۱۸ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۳:۲۰
کد خبر: 992133

جستاری درباره «اندازه و وظایف دولت» در اقتصاد اسلامی

دکتر عبدالمجید شیخی، کارشناس اقتصادی و عضو هیئت علمی

جبهه باطل برای ناکارآمد کردن حاکمیت نظام اسلامی با بهانه هایی چون بزرگ بودن سهم دولت در اقتصاد با القای مفاهیم انحرافی مانند دولت کوچک و کوچک سازی دولت، بزرگ بودن اندازه دولت، کسری بودجه عامل تورم است، دنبال خلع ید از حاکمیت بوده است.

جبهه باطل (در اینجا سردمداران صهیونیست اقتصاد سرمایه داری) در این چند دهه بسیار کلمات زیبایی را با اراده باطل بر افکار عمومی و بویژه دانش آموختگان مکاتب خود تحمیل کرده اند و متاسفانه این عناصر با نفوذ در بدنه کارشناسی و حتی حاکمیت باعث و بانی خرابی های بزرگی در نظام اقتصادی ملل و بخصوص کشور ما شده اند.

از جمله این موارد که برای ناکارآمد کردن حاکمیت نظام جمهوری اسلامی صورت گرفته این است که با بهانه هایی چون بزرگ بودن سهم دولت در اقتصاد با القای مفاهیم انحرافی مانند "دولت کوچک" و "کوچک سازی دولت"، "بزرگ بودن اندازه دولت"، "کسری بودجه عامل تورم است" دنبال خلع ید از حاکمیت و بازکردن دست مترفین و سوداگران سکولار بازار بر جان و مال مردم بوده اند.

این در حالی است که طبق آمار های نهادهای بین المللی چون صندوق بین المللی پول و بانک جهانی اندازه دولت ما از بسیاری از کشورهای پیشرفته ای مانند اروپا، که تا ۷۰ درصد می رسد، اندازه دولت ما از ۲۰ درصد کمتر است. چه پاسخی داریم و از پاسخگویی اقتصاد اسلامی چه می دانیم؟

در اینجا لازم است تنها به اختصار کمی و شمه ای از سوره مبارکه «ص» مدد بگیریم: از منظر قرآن کریم اصولاً از اذل خداوند برای اداره بشر انسان کامل را خلیفه قرارداده است.  «وَ اِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ اِنِّی جاعِلٌ‌ فِی‌ الْاَرْضِ‌ خَلیفَةً...،» آیه کریمه۳۰ سوره مبارکه بقره

ولایت ولی فقیه نیز استمرار ولایت رسل ولایت امام معصوم غایب و حتی در زمان حضور امام حاضر نیز طبق روایات مرسل در کتاب اصول کافی در همین راستای حاکمیت انسان کامل برجامعه انسانی است.

در آیه مبارکه پیام هایی نهفته است که به اختصار برخی ذکر می شوند:

_خداوند تدبیر امور بندگانش را به انبیا سپرده است. «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً»

_دین از سیاست جدا نیست. «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً»

_حکومت بر مردم، نعمت بزرگی است که شکر آن، اجرای عدالت در میان مردم است. جَعَلْناکَ خَلِیفَةً ... فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِ

_ محور قضاوت باید حقّ باشد. «فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ»

_ رهبران و داوران جامعه باید از هوای نفس دور باشند. خَلِیفَةً ... فَاحْکُمْ‌ ... لا تَتَّبِعِ الْهَوی

_ قضاوت از شئون حکومت است و باید الهی باشد. «شَدَدْنا مُلْکَهُ‌- إِنَّا جَعَلْناکَ‌ خَلِیفَةً- فَاحْکُمْ» (جلد ۸ - صفحه ۹۹)

_ رفتار خلیفه‌ی خدا باید پرتوی از افعال الهی باشد. «وَ اللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ» «۱»، «فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ»

_ هوی پرستی ممنوع است، خواه تمایلات فردی و شخصی باشد یا گروهی و حزبی. «لا تَتَّبِعِ الْهَوی‌»

_ هوی پرستی با انحراف مساوی است. «لا تَتَّبِعِ الْهَوی‌ فَیُضِلَّکَ»

_هوی پرستی و فراموش کردن روز قیامت، خطراتی است که حاکمان جامعه را تهدید می‌کند. جَعَلْناکَ خَلِیفَةً ... لا تَتَّبِعِ الْهَوی‌ ... نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ‌(تفسیر نور(۱۰جلدی)، ج‌۸، ص: ۱۰۰)

در بیان قرآن پیامبر الهی حضرت داوود «علی نبینا و آله و علیه السلام »خلیفه الهی است. حاکمیت الهی دارد. در آیه ذیل دو فرشته در هیبت انسان مراجعه و شِکوِه می آورند که یکی (۹۹) گوسفند دارد و دیگری که شاکی است فقط یک (۱) گوسفند دارد. می گوید صاحب ۹۹(درصدی) ثروت به زور می خواهد دارایی ۱(درصدی) مرا غصب کند.

نکته اول: بیانی از شرایط حاکم در دنیای خاکی با فاصله مذموم طبقاتی با نابرابری ثروت و اراده ثروتمندان مترف در غصب دارایی ضعفاست!

نابرابری و اتراف حد یقف ندارد. شرایط ما اکنون نیز چنین است. اقتصاد صهیونیسم القا می کند که دو رکن و ستون نظام اقتصادی به "بازار آزاد" واگذار شود.

بازاری که هرگز و هیچ جایی از دنیا وجود ندارد! زیرا صرف وجود نابرابری درآمد و ثروت،فاصله طبقاتی و وجود انحصار در یکی از دو جبهه عرضه و تقاضا در بازار مساوی با نابرابری قدرت اقتصادی و نابرابری قدرت اقتصادی دقیقاً مساوی با «غیر آزاد بودن بازار» است.

 لذا قدرت موج آفرینی در دو رکن رکین اقتصاد یعنی:

اول« نظام ارزش گذاری و قیمت و نرخ گذاری پول ملی، شبه پول و پول خارجی و اسعار» و دوم در« قیمت گذاری، ارزش گذاری کالاها و خدمات» و غصب اموال جامعه، در دست مترفین و صاحبان ثروت افتاده و تورم نیز حاصل این عمل غافلانه است و دولت را خلع ید کرده است. نابرابری ثروت بستر این موج آفرینی مترفین است

نکته دوم: قضاوت نبی الهی گرچه درست، ولی عجولانه است. پس از استغفار نبی الله، خداوند پس از این قضاوت با تایید عصمت ولّیِ خود، دستور قضاوت و حُکم بین مردم می دهد.

نکته سوم: در رد نظریه کوچک کردن دولت این است که اگر حاکم جامعه همچون حضرت داوود«علی نبینا و آله و علیه السلام » صالح باشد خداوند مُلک او را وسعت می دهد.(وَشَدَدْنَا مُلْکَهُ وَآتَیْنَاهُ الْحِکْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ  و پادشاهیش را استوار کردیم و او را حکمت و کلام فیصله‏ دهنده عطا کردیم(۲۰))پس شرط اندازه دولت صالح بودن دولت است.

با این بیان متناظر وَشَدَدۡنَا مُلۡکَهُۥ * افزایش منابع برای مبسوط الید کردن دولت صالح امری عقلانی است نه تضیف دولت با کاهش هزینه های ضروری اش در تنظیم بازار و ایجاد زیر ساختها، لذا باید مواظب بود که معیار شیطانی و نشانی غلط « بزرگ بودن اندازه دولت»مورد القای نئولیبرالیسم و اقتصاد سرمایه داری نباید ما را از معیار اقتصاد اسلامی« دولت صالح» غافل کند.

لذا بهانه رفع کسری بودجه با کم کردن مخارج زیر بنایی، سرمایه گذاری بنیانی و تنظیم گری دولت( با نام و بهانه کاهش کسری بودجه) توصیه معکوس و انحرافی شیطانی نئو لیبرالیسم است.

* وَشَدَدْنَا مُلْکَهُ وَآتَیْنَاهُ الْحِکْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ ﴿۲۰﴾ و پادشاهیش را استوار کردیم و او را حکمت و کلام فیصله‏ دهنده عطا کردیم (۲۰)

 (منبع: برگرفته از تفسیر  نور حجه الاسلام قرائتی(۱۰جلدی)، ج‌۸، ص: ۱۰۰)

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.