهم است منتهی این کلمه به مناسبت آیه ۱۲۲ سوره توبه علم شده برای کسانی که در حوزه مباحث دینی کار می‌کنند. از طرفی چون آنچه بین عموم متدینین متداول است همین مباحث احکام شرعی است لذا ما به این بخش، اطلاق فقه کردیم. 

نکته دیگر اینکه یک تقسیم رایجی هست به نام فقه اکبر و فقه اصغر. همه معارف دینی به عنوان فقه اکبر شناخته می‌شود و علم به احکام شرعی را به عنوان فقه اصغر معرفی می‌کنند. امام خمینی در زمره معدود فقیهانی است که قبل از اینکه به فقه اصغر بپردازد به تدریس فقه اکبر پرداخته است. این نکات را به این دلیل عرض می‌کنم تا فرق امام خمینی را با دیگر فقهای عصر خودش متوجه شوید. امام قبل از اینکه به مباحث فقه متداول بپردازد، مفصل به فقه اکبر پرداخته و بعد از اینکه در فقه اکبر به اجتهاد رسیده بر کرسی فقه متداول تکیه کرده است لذا نگاه ایشان به دین یک نگاه جامع و همه‌سو نگر است و وقتی درباره فقه اصغر حرف می‌زند، آن را در جایگاه درست خودش قرار می‌دهد یعنی فارغ از وجوه علمی که مطرح است، به شأن و منزلت این دانش در مجموعه علوم دینی توجه می‌کند.

اگر آثار امام را بررسی کنیم ایشان در کتاب اجتهاد و تقلید که از کتاب‌های مهم فقهی ایشان است یک تعریفی از فقه ارائه می‌کند و بعدتر در اواخر عمر شریفشان تعریف دیگری از فقه ارائه می‌کند. در کتاب اجتهاد و تقلید می‌نویسد فقه، قانون و برنامه معاش و معاد است؛ به تعبیر دیگر فقه برنامه حیات دنیوی است ولی چون حیات دنیوی تابع حیات اخروی است برنامه‌هایی که در فقه وجود دارد در زندگی اخروی انسان تاثیر مستقیم می‌گذارد. انسان با پایبندی به قوانین فقهی راه سعادت در زندگی جاوید خودش را هم هموار می‌کند. بنابراین تعریف علم فقه فقط یک دانش دنیوی نیست بلکه این دانش در سرنوشت ابدی انسان در جهان دیگر هم تاثیر مستقیم می‌گذارد.

امام(ره) در سال‌های پایانی عمر خود یک نگاه جامع‌تر و کامل‌تر به فقه ارائه می‌کند که من فکر می‌کنم این نگاه اگر به کار گرفته بشود بسیاری از معضلات امروز ما را حل می‌کند و همین موردی که برای شما دغدغه شده و برای همه ما دغدغه است را هم پوشش می‌دهد. امام یک پیامی دارد که به نام منشور روحانیت معروف شده که حدود چهار ماه قبل از رحلت امام، در اسفندماه ۶۷ صادر شده است. اگر منشور روحانیت را بالاتر از وصیتنامه امام ندانیم حداقل باید بگوییم هم‌وزن وصیتنامه است چون وصیتنامه چند سال قبل‌تر نوشته شده و چند بار ویرایش شده ولی این پیام برای ماه‌های آخر عمر ایشان است. 

پیام ایشان بسیار مهم و قابل تأمل است؛ ایشان آنجا می‌گوید: «حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است، حکومت نشان‌دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است، فقه، تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است». قطعا ایشان اینجا به جنبه اخروی فقه که در کتاب اجتهاد و تقلید مطرح کرده بود توجه دارد چون زندگی اخروی انسان تابع زندگی دنیوی انسان است. در حقیقت در این تعریف افزون بر ویژگی‌هایی که قبلا مطرح کرده بود به حکومت و جایگاه آن توجه می‌کند و پیوند محکم حکومت و فقه را بعد از یک تجربه ده ساله مطرح می‌کند. اینجاست که به بحث پویایی و روزآمدی فقه توجه می‌شود. گسست فقه از حکومت باعث انزوا و ناکارآمدی فقه خواهد شد. در مقابل اگر فقه و حکومت با همدیگر پیوسته باشند افزون بر اینکه احکام به صورت کامل محقق خواهد شد، پویایی و کارآمدی در پرتو اجتهاد هم فراهم خواهد شد. اینجاست که امام بحث تاثیر زمان و مکان بر اجتهاد را مطرح می‌کند یعنی شناخت درست جامعه و آگاهی فقیه نسبت به رویدادهای زمان. 

وقتی به نظرات فقها نگاه می‌کنیم می‌بینیم از همان دوره‌ها فقهای پیشرو بودند که نوعی پویایی در فقه‌شان قابل مشاهده است. مثلا در جریانات مشروطه‌خواهی یکسری از فقهای ما بسیار پیشرو هستند مثلا حرف‌هایی که مرحوم نایینی در مورد دموکراسی مطرح کرد امروز هم برای بسیاری از فقیهان ثقیل است اما ایشان در زمان خودش بسیار پیشرو بود. در مقابل، همواره در حوزه‌ها کسانی هم داشتیم که به دلیل همین مواردی که عرض کردم یعنی عدم شناخت درست جامعه و عدم احاطه و آگاهی بر رویدادهای زمان و زمانه، یک نوع عقب‌ماندگی در نظراتشان قابل مشاهده است.

شما اشاره کردید همواره در حوزه علمیه افراد پیشتاز و تحول‌خواه حضور داشته‌اند. ولی گاهی به نظر می‌رسد اگر کسی دیدگاه جدیدی را در مسئله‌ای مطرح کند به نوعی مورد هجمه قرار می‌گیرد. مانند ماجراهایی که درباره برخی اندیشه‌های امام(ره) درباره فلسفه، موسیقی، شطرنج و ... ایجاد می‌شد.

قبول دارم جریانی که سنتی‌تر هستند یا ادعای سنتی‌تر بودن دارند صدای بلندتری در حوزه دارند و تبعا اینها در حوزه‌های علمیه تریبون‌هایی دارند که از آن استفاده می‌کنند. مثلا در همان داستان مشروطه، مرجع تقلید آن دوره که سیدکاظم یزدی بود طرفدار جریان استبدادی بود و به همین جهت صدای رساتری داشت، لذا طرفداران مشروطه در موضع ضعف بودند. در مجموع به نظرم الآن این‌طوری نیست و بدنه حوزه نگاه به‌روزتری دارد و بسیار پویاتر شده است منتهی جناح‌بندی‌های سیاسی تاثیر گذاشته و شاید خیلی تحلیل درستی نتوانیم از این مسئله ارائه دهیم. 

 در خصوص بحث زمان و مکان شما می‌خواستید به نکته‌ای اشاره کنید؟

بله؛ وقتی بحث زمان و مکان مطرح می‌شود بسیاری از کسانی که این بحث را مطرح کردند آن را به تناسب حکم و موضوع تقلیل دادند. این بحث از گذشته مطرح بوده که حکم و موضوع باید با هم متناسب باشند و وقتی موضوع یک حکم عوض می‌شود آن حکم هم تغییر خواهد کرد. مثلا در گذشته گفته می‌شد فروش چوب به کسی که مجسمه می‌سازد جایز نیست چون در گذشته مجسمه‌سازی برای بت‌پرستی بود ولی الآن کاربری آن تغییر کرده و مجسمه برای زیبایی استفاده می‌شود لذا دیگر حکم سابق را نخواهد داشت. 

در عین حال بحث زمان و مکان در اجتهاد که امام مطرح کرد بسیار بالاتر و بلندتر از این مسئله است و اساسا با تناسب حکم و موضوع متفاوت است. در بحث تناسب حکم و موضوع همه قبول دارند اگر موضوع تغییر کند حکم تغییر می‌کند ولی در نظریه امام افق بسیار بالاتر از این است. مثلا در بحث شطرنج، در نامه‌ای که امام به یکی از شاگردان خود نوشت کاملا می‌شود مشاهده کرد که ایشان افق بسیار بلندتری را می‌بیند. نگاه امام این است که حتی احکام اولیه را می‌توانیم به واسطه زمان و مکان تغییر دهیم. مثلا الآن که حجاب یکی از معضلات جامعه ما است، این موضوع بر اساس نظریه زمان و مکان قابل بررسی است ولی اصلا به این مسئله توجه نمی‌شود. 

بحث زمان و مکان در سطح تئوری خیلی خوب است ولی پیاده‌سازی آن در عمل بسیار دشوار است و مثلا تغییر برخی احکامی که ۱۴۰۰ سال به آن عمل شده است، غیر از پشتوانه نظری به یک شهامت هم نیاز دارد؛ مثل فتوای امام خمینی(ره) در بحث شطرنج که نوعی سنت‌شکنی بود.

دقیقا همین‌طور است و امام در مباحث فقهی غیر از قدرت علمی، شهامت و شجاعت هم داشت و این یکی از چیزهایی است که بسیاری به آن اذعان می‌کنند و امام فقیهی شجاع بود. یکی از نکاتی که وجود دارد این است که امام در بحث زمان و مکان به عنصر مصحلت توجه دارد و اینکه مصالح جامعه اسلامی را در حکم شرعی تاثیر بدهید. ایشان یک‌جایی درباره حکم حج مثال می‌زنند و می‌فرمایند فقیه می‌تواند حکمی مثل حج را تعطیل کند لذا در اتفاقی که در سال ۶۶ افتاد ایشان حج را تعطیل کرد که نشان از شهامت فقهی‌شان داشت.

 در پایان اگر می‌خواهید جمع‌بندی کنید بفرمایید.

در پایان می‌خواستم این نکته را اضافه کنم در رویکردهای جدیدی که در فقه مطرح است ما عمدتا به مبناسازی، تاسیس قاعده و اصل نیاز داریم. متاسفانه چیزی که الآن می‌بینیم یا فاقد این عمق و غنای علمی است یا صرفا در سطح بحث از پاره‌ای مسائل و موضوعات جدید مطرح شده. مثلا همین تعطیلی شنبه که خیلی بحث‌برانگیز بود در حد یک مسئله مستحدثه تقلیل داده شد. عرض بنده این است وقتی از روزآمدی فقه صحبت می‌کنیم در ذیل اجتهاد نیازمند تاسیس مبنا هستیم. دلیلش هم این است اساسا که فقه یک بنیاد دارد و آن اصول فقه است و اصول فقه دو تا کارکرد مهم و اساسی دارد از یک طرف روش اجتهاد را تبیین می‌کند از طرف دیگر مبانی اجتهاد را بررسی می‌کند. 

می‌خواهم این نکته را بگویم امام قبل از اینکه در فقه تحول ایجاد کرده باشد در مبانی اصول فقه متحول و پیشرو بود و سعی می‌کرد مسائل جدید را در اصول فقه سامان دهد. مثلا در اصل خطابات قانونیه امام می‌آید گفتمان حاکم بر فقه را از رابطه مولی و عبد به رابطه قانون‌گذار و شهروند تغییر می‌دهد و همین انگاره می‌تواند یک تحول جدی در فقه ما ایجاد کند.

منبع: ایکنا (خبرگزاری بین‌المللی قرآن)

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.