غدیر امتداد نبوت است و اگر به تعبیر قرآن کریم، پیامبر(ص) در چنین روزی به اعلام رسمی امامت و ولایت حضرت علی(ع) اقدام نکند نبوت و رسالت او ناتمام است. در منابع شیعه و اهل سنت ماجرای غدیر خم به طور متواتر آمده است ولی جای پرسش دارد که چرا در مدت کوتاهی پس از رحلت پیامبر(ص) امت ایشان بر خلاف توصیه رسول خدا عمل میکنند و هیچ اعتراض و اتفاقی در نقد این رفتار در جامعه مسلمین رخ نمیدهد. گفتوگوی ما آیتالله رضا استادی؛ استاد درس خارج حوزه علمیه را در این باره می خوانید.
امروز برخی در تحلیل حوادث مرتبط با غدیر یکسری مباحث اختلافی را بیان میکنند، چقدر این مطالب صحیح و مهم هستند؟
درباره غدیر از جهات مختلف صحبت شده و بنده مطالبی را میگویم که در برخی منابر بازگو کردهام و آن اینکه اختلاف ما با اهل سنت درباره غدیر درباره چیست؟ در داستان غدیر هم در ابتدا هم در وسط و هم در آخر آن مطالب متعددی مطرح شده است که هیچکدام مورد اختلاف نیست؛ اینکه پیامبر(ص) در سال آخر حیاتشان به مکه مشرف شدند؛ این بحث مورد انکار هیچ مورخی نیست؛ معروف است که دستور دادند تا در حج آخر مردم همراه ایشان باشند تا حج را یاد بگیرند و مردم هم از مدینه و شهرهای دیگر به حرف ایشان گوش کردند و خود را برای حج آماده کردند تا خدمت پیامبر(ص) باشند؛ این هم مورد اختلاف نیست ولی اینکه چه مقدار جمعیت عازم مکه و حج شدند مورد اختلاف است؛ برخی میگویند کل جمعیت ۱۰هزار نفر بوده است؛ برخی ۱۰۰هزار و ۱۲۰ هزار نفر را بیان کردهاند که نباید منکر آن شویم ولی جزء مباحث اختلافی است که اهمیتی هم ندارد زیرا اصل و اساس، وقوع این ماجرا در حضور جمع زیادی از مردم است.
این جمعیت چند هزار نفری با حضرت به مکه مشرف شدند و احرام بستند و مناسک را به جا آوردند؛ روایات مفصلی داریم که نحوه حج را بیان کردهاند و در اینها هم اختلاف نیست و کسی نگفته پیامبر(ص) به حج نرفت و یا تنها رفت و یا با جمعیت کم رفت و یا کسی خبر نشد که ایشان به حج رفته است. آنچه مسلم است و همه قبول دارند این است که حج روز ۱۳ و ۱۴ ذیالحجه تمام شد و ایشان قصد مدینه کردند؛ همه مورخان گفتهاند موقع بازگشت در چند فرسخی مکه در منطقه جحفه، دو راهی وجود داشته است و پیامبر(ص) همه مردم را در این منطقه نگه داشتند تا پیام مهمی را برای آنان بگویند. درباره حضور پیامبر(ص) دراین منطقه هم هیچ کسی منکر نیست و منکر هم که میگوییم یعنی اگر هم تایید نکردهاند نگفتهاند پیامبر(ص) به جحفه نرفته است.
وقتی به دوراهی رسیدند حضرت دستور دادند تا همه توقف کنند؛ اینکه توقف چه مدت بوده است مهم نیست و ممکن است دو روز و یا سه روز باشد؛ مهم کاری است که حضرت داشتند و مردم را برای آن نگه داشتند؛ همه هم میگویند در روز غدیر، شرایط آب و هوایی نامناسب و دشوار بود، یعنی هوا گرم بود ولی با همه این سختیها رسول الله(ص) مردم را نگه داشتند؛ حتی این جزئیات هم قابل انکار نیست ولو اینکه در گزارشات اختلافاتی وجود دارد. هیچ کسی هم نگفته است پیامبر(ص) صحبت نکردند؛ برخی گفتهاند سخنرانی ایشان طولانی و دو سه ساعت بوده است و برخی معتقدند که این سخنان مهم در حد ۱۰، ۲۰ دقیقه و یا نیم ساعت بوده است؛ بنابراین به هر کسی این ماجرا گفته شود قبول میکند.
یعنی منظورتان این است که سخن پیامبر(ص) در این توقف مهم است نه مسائل حاشیهای.
بله؛ در مورد اینکه پیامبر(ص) چه فرمودند هم در این جمله «...من کنت مولاه فهذا علی مولاه ...» همراه با دو سه تعبیر قبل و بعد آن هم انکاری وجود ندارد و غالبا هم اختلافی در این تعابیر نیست یعنی یا قبول داشتهاند و یا اگر هم قبول نداشتند منکر آن نشدند. از خصوصیات این نوع مباحث آن است که جوانب مختلف بررسی میشود و برای غدیر هم جوانب مختلفی وجود دارد که اگر دقت شود میبینیم قصه جانشینی و وصایت مطرح است از جمله اینکه یکسری افراد متشخص بعد از سخنان پیامبر(ص) آمدند و به حضرت علی(ع) تبریک گفتند؛ اگر مسئله جانشینی مطرح نبود، تبریک هم معنا نداشت و نیازی به نزول آیه اکمال نبود. البته هوا و هوس و جهل مردم و عدم شناخت امام و پیامبر(ص) سبب شد تا برخی درباره این جمله شک کنند و بگویند «مولی» به معنای محبت و دوستی است و نه جانشینی و برای کلمات هم معانی مختلفی وجود دارد.
البته هر کسی اهل نوشتن و خواندن باشد میداند که باید با قرائن مشخص شود که منظور از فلان کلمه چیست. مثلا فردی به جمعیتی میگوید: «بیایید قم» خود این جمله به تنهایی به معنای آمدن به قم برای گوش دادن سخنرانی فلان عالم نیست ولی وقتی قرائن و شواهد مرتبط با این جمله را بررسی کنیم میبینیم به معنای آن است که به قم بیایید تا سخنرانی عالمی را گوش دهید. کسانی که قصد شیطنت دارند فقط به همان چند کلمه در جمله اکتفا میکنند و در حدیث غدیر هم چنین شیطنتی صورت گرفته است.
علامه امینی در الغدیر چند قرینه ذکر کرده و گفته است اگر انصاف در کار باشد مولی جز جانشینی نمیتواند معنای دیگری داشته باشد؛ از جمله بحث تبریک گفتن افراد به امیرالمومنین(ع). یا اینکه حضرت فرمودند: وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله. یعنی اگر نصرت در کار است معلوم است باید مردم او را یاری بدهند و اگر کسی به او پشت کند خوار خواهد شد. یا طبق آیه اکمال اگر پیامبر(ص) این پیام را نرساند رسالت خودش را ابلاغ نکرده است بنابراین مسئله جزئی در کار نیست و اگر مسئله جزئی بود نیازی نبود چند هزار نفر را در یک روز گرم در هنگام نماز ظهر یکجا جمع کنند. علامه امینی حدود ده قرینه آورده است که اگر کسی منصف باشد میپذیرد؛ هم آیه اکمال و هم آیه «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ» مؤید این است که مراد از مولی، جانشینی و ولایت است.
همه گفتهاند که پیامبر(ص) این جمله من کنت مولاه را گفته است ولی فرق ما با آنها در این است که آنان میگویند یک مسئله جزئی است و ما میگوییم بحث از امامت و جانشینی است لذا هر کسی که منصف است پذیرفته است.
اگر در این مسائل مبنایی غدیر اختلاف نیست پس چرا در مدت کوتاهی بعد از آن و با وفات پیامبر(ص) صحنه تغییر یافت؟
بله همانطور که گفتید در اینجا این سؤال باقی است که چطور شد که یک مسئله را چندهزار نفر شنیدند و قرائن آن هم وجود دارد ولی در روز روشن و جلوی چشم همه، آن هم با فاصله کمی بعد از غدیر ناگهان ورق برگشت آن هم طوری که امیرالمؤمنین(ع) احتمال نمیدادند که مردم چیزی را بپذیرند لذا در جلسه سقیفه حاضر نشدند. در روایت بیان شده است که آن حضرت مشغول تدفین پیامبر(ص) بودند که به ایشان پیام دادند در سقیفه خبری است و آن حضرت این آیه را قرائت فرمودند؛ أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ. یعنی این یک آزمایش است.
این جای انکار ندارد که در طول ۲۳ سال پیامبر(ص) مطالب مختلفی را فرمودند که جز با جانشینی سازگار نیست حتی اگر به غدیر بیاعتنا باشیم؛ بنابراین مسائل بعد از غدیر همه حسابشده و طراحی یک نقشه بوده است و شیطان و هوای نفس هم در کار بوده. چه شد که این اتفاق افتاد؛ معروف است که حضرت علی(ع) با حضرت زهرا(س) به منازل مردم و صحابه رفتند ولی نتیجه نگرفتند. کار به جایی رسید که علی(ع) با این همه فضائل و معاویه با آن همه رذائل در نظر مردم یکی بودند و میگفتند علی یک آقا و معاویه هم یک آقای دیگر؛ همه دردها اینجاست. جامعه اسلامی وقتی اصلاح میشود که مردمش آگاه باشند وگرنه اگر آگاه نباشند، فریب و جهل تکرار میشود و این اتفاق در تاریخ اسلام رخ داده است. محیط ارعاب و ترس و لرز طوری بود که کسی جرئت نمیکرد حرفی بزند.
مسلم است کسی که منصف باشد و عربی یا فارسی بداند توجه خواهد کرد که قضیه چیست و از کجا شروع شده و به کجا ختم شده است؛ زمان ابوبکر و عمر با اینکه مانند زمان معاویه نبوده ولی وقتی علی(ع) را دست بسته بردند صدایی بلند نشد و اتفاقی در جامعه نیفتاد؛ اگر یک بچه معمولی را به زور بخواهند از خانوادهاش جدا کنند انسان ناراحت میشود و جلوگیری میکند ولی در این ماجرا هیچ اتفاقی نیفتاد. مردم با چشمشان دیدند که دختران پیامبر در کربلا به اسیری رفتند و همه امت اسلامی شنیدند و دیدند و آب از آب تکان نخورد و این ماجرا قابل تکرار هم هست.
بنده به درس آقای اراکی میرفتم، ایشان فرمودند و در کتابشان هم آمده است که ما نزد یک آقایی در اراک درس میخواندیم و در حین درس این پیام را آوردند که شیخ فضل الله را دار زدند و این استاد گفته بود: چرا دار زدند؟ باید تبعید میکردند. یعنی اینقدر افکار و محیط فکری مردم عوض شده بود که حتی علما هم موضع درستی نگرفتند. حضرت سیدالشهدا(ع) اگر امام هم نبود، ولی نوه پیامبر(ص) بود و صحابه محبت پیامبر(ص) به ایشان را دیده بودند؛ الان اگر یک مسئولی را از سمتی برکنار کنند، بازتاب زیادی در جامعه ایجاد دارد، ولی این اتفاق برای حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) رخ داد و خبری نشد. خاندان اهل بیت(ع) را خارجی نامیدند و مردم باور کردند، زیرا جهل و نقشه دشمن وقتی مؤثر بیافتد همه کاری شدنی است.
در آستانه روز مباهله هستیم، لطفا در این باره هم نکاتی بفرمایید.
من به همین سخن کوتاه در این باره بسنده میکنم، در بحث مباهله بزرگی به نام حاج شیخ قوام وشنوهای را داشتیم، او کتابی به نام «اهل بیت و مباهله» دارد؛ از قرن ۴ تا ۱۴ روایات زیادی از اهل سنت نقل و ثابت کرده است که مباهله غیرقابل انکار است. مرحوم سیدشرفالدین در کتاب «تفضیل الزهرا(س)» ۴ آیه را بحث کرده که یکی از آنها مباهله است. او توضیح میدهد که چرا در این ماجرا پیامبر(ص) حضرت علی(ع) یعنی از مردان یکنفر، از زنان یکنفر و دو نفر هم از فرزندان را همراه خود بردند که بنده توصیه میکنم به این آثار رجوع شود.
گفتوگو از علی فرجزاده
نظر شما