به گزارش قدس آنلاین، او تاکنون دو فیلم «در آغوش درخت» و «آبی روشن» را در مقام کارگردان جلو دوربین برده و برای فیلم اولش برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه و سیمرغ بهترین فیلم اول از جشنواره چهلویکم فجر شد. او در دومین ساخته خود باز هم سراغ مضمونی خانوادگی و بر مدار اخلاق رفته است.
«آبی روشن» داستان کشف یک فیروزه کمیاب است که زندگی یونس را که صاحب معدن، معتمد و بزرگ شهر است، وارد مسیر مخاطرهآمیزی میکند. این فیلم نخستین محصول مشترک سازمان هنری رسانهای اوج و بنیاد سینمایی فارابی به شمار میرود که در چهلودومین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد و به تازگی نیز اکران خود را آغاز کرده است. در ادامه با خواجهپاشا درباره تولید این فیلم، دغدغههایش در مسیر فیلمسازی و وضعیت سینمای امروز به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
بیان یک دغدغه مهم اجتماعی
خواجه پاشا درباره حضورش در این فیلم به عنوان فیلمساز و تمرکز روی ارتباط میان نسلها و تفاوت آنها میگوید: فیلمنامه «آبی روشن» توسط امیر ابیلی و داوود گنجوی نوشته شده بود و مواجهه من در ابتدای کار با طرحی از سوی این دوستان بود که آن را مطالعه کردم و به نظرم آمد اینها حرفهایی است که خودم هم با آنها مسئله دارم و نگاه جاری در این فیلمنامه مسئله من هم هست و به همین دلیل به تولید این فیلم گرایش پیدا کردم.
به گفته این کارگردان حرفی که در این فیلم گفته میشود یک دغدغه مهم اجتماعی دارد به نام گفتمان. به هر حال در جامعه افرادی با نگرشها و نظرات متفاوت وجود دارند که باید بتوانند با احترام با یکدیگر برخورد کرده و به یک منزلگاه مشترک برسند و در نهایت به یک گفتمان دست پیدا کنند که به نظرم این نگاه در فیلمنامه آبی روشن وجود دارد. حتی من فکر میکنم اگر در این فیلم دقیقتر شویم میتوانیم یک جامعه ایرانی را ببینیم که میتواند با گفتمان و تعامل به یک هدف مشترک برسد.
سینمایی وامدار اخلاق
خواجهپاشا در واکنش به غلبه سینمای کمدی بر سینمای اجتماعی و کمرنگ شدن خانواده و تکریم ارزشهای اخلاقی در سینما با تأکید بر وجود این مضمون در فیلم آبی روشن تصریح میکند: من متوجه هستم ذائقه مخاطب سینما تغییر کرده است، درست مانند همان اتفاقی که در ذائقه غذایی ما به وجود آمده و شاید گرایش انسان در جامعه امروزی نسبت به فستفودها بیشتر شده اما در عین حال نمیتوان کتمان کرد که غذای اصیل، خوش طعم و سالم برای انسان بهتر است. حالا اگر مخاطب چنین تغییر ذائقهای پیدا کرده قرار نیست من فیلمساز هم براساس همان ذائقه حرکت کنم. من تلاشم را میکنم سینمایم وامدار اخلاق باشد. سینمایی که شاید گیشه پررونقی ندارد و از طرف سرمایهگذاران هم علاقه چندانی به تولیدش وجود نداشته باشد اما وظیفه انسانی من این است که برای تکریم انسان و خانواده فیلم بسازم.
تأثیرگذاری منجر به امید و انسانیت
وی در ادامه با تشریح ارزیابی خود از مقوله اخلاقگرایی در سینما و موفقیت فیلم آبی روشن در بازتاب آن متذکر میشود: قریب به اتفاق فیلمها به این مسائل فکر میکنند که مخاطب را به سمت خودشان جذب کنند تا وقتی از سینما بیرون میآید یک اتفاقی درونش افتاده باشد اما اولویت برخی از آثاری که تولید میشود این نیست که تأثیرش روی مخاطب مثبت بوده یا منفی بلکه فقط میخواهند با هر تأثیری او را جذب کنند. درست است که وظیفه اصلی درام اثرگذاری روی مخاطب است اما نه هر تأثیری! ما به واسطه هر چیزی میتوانیم روی مخاطب تأثیر بگذاریم و او را جذب کنیم اما رسالت واقعی سینما این است که تأثیرش منجر به امید، انسانیت و هدفمندی شود و به نظر من اینکه ما فقط مخاطب را به سالن سینما بکشانیم و مجبور شویم برای این اتفاق دست به بیان هر مضمون و موضوعی بزنیم وظیفه درست یک سینماگر نیست.
نام امام رضا(ع) منجر به ایجاد آرامش و گفتوگو میشود
خواجهپاشا در ادامه به ارادت قلبی خود به امام رضا(ع) و تجربه پرداختن به مضامین معنوی در فیلمش اشاره میکند و یادآور میشود: علاقه ما ایرانیان به امام رضا(ع) یک مبحث تربیتی است که در وجود ما قرار گرفته و بخشی از هویت ماست. از پدران، مادران و هویت ما نشأت گرفته و به نوعی در ما جریان دارد. تلاش من به عنوان فیلمساز این بود که این مسئله را خیلی خودمانی و به عنوان بخشی از زندگی روزمره مطرح کنم. طبیعتاً درون من هم علاقهمندی به این امام رئوف(ع) یک مسئله نهادینه شده است، همان طور که حب ایشان در جامعه ما هم به یک امر نهادینه تبدیل شده و نام امام رضا(ع) منجر به آرامش و گفتوگو میشود. دقیقاً همان چیزی که تم اصلی داستان ما و مهربانی است و باید از خود گذشتگی در جامعه نهادینه شود و چه الگویی بهتر از امام رضا(ع).
بازیهای «زخم کاری» را ندیده بودم
وی درباره انتخاب بازیگران جوان فیلم و تأثیر پیشینه آنها در «زخم کاری» میگوید: ما گزینههای مختلفی برای همه نقشها داشتیم و با آنها جلساتی هم برگزار کردیم. البته من پیشینه ذهنی نسبت به بازیگران جوان فیلم نداشتم که اینها بازیگران سریال «زخم کاری» بودند و بر همان اساس حالا در این فیلم بازی کنند و البته بازی آنها را هم در آن سریال ندیده بودم. جلسات مختلفی گذاشتیم و یکی از اولویتهایمان در انتخاب بازیگر این بود که چه کسی نسبت به فیلمنامه صادقتر و همراهتر است و موضوع و مضمون را بیشتر میپسندد. پس از گفتوگو با این عزیزان بیشترین ارتباطی که باید بین متن و بازیگر پیدا میکردم را در این تیم دیدم و آنها هم تمام توانشان را در فیلم گذاشتند و از همکاری با مهران احمدی، مهران غفوریان، سارا حاتمی، مرتضی امینیتبار و... بسیار راضیام؛ «آبی روشن» پروژه بسیار سختی بود و در چهار استان فیلمبرداری داشتیم و در معدنی کار کردیم که حتی نمیتوانستیم آنجا سرپا بایستیم و فضای بسیار مشکلی بود اما همه بچهها با تمام وجود کار کردند واز آنها ممنونم که همراه شدند تا بتوانیم چنین فیلمی بسازیم.
آدرس راه بهتر بودن
خواجهپاشا در پایان با بیان اینکه در حال حاضر تولید اثری که متکی بر اخلاقیات و انسانیت باشد کار بسیار مشکلی است، اظهار کرد: درست است که ارگانها و سازمانهای مختلف شعارهای گوناگونی در حمایت از تولید آثار در راستای تکریم خانواده، فرزندآوری و... میدهند اما فیلمهایی که تولید میشود حاوی این مضامین نیست و اتفاقاً ضد خودشان کار میکند. وقتی فیلمی را میبینیم که در نمایش امروز فقط سختی و تلخی را نشان میدهد و هر چه در گذشته است را مملو از خوبی تصویر میکند و همه چیزش پر از رنگ و لعاب است در واقع فیلمسازش به نوعی دارد به مخاطب اعلام میکند امروز جامعه خوبی نداریم. درست است در ناخودآگاه ما نوستالژی رنگ بهتری دارد اما این دلیل نمیشود هر فیلمی که با مضامین امروزی ساخته میشود پر از رنج و تلخی باشد زیرا در ذهن مخاطب تأثیر میگذارد. البته من متوجه مشکلات هستم اما وظیفه ما به عنوان سینماگر این نیست که فقط تلخیها را مطرح کنیم بلکه هنر این است که راه بهتر بودن را نشان دهیم، در غیر این صورت جامعه افسرده میشود و به یأس میرسد در حالی که ما نباید خودمان هم به این یأس دامن بزنیم. این یک بحث مهم روانشناختی در حوزه مخاطب است و باید درباره تأثیر سینما بر ذهن مخاطب اصولیتر فکر کنیم و تصمیم بگیریم.
نظر شما