تحولات لبنان و فلسطین

حکیمی تاکید می‌کند: امام رضا(ع) با بیان حدیث سلسله الذهب، پیامی برای شیعیان و علویان داشت و به آنان اعلام کرد حاکمیت مأمون، حاکمیت غیر اسلامی و ظالم و غاصب است. با باید با آن مبارزه کرد تا حاکمیت به حق پایدار شود و در سایه توحید و حاکمیت توحیدی، جامعه توحیدی شکل بگیرد.

در سایه حاکمیت توحیدی، جامعه توحیدی شکل می‌گیرد

یکی از مهمترین اتفاقاتی که طی هجرت امام رضا(ع) به ایران رخ داد، سخنرانی آن حضرت در نیشابور و ایراد حدیثی بود که به سلسله الذهب معروف شد. این حدیث پر برکت و کوتاه که رابطه امامت و توحید و به نوعی فلسفه سیاسی تشیع را تبیین می‌کند، سرشار از درس‌های عالی معرفت و شناخت است.

امروز و در یادروز ورود علی بن موسی الرضا(ع) به نیشابور و نقل حدیث قدسی سلسله الذهب با امیرمهدی حکیمی به گفت‌وگو پرداختیم. این دانش آموخته حوزه و نویسنده و پژوهشگر رضوی در مورد جایگاه والای این حدیث حرف‌هایی خواندنی دارد.

در سایه حاکمیت توحیدی، جامعه توحیدی شکل می‌گیرد

نقشه‌ای که نقش بر آب شد

حکیمی در ابتدا و در پاسخ به این پرسش که ماجرای حدیث سلسله الذهب چیست، توضیح می‌دهد: مأمون زیرک‌ترین و سیاستمدارترین خلیفه عباسی، وقتی به خلافت رسید با مشکلات فراوانی مانند اختلاف با برادرش امین بر سر خلافت، مخالفت عباسیان با خلافت او، شورش‌های گسترده علویان و شیعیان در سراسر دولت اسلامی و توجه همه به امام رضا(ع) مواجه شد. برای حل این مشکلات ابتدا برادرش را از سر راه برداشت و سپس به فکر چاره‌ای افتاد تا علویان را آرام کند و به شورش‌های آنان پایان بخشد. او تلاش کرد توجه همه را به سوی خود جلب کرده و خلافت خودش را به حق جلوه دهد. به همین دلیل او تصمیم گرفت امام رضا(ع) را از مدینه پایتخت معنوی جهان اسلام به مرو، پایتخت خلافت خود بکشاند و با واگذاری ولایت یا ولایتعهدی خود به امام رضا(ع) به این هدف برسد زیرا در آن صورت دیگر علویان بهانه‌ای برای قیام نداشتند. از سوی دیگر چون مأمون ولایت و یا ولایتعهدی را به امام تفویض و واگذار کرده‌ پس خلافتش به حق است و هیچ گروهی حق اعتراض به او را ندارند ضمن اینکه او می‌توانست امام را در کنار خود زیر نظر داشته باشد. با این شیوه مأمون می‌توانست از رابطه گسترده امام با شیعیان و شیفتگان جلوگیری کرده و با تشریفات صوری و دست و پاگیر، امام رضا(ع) را خانه نشین کرده و از دسترس مشتاقانشان دور کند.

ایشان ادامه می‌دهد: مأمون با دست زدن به این کار، قصد داشت از محبوبیت امام(ع) در میان علویان و توده‌های مردم بکاهد و امام را فردی نشان دهد که در پی مقام و پست و جاه و جلال دنیا بوده اما تاکنون موقعیت آن را نداشته و اینک که این موقعیت فراهم شده او با تمامی وجود پذیرای آن شده و به پیشواز آن شتافته است. مأمون نقشه زیرکانه خود را به اجرا گذاشت و برای راضی کردن امام(ع) نامه‌های بسیاری نوشت. امام رضا(ع) هر بار او را مأیوس و ناامید کرد و از پذیرفتن ولایت و ولایتعهدی سر باز زد تا آنکه سرانجام امام را با تهدید راضی و مجبور کرد که به مرو سفر کند.

حدیث سلسله الذهب از امام رضا علیه السلام

این پژوهشگر دینی تشریح می‌کند: مأمون؛ رجاء‌بن‌ابی‌ضحاک را به همراه جلودی راهی مدینه کرد تا امام رضا(ع) را به مرو بیاورند و این خود نوعی تهدید به شمار می‌آمد زیرا جلودی در دوران هارون، حاکم مدینه بود و جنایت‌های بسیاری در مدینه انجام داده بود و همه از او می‌ترسیدند. مأمون با فرستادن جلودی به همراه رجاء‌بن‌ضحاک این مطلب را گوشزد کرد که اگر امام قبول نکند و به مرو نیاید، جلودی دست به همان جنایتهایی خواهد زد که در گذشته زده بود. آنها مأمور بودند امام را در طول مسیر همراهی کنند و به بیانی در طول راه مراقب امام باشند تا با شیعیان و شیفتگانشان برخوردی نداشته و به بیان حقیقت‌ها نپردازد، روشنگری نکرده و اسلام ناب را معرفی نکند. به همین دلیل به رجاء دستور داد، تا مسیر حرکت امام را از بصره، اهواز و فارس قرار دهد، نه از راه کوفه و کرمانشاه و قم که مرکز شیعیان و شیفتگان امام بود.

حکیمی در توضیح شرایط بیان این حدیث می‌گوید: با وجود تمامی تدابیر و اقدامات و برنامه‌ریزی‌های زیرکانه، در تمام مسیر حرکت امام(ع) رویدادهای بسیار شگرفی رخ داد که به صورت مبسوط در تاریخ نقل شده اما آنچه در نیشابور گذشت، بسیار با اهمیت است. وقتی خبر ورود امام رضا(ع) به نیشابور رسید، مردمان بسیار شادمان شدند و به پیشواز حضرت(ع) رفته و صحنه‌هایی بسیار شگرف خلق کردند که تاریخ هیچ گاه فراموش نخواهد کرد. این شور و هیجان ادامه داشت تا آن گاه که امام(ع) قصد حرکت به سمت مرو کرد و شیعیان و شیفتگان علم و دانش و جویندگان حقیقت، گرد حضرت(ع) جمع شدند. دو تن از حافظان حدیث و عالمان بزرگ نیشابور، ابوزرعه رازی و محمدبن مسلم طوسی از امام(ع) درخواست کردند تا حضرت(ع) حدیثی از پدران و یا از جد بزرگوارش پیامبر اسلام(ص) برای آنان روایت کند. امام(ع) سر از هودج بیرون آورد و این حدیث را روایت کرد: «از پدرم موسی بن جعفر شنیدم که گفت: از پدرم محمد بن علی شنیدم که گفت: از پدرم علی بن حسین شنیدم که گفت:‌از پدرم حسین بن علی شنیدم که گفت:‌ از پدرم امیرمؤمنان علی بن ابی طالب شنیدم که گفت:‌ از پیامبر(ص) شنیدم که گفت: از جبرئیل شنیدم که گفت: از خدای عزیز و جلیل شنیدم که گفت:‌ کلمه لا اله الا الله دژ من است، پس هر کس به دژ من درآید از عذاب من ایمن خواهد بود». امام(ع) از سخن باز ایستادند و کاروان به راه افتاد، ناگاه امام سر از هودج بیرون آوردند، توجه همگان را جلب نمودند و گفتند: «با وجود شرایطی و من از شرایط آنم».

اصلی ترین پیام حدیث سلسله الذهب

مدیرعامل مؤسسه آفرینش‌های هنری آستان قدس رضوی در مورد علت اهمیت حدیث سلسله الذهب نیز یادآور می‌شود: بر اساس آنچه در تاریخ آمده، بیان حدیث سلسله الذهب نخستین سخنرانی امام در بخش شرقی امپراتوری اسلامی است که در جمع بیشماری از مشتاقان و شیفتگان علم و دانش و رستگاری ایراد شد. آمده است که 20 هزار نفر قلم و دوات به دست بودند و سخن امام را می‌نوشتند. هر چند شمار توده‌های مردم را نیاورده‌اند که باید بالغ بر دهها هزار نفر بوده باشد، آنهایی که شیفته و شیعه امام بودند و برای زیارت او رفته بودند.

او در مورد اصلی ترین پیام حدیث سلسله الذهب می‌گوید: امام رضا(ع) با بیان این سخن به دو اصل اعتقادی و بنیادین اسلام اشاره کرد. ابتدا اصل توحید و عقیده به مبدأ بودن خداوند برای جهان و جامعه انسانی که هر هدف و آرمان دیگری را بجز خداوند یکتا نفی می‌کند. البته همه به این اصل آگاه بودند و آن را باور داشتند و در هر شبانه روز بارها از مناره ها فریاد کرده و در نمازها بر زبان می‌آوردند. اصل مهم که شرط و متمم و کامل کننده اصل اول بود و اصل توحید بدون آن شرط به تمامی در جامعه و مردمان جاری نمی‌شد، اصل امامت بر حق و حاکمیت انسان کامل معتقد به شعار توحید بود، همان اصلی که در ذهن مردم مخدوش شده بود و عده‌ای این اصل را فراموش کرده بودند و عده‌ای دیگر سعی در به فراموشی سپردن آن داشتند. امام رضا(ع) با بیان این حدیث، موضع خود را در مقابل حاکمیت روشن و نادرست و ناحق بودن حاکمیت ستمگران را بر همه نمایان کرد و از همان ابتدا اهداف و نقشه‌های مأمون را نقش بر آب کرد. مأمون که می خواست با واگذار کردن ولایت که البته بسیار خوب می‌دانست امام قبول نخواهد کرد و سپس ولایتعهدی به امام، حاکمیت خود را مشروع جلوه دهد، دیگر پس از این سخن به هدف مورد نظرش نمی‌رسید زیرا ولایت امام از سوی خداوند بود و حتی شرط توحید و یگانگی او، نه شرط خلافت مأمون.

حکیمی در پایان تاکید می‌کند: امام رضا(ع) با بیان حدیث سلسله الذهب، پیامی برای شیعیان و علویانی که در جای جای سرزمین اسلامی از عربستان و یمن گرفته تا عراق و خراسان سر به شورش برداشته بودند نیز داشت و به آنان اعلام کرد حاکمیت مأمون، حاکمیت غیر اسلامی و ظالم و غاصب است. باید با آن مبارزه کرد تا حاکمیت به حق پایدار شود و در سایه توحید و حاکمیت توحیدی، جامعه توحیدی شکل بگیرد و مسلمانان از ظلم و ستم و تبعیض و رنج نجات یابند و عدالت فراگیر شود. اینجا بود که مأمون به هدف دیگرش نیز نرسید و نتوانست علویان را آرام کند، بلکه شورشها همچنان ادامه داشت و چه بسا دامنه آن بیشتر شد. این سخنرانی به شیفتگان و شیعیان امام(ع) فهماند که امام(ع) هرگز در فکر موقعیتی برای کسب مقام و جاه و جلال دنیوی نبوده و نیست. بیان این حدیث نخستین برخورد امام در پاسخ به تمامی دسیسه چینی‌های مأمون و اطرافیانش بود.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.