تحولات منطقه

هنرمند خوشنویسی که نگارش بخش از کتیبه‌های حرم حضرت علی(ع) و حرم امام کاظم(ع) را بر عهده داشته تصریح کرد: خداوند معرف حضرت امیر(ع) و نهج‌البلاغه درس توحید به مردمان است.

نهج‌البلاغه درس توحید به مردم است
زمان مطالعه: ۱۸ دقیقه

«هنر دینی»، «هنر مذهبی» یا آنچه که در نگاهی کلان به عنوان «هنر قدسی» خواند و نامیده می‌شود؛ در ساحت هم‌نشینی و ادای دِین زبانِ زیبایی‌شناسانه هنرِ هنرمند برای بیان معرفت و مبانی تعالی‌بخش و آموزه‌های دینی شناخته می‌شود.

پُر واضح است که هرگاه بر بلندای این معنا از «هنر دینی» همراه می‌شویم یکی از اصلی‌ترین جلوه‌های شکوه و تجلی آن را در قالب ادای دِین فرهنگ؛ تمدن و هنر ایرانی در انتقال مبانی، آموزه‌ها، شعائر و فرائض دین هدایتگر مبین اسلام به نظاره می‌نشینیم.

در چنین بزنگاهی است که آن جمله گرانسنگ بسیاری از اندیشمندان و پژوهشگران حوزه فلسفه هنر که گفته‌اند «جداسازی فرهنگ؛ هنر و تمدن ایرانی از تمدن اسلامی خیانت به ایرانیت است» در ساحت مرور کارنامه بیش از ۱۴ قرن از زمان پذیرش دین اسلام در سرزمین پهناور ایران تا امروز کاملاً قابل رصد است. هنری که جامعه مسلمان و چه دیگر جوامع و ادیان را به تحسینِ شکوه و تأییدِ تأثیرِ این هنر در بازنمایی هرچه بیشتر آموزه‌های دینی، نسل به نسل؛ عصر به عصر و زمانه به زمانه نمایندگی کرده است.

خوشنویسی یکی از اصلی‌ترین هنرهای ایرانیان هنرمند و تمدن‌گستر است که در ساحت هم‌نشینی با شعائر، فرایض و مبانی دین مبین اسلام رُخ‌نمایی می‌کند. هنری که علاوه بر کتابت «کلام‌الله مجید» به عنوان کتاب آسمانی مسلمانان، در بازتاب جملات؛ فرمایشات؛ احادیث و روایات پیامبر مهربانی‌ها، حضرت محمد مصطفی(ص)، اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و همه آنچه که بزرگان، عالمان و عاملان اندیشمند دین اسلام در راستای بیان معرفت «خداجویی» و «خدامحوری» بر آن استوار بوده‌اند را نمایندگی می‌کند و اینگونه است که شاهدیم بعد از «فرش ایرانی»، فراگیرترین گونه هنر کشورمان که اقصی نقاط جهان را درنوردیده و زینت‌بخش بسیاری از سازه‌ها و معماری‌های اسلامی در جهان و یا موزه‌های هنر کشورهای دنیا است، هنر خطاطی و خوشنویسی ایران است که فرهنگ و تمدن ایرانی-اسلامی را در جهان شناسا و مزین‌کننده محیط‌های مذهبی و هنری است.

نهج‌البلاغه درس توحید به مردم است

یکی از جایگاه‌های جلوه‌گری هنر خوشنویسی ایرانی در ساحت ادای دِین به ائمه اطهار(ع)، نگارش کتیبه‌های مذهبی در حرم مطهر ائمه و بارگاه ملکوتی ایشان معنا می‌شود. هنری که بخش مهمی از آن را در بسیاری از مساجد به یادگار مانده از اعصار و قرون گذشته در کشورمان و یا حرمین شریف ائمه اطهار(ع) در کشور عراق شاهد هستیم. از کتیبه‌های بارگاه ملکوتی مولای متقیان، حضرت علی(ع) گرفته تا مشهد و مدفن پرچم‌دار نهضت کربلا، حضرت امام حسین(ع)؛ حرم ماه بنی‌هاشم، حضرت ابوالفضل عباس(ع)، یا کاظمین و حرم شریف امام موسی کاظم(ع) علیه السلام، بخش مهمی از تجلی خوش‌نشینی «هنر قدسی» خوشنویسی در سایه هم‌نشینی مبانی دینی به نام و یاد هنر و هنرمندان ایرانی ثبت شده و در طی قرون به عنوان میراثی عظیم و گنجینه‌ای بی‌بدیل به یادگار مانده است.

همراهی و همدلی با ماه ذی‌حجه، ماهی که لبریز از اعیاد بزرگ برای مسلمانان خاصه «عید غدیر» و «عید مباهله» است؛ خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) را بر آن داشت تا با استاد مسعود مقدم خوشنویس کتیبه‌های حرم حضرت علی(ع)، حرم امام موسی کاظم(ع) و نیز هنرمندی که بخش مهمی از نگاره‌های خوشنویسی بیت مقام معظم رهبری هنگام سخنرانی‌های ایشان را پیشاروی مخاطبان جلوه‌گر می‌سازد را به نام قلم و هنرش ممهور کرده، به گفت‌وگو بنشیند.

هنرمندی که هرچه با او مجال و ساحت گفت‌وگو، وسیع‌تر و عمیق‌تر می‌شود، همه آنچه که در زبان و بیان هنر، خط و قلمش نقش بسته را هدیه و فدیه‌ای الهی می‌داند و خود را در این میان بدون سهم می‌خواند. وی ادای دِین هنر خود به حضرت علی(ع) و امام کاظم(ع) را امتحانی بزرگ برای ستایش و اثبات ایمان به پروردگار و ائمه اطهار(ع) می‌داند.

با استاد مسعود مقدم از معرفت و معارف تجربه، کتابت و هم‌نشینی با مبانی آموزنده مبانی روشنگر سیره، سیما و سلوک حضرت علی(ع) و آنچه که آورده و برکت‌بخش زندگی‌اش در سایه ارائه هنر او به حرم و بارگاه ملکوتی مولای متقیان است به گفت‌وگو نشستیم. حاصل این گفت‌وگوی بسیط و عمیق در قالب روایت و شرح دقیق در ادامه از خاطرتان می‌گذرد.

استاد مقدم برای آغاز بحث و پیش از ورود به نگاه تخصصی، گفت‌وگو را از سِر و راز «توحید» که اول و آخر معنای ایمان است و تلالو آن در وجود آدمی هر چه درخشان‌تر باشد، معرفت او در خلق اثر هنری متجلی‌تر و اثرگذاری‌اش بیشتر است. اگر موافق باشید بحث را از زاویه دید و منظر شما با محور تبیین این فرمایش خداوند خطاب به بندگانش آغاز کنیم که باری‌تعالی فرموده اگر بخواهید «توحید» را درک کنید باید من را بشناسید.
این مهم در دنیا به اثبات رسیده که کسی نمی‌تواند بگوید خداوند پیغمبرانی نفرستاده است. این خود تاریخ است؛ کسی نمی‌تواند بگوید که آخرین پیامبر برای آخرالزمان نیامده است؛ باید ببینید که پیغمبر چه می‌گوید.
در پاسخ به این پرسش که خدا چه شکلی است؟ خدا چه جوری است؟ پاسخ این است: همان است که پیغمبر بگوید. پس از آخرین پیامبر، حضرت امیر(ع) و ائمه معصومین(ع) هستند که این مورد را توضیح می‌دهند. همان طورکه خود پیامبر عظیم‌الشأن(ص) فرمودند که بعد من ۱۲ نماینده تا آخرین ما وجود دارند. یعنی همان «اولنا محمد، اوسطنا محمد، آخرنا محمد.» این را پیامبر فرموده است و شکی در آن وجود ندارد.

پس در این میان خداوند سبحان چه کاری انجام داده است؟ خداوند خود را به وسیله اولیاء خود به ما معرفی کرده است. یعنی اگر کسی به‌ دنبال «توحید» اصل باشد، باید سراغ پیامبر برود. بر همین اساس است که باید گفت برای دریافت دقیق مسئله «توحید» و شناخت خدا، باید ببینیم که پیامبر چه می‌گوید. پیامبر برای معرفی این مهم ۲۳ سال زمان داشت. بعد از ایشان حضرت امیر(ع) بود. البته در این میان اتفاق‌هایی افتاد که بیان آن در این مجال نمی‌گنجد و به گفت‌وگوی ما نیز ارتباط مستقیمی ندارد. ولی باید «توحید» را از حضرت امیر آموخت. همان طورکه اقوام مختلفی سراغ حضرت امیر آمدند و گفتند ما سوالاتی داریم که می‌خواهیم از جانشین پیغمبر بپرسیم؛ اگر ایشان پاسخ ندهند جانشین پیغمبر نیستند. حضرت امیر به وسیله «نهج‌البلاغه»، به وسیله کلمات قصارش، «توحید» را معرفی کرد. خداوند را حضرت امیر معرفی کرد.

اینها که گفتم مقدمه‌ای بر عرایضم بود. برای آنکه وقتی قرار است سراغ اصل موضوعی برویم، وقتی می‌بینیم کسی آنجا نشسته و برای ما توحید را تفسیر و تبیین می‌کند، ابتدا باید دید که خودِ این فرد با خداوندش چقدر ارتباط دارد؟ با پیامبر چقدر ارتباط دارد؟ آیا آن‌ چیزی را که گفته عمل کرده است؟ ما در تاریخ نیز می‌خوانیم و می‌بینیم که خداوند سبحان در قرآن فرموده، پیامبر(ص) و اولیای خداوند نیز فرموده‌اند «چرا چیزی را که می‌گویید عمل نمی‌کنید؟»
 
این آغاز پیمودن همان مسیری است که نتیجه‌اش عاشق حضرت مولا علی(ع) شدن است؟

این همان نهایت صحبت و سخن من است که همه ما بندگان برای دریافت سوالاتی که از خداوند داریم باید به حضرت امیر(ع) رجوع کنیم. چراکه هم قرآن را خوانده، هم روز و شب با پیامبر خداوند هم‌نشین و همدم بوده است و بر این اساس در قامت عمل اصل تفسیر قرآن را در محضر رسول و فرستاده خداوند انجام داده است.

حالا وقتی من انسان امروزی می‌نشینم و با خود فکر می‌کنم که خدا چیست؟ به این می‌رسم که آن چیزی است که در خطبه نخست نهج‌البلاغه حضرت امیر فرموده است؛ و آنچه در خطبه نخست نهج‌البلاغه است؛ چکیده‌ آن چیزی است که پیامبر فرموده که «أنَا مَدینَهُ العِلمِ و عَلیٌّ بابُها.»

حال با این نگاه، زمانی که در مسیر معرفت، درک و دریافت این مهم که «حضرت امیر باب علم نبی است» آرام‌آرام جلو می‌رویم؛ عاشق او می‌شویم و می‌گوییم که ما در نقطه‌ خوبی قرار گرفته‌ایم. اینجا باید نکته‌ای بگویم و آن اینکه هنر چکیده‌ای از همه اخلاقیات و درونیات انسان‌هاست.

برای درک بهتر این جمله؛ از حوزه روانشناسی و مواجهه این علم با نقاشی کودکان مثالی می‌زنم. در حوزه روانشناسی ما شاهد این مسئله هستیم که نقاشی کودکان توسط روانشناس مورد کاوش قرار می‌گیرد و آن فرد روانشناس براساس نقاشی آن کودک به اخلاق او پی می‌برد. کودک بر مبنای آنچه از جهان اطرافش دریافت می‌کند و خاطراتی که دارد نقاشی می‌کند و درونیات خود را ناخودآگاه بیرون می‌ریزد. در بزرگسالی درصدی از نقاشی که می‌کشد درونیات است ولی بیشتر سوژه و نقش، بر پایه انتخاب عقل منطقی خود نقاش است که پرورش یافته.

حال با این مسئله نگاه شما را بر این مهم معطوف می‌کنم که شما باید دریابید که نزد چه کسی بروید که ارتباطتان با خدا بهتر شود. به بیان ساده‌تر سراغ اصلِ خدا بروید، نه تصویر ذهنی که نمی‌توان به آن توکل و توسل کرد.

بنابراین با این رویکرد، وقتی به‌ در خانه حضرت علی(ع) می‌روید، به درِ خانه بزرگی که خود، درِ علم پیامبر است؛ آن زمان است که متوجه می‌شوید جایی که قرار گرفته‌اید بهترین جای ممکن است. باید همین‌جا بنشینید و درستان را بگیرید.

حال به آثار شما در قالب خوشنویسی در حرم حضرت علی(ع) و حرم موسی بن جعفر(ع) در کاظمین برسیم. آنچه انجام داده‌اید و آنچه آورده این نعمت بزرگ در مسیر ارائه هنرتان بوده بپردازیم.

من در حرم حضرت امیر(ع) با افتخار ۱۲ دایره زیر ایوان حضرت امیر(ع) را در کفشداری‌های راست و چپ؛ کلماتی چون «اسدالله القالب»؛ «امیر المؤمنین»؛ «ساقی الکوثر»؛ «باب مدینه الحکمه» و دیگر صفات مرتبط با مولا را داخل دایره نوشته‌ام و آنجا کاشی شده‌ است.

در حرم موسی بن جعفر(ع) در کاظمین دو سردر را با افتخار نوشته و امیدم به این است که حضرات ائمه، نگاه و عنایتشان را به بنده مبذول داشته و ما را در راه راست نگه دارند.

اجازه دهید خطاب به هنرمندان نکته‌ای را که درباره آن تحقیق کرده و به اصلی که رسیده‌ام بازگو کنم و آن اینکه اگر کاری از حرم حضرت امیر(ع) دستشان می‌آید این مسئله را خیلی به خود نگیرند. یعنی از اینکه کاری به آنها در این حوزه معرفی شده باعث نشود که به خود غره شوند و با خود بگویند و بیندیشند که چون خیلی انسان عظیم‌الشأنی بودند این کار به آنها از طرف حضرت امیر(ع) ارجاع شده است.

چه‌ بسا آنکه کسی کار حرم حضرت علی(ع) را به‌عنوان سفارش قبول می‌کند و بسیار سَرسَری از کنار آن می‌گذرد، انجام می‌دهد و از روی آن رد می‌شود. این امتحان شما است. زمانی در این آزمون موفق خواهید بود که بهترین کار خود را انجام دهید؛ وقت بگذارید؛ بی‌توجه از آن نگذرید و تمام زمان شبانه‌روز خود را برای آن بگذارید تا بهترین اثر ممکن را ارائه کنید. تنها آن زمان است که از این امتحان سربلند بیرون آمدید. تنها در این زمان است که باید امید داشته باشید حضرت امیر(ع) این کار را خود فرستاده و شما در این امتحان پذیرفته شده‌اید.

بار دیگر تاکید می‌کنم که این نکته را در مقام توصیه به هنرمندان بر اساس آنچه به ذهن و نظرم می‌رسد نه آنچه که خود عمل کرده‌ام بازگو کردم.
 
متوجه منظور شما نشدم؛ ممکن است برای روشن شدن منظورتان در مورد این مولفه توضیح بیشتری دهید؟

زنده‌نام آیت‌الله بهجت فرمودند ما باید به این برسیم که وقتی به زیارت ائمه(ع) می‌رویم، بدانیم که آنها زنده‌اند. یعنی به زیارت انسانی زنده می‌رویم. با درک این شرایط چگونه با آنها صحبت می‌کنیم؟ مشخص است که شکل و شیوه صحبت کردن ما با یک انسان زنده در مقایسه با انسانی که مرده متفاوت است.

معتقدم آیت‌الله بهجت به حتم خود این مطلب را درک و تجربه کرده‌ که آن به زبان آورده‌اند. ایشان به حتم حضرت امام رضا(ع) را در شرایطی که حضرت زنده بوده‌اند مشاهده کرده‌ و با حضرت گفت‎وگو کرده‌اند. بر همین اساس است اگر کاری از طرف ائمه به ما سفارش داده می‌شود و با دیدگاه به این مسئله که آن ائمه زنده‌اند نگاه کنیم؛ آنگاه در چنین شرایطی باید چه کاری انجام دهیم. قرار گرفتن در این موقعیت درست مثل آن است که خود حضرت بفرمایند که «مسعود مقدم» این را برای من بنویس!
 
حالا وقتی من با چنین مسئله‌ای مواجه شوم باید چکار کنم؟ برای پاسخ به این سوال مثالی می‌زنم که خود آن را تجربه و اجرا کرده‌ام.

درمورد حرم موسی بن جعفر(ع) برای اثری که به من سفارش داده شده بود و به شکل سریع و سَرسَری اگر انجام می‌دادم عرض یک هفته جمع می‌شد را، سه ماه برای آن زمان صرف کردم. آن طرف عراقی که این قرارداد را بسته بود مدام به من می‌گفتند که «زمان تنگ است؛ ما عجله داریم؛ زودتر کار را انجام بده.» و من به آنها می‌گفتم: «چرا اثری، خط و خوشنویسی که قرار است ۴۰۰صد سال آن بالا نصب شود و کسی به آن دست نمی‌زند را باید اینقدر سریع تحویل دهم. این برای ما یک امتحان است!»

این همان مؤلفه‌ای است که به آن اشاره کردم. این کار برای امتحان به من سفارش داده شده است. اگر در چنین شرایطی و با چنین فکری به خودم بگویم که «قرار نیست که مبلغ چندانی به من داده شود؛ طرف سفارش‌دهنده هم که عجله دارد. پس من با سرعت چیزی می‌نویسم و به آن‌ها ارائه می‌دهم تا بروند و کار کنند.» دیگر مشخص است که در آن آزمون قبول نشده‌ام!
 
بگذارید مثال دیگری بزنم. اگر خود حضرت امیر(ع) تشریف بیاورند و به من بفرمایند که «مسعود مقدم این کار را انجام بده.» آیا همین‌گونه سَرسَری و با بیان آنکه مگر چه مبلغی قرار است به من بدهند با ایشان برخورد می‌کردم؟ برهمین اساس است که می‌گویم وقتی به هنرمندی؛ اثری سفارش داده می‌شود؛ در گام نخست نباید به این مسئله فکر کند که چون انسان عظیم‌الشأنی است این کار و سفارش برای خلق و نصب در حرم مطهر حضرت علی(ع) یا مدفن مبارک موسی بن کاظم(ع) به او سفارش داده شده است. ازسوی دیگر باید به این مسئله ایمان داشته باشد که فردی که به او سفارش داده فردی زنده است و باید آن سفارش را درست به مثابه سفارشی ازسوی حضرت امیر(ع) یا حضرت کاظم(ع) در مقامی فردی زنده دریافت کند، بپذیرد و به همان میزان توجه و غایت و نهایت هنر خود را برای عرضه به آن بزرگواران به میدان آورد.

همین نگاه را به کاشی‌کار تسری دهید. کاشی‌کار نیز اگر بداند این کار او که برای حرم حضرت علی(ع) است امتحانی برای او بشمار می‌رود؛ آن زمان است که نگاهش به خلق اثر متفاوت خواهد بود.
 
با اتکا به همین نگاه و تعاریف یگانه و منحصربه‌فرد دقیقا شما را خطاب قرار می‌دهم. هدف غائی و نهایی جناب مسعود مقدم از این نگرش؛ بازتاب آن به زبان هنرش و پیشکش آن به بارگاه ملکوتی ائمه اطهار(ع) چیست؟ منظورم را بهتر بگویم؛ غایت و نهایت از ارائه و خدمت هنرتان به ائمه(ع) اطهار چیست؟

بخش اول و گام اول را گفتم و آن اینکه به شخصه به این مطلب رسیده‌ام که هنرمند در مواجهه با کار هنری برای ائمه اطهار(ع) نخست مورد آزمون قرار گرفته است.

نکته مهم بعدی آنکه مقرر شده تا او آنچه که خداوند، تمام آفریده‌ها، زندگی و تجربه شخصی‎اش به او عطا کرده، یا او به واسطه تجریه و زیست فراگرفته را بار دیگر به محضر خداوند سبحان ارائه و پیشکش کند. برای روشن شدن مطلب به این بیت از حضرت مولانا اشاره می‌کنم که فرموده «صورتگر نقاشم، هر لحظه بتی سازم/ وانگه همه بت‌ها را در پیش تو بگدازم»

شما از غایت و نهایت هدف از من پرسیدید که هدفت چیست؟ هدفم این است که از تمام ابزاری که در اطرافمان قرار دارد بهره ببرم. چون خلایق برای ما خلق شده‌اند. خداوند در حدیث قدسی فرموده: «همه خلایق را خلق کردم برای تو ای انسان. همه خلایق را برای تو و تو را برای خودم خلق کردم.»
 
بنا به همین حدیث قدسی، باید از تمام موجودات اطراف خود، تمام رفتارهایی که از بچگی ذیل پرچم اسلام آموخته‌ایم، تمام استعدادهای خود، تمام هنرهای خود، تمام تحصیلات و دانش خود، تمام مرارت‌هایی که در رشته‌های مختلف هنری کشیده‌ایم و تمام مواردی که پیشتر اشاره کردم استفاده کنم؛ تمام آنها را باید جمع کنم و تابلویی خلق کنم. به چه نیتی؟ به این نیت که تمام آنچه خداوند به من عطا فرموده را به پای او بریزم و باز هم همان بیت معروف « صورتگر نقاشم، هر لحظه بتی سازم/ وانگه همه بت‌ها را در پیش تو بگدازم»

چرا به پای یار بریزیم؟ برای آنکه از تو راضی شود. مگر نفرمود که همه را برای ما خلق کرده است. پس من موظف هستم که از همه اینها استفاده و آنها را در یک تابلو جمع‌آوری کنم.

نیت شما در این میان تحقق همان اصل «توکل» و «اتصال» است؟

آن‌گونه که خداوند در قرآن کریم در آیه ۳ سوره «الطلاق» فرموده: «وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»؛ «و هر کس بر خداوند توکل کند، خداوند برای او کافی است.»؛ کسی که به خداوند توکل کند خداوند برای او بس است. یعنی من، هرچه محصول، هرچه تابلو خلق کرده‌ام برای خودم است. هرچقدر در رشته خودم به مقام و مرتبت بالا و حرفه‌ای رسیده‌ام باید همه را جمع کنم و پیش پای خالقم بیندازم.

امام حسین(ع) همه وجودش را؛ زن و بچه خود را؛ تمام ثروت خود را؛ به بیان ساده‌تر هر چه که داشت و نداشت را به پای یار ریخت و در پایان فرمود: «الهی رِضاً بِقَضائِکَ». ایشان اینچنین عشق‌بازی کرده و حال ما چه داریم؟ ما چه کرده‌ایم؟ ما که نمی‌توانیم این کار را انجام دهیم، چه‌ باید کنیم؟ پس تابلوی هنری خود را در اختیار یار و خالق قرار می‌دهیم. تابلوی هنری خود را به پیشگاه پا و قدمگاه او نثار می‌کنیم.
 
در خوشنویسی دنبال مطلبی می‌گردیم تا آن را تقدیم یار کنیم. مطلب ما چیست؟ سخن خود یار است. در هنر خوشنویسی این مسئله بسیار زیباست که تابلوهای ما سخن یار است. ببینید، او خودش برنامه‌ای می‌چیند و استعدادهایش را به فردی می‌دهد تا آن فرد به راه همان یار (خداوند) بیفتد و در مسیر او گام بردارد. همان خداوند بلندمرتبه برنامه‌ها را به‌گونه‌ای می‌چیند که تو بیایی خوشنویسی انجام دهی، به دنبال هدف خودت باشی و درنهایت در این مسیر درمی‌یابی که بالاترین هدف؛ همان سخن یار است.

«سلسله سخن یار» نیز از بالا آغاز می‌شود. قرآن؛ احادیث پیامبر(ص) و احادیث ائمه(ع). همه اینها یک خط و یک راستا است. اینهاست که ارزش نوشتن دارد. انجام می‌دهید؛ بعد تقدیم یار می‌کنید. این خود یک دور کامل و بازتاب‌دهنده همین اعتقاد ما مسلمانان که «إنا لله و إنا إلیه راجعون» است.

استعدادها را خداوند می‌دهد. همه راهنمایی‌ها را او می‌فرماید. پدر و مادرت را قرار می‌دهد تا تو را تربیت کنند. ائمه را قرار داد تا تو را در مسیر دینی تربیت کرده و به کمال برسانند. تو نیز می‌آیی و می‌آیی و می‌آیی برای هنرت، هدف را خود یار و خالق قرار می‌دهی و درنهایت نیز اثرت را به همان یار تقدیم می‌کنید.

 جناب مقدم تخصص شما در هنر خوشنویسی بر خطوط «نسخ»؛ «ثلث» و «ریحان» استوار است. این دوازده تابلویی که در ادامه تبدیل به کاشی و در بارگاه ملکوتی امیرمؤمنان نصب شده از مبتنی بر عروس خط ایرانی، نستعلیق است یا برای خلق و نگارش آنها از خطوطی که شما در آن تسلط دارید وام گرفته‌اید؟ آیا ذیل انتخاب خود به ارادتی که اعراب به خط «نسخ» و «ثلث» داشته و دارند نیز توجه داشته‌اید؟

در خلق آن تابلوها از خط «ثلث» یا بهتر بگویم «ثلث ترکیبی» استفاده کرده‌ام. برای دریافت مسئله «ثلث ترکیبی» مثال می‌زنم. برای نگارش «ساقی کوثر» که از صفات مولا علی(ع) است؛  ساقی کوثر را در عین خطاطی شبیه جامی درآورده‌ام. منظورم از «ثلث ترکیبی» این است. یعنی علاوه‌بر نگارش خط ثلث، بر حسب موضوع و مفهوم آن کلام به شمایل تصویری آن نیز اندیشیده‌ام. این همان نمکی است که به شکل ناگهانی خود آن بزرگوار به ذهن من کوچک متبادر می‌سازد. تلاشم بر این است آن کلامی که خطاطی می‌کنم را با شمایل تصویری به گونه‌ای ترکیب کنم که در خور معنی همان کلمه‌ای که برای خطاطی در اختیارم قرار گرفته باشد. اینها ریزه‌کاری‌ها و مؤلفه‌هایی است که ما در محضر اساتید آموخته و تلاش کردیم تا از این راهنمایی‌ها استفاده کنیم.

در ساحت سال‌ها هم‌نشینی با هنر خوشنویسی، ارائه آن در راه معنوی، همه آنچه که در این گفت‌وگو به آن اشاره داشتید که آموختید (در حد تئوری) و آن بخش که انجام داده‌اید. مهمترین نکته‌ای که در این مسیر از شیر ژیان، امیر بیان، مولای متقیان، علی(ع) آموخته‌ای چیست؟ نکته‌ای که آن را سرلوحه و پیشانی‌نوشت فعالیت‌های زندگی خود قرار داده و می‌دهید؟

اجازه بدهید نکته‌ای را خدمت شما عرض کنم. این چکیده همان ذهن من است. چه در کار هنری و چه حتی در گفت‌وگو همواره تلاش می‌کنم تا مغز مفهوم را به مخاطب در قالب پیام ارسال کنم. حضرت پیامبر فرمودند «عنوان صحیفه المومن حب علی بن ابی طالب» یعنی سرلوحه کارهای مومن محبت علی ابن ابی طالب است. پس سعی کنیم سرلوحه کارهای خود را محبت آن بزرگوار قرار دهیم.

از خود سیره و سلوک حضرت امیر(ع) به‌وضوح درمی‌یابیم که قدر خود را دانسته است. ایشان از همه نقاط جهان دست در دست پیغمبر(ص) و در کنار پیغمبر(ص) حضور داشته است. این مهم به چه معناست؟ یعنی از تمام دنیا باعظمت و گستره‌ای که آن را می‌شناسی در بهترین جا قرار گرفتن و از همه کارهای خیر بهره بردن. ایشان در مزرعه کار کرده؛ چاه کنده؛ کشتی‌سازی کرده؛ سخن فرموده؛ در مقام تمام کارها از نعمت‌هایی که به او عطا شده بهره برده، بهترین همراهی و اثرگذاری را از همسرش؛ فرزندانش برده و در جهان به یادگار گذاشته و در کوتاه‌ترین کلام آنکه مولا حضرت امیر(ع) قدر خود را دانسته است.

قدر ایشان چیست؟

بالاتر از ملائک بودن! و من انسان نیز باید دریابم که خود را به قیمتی کمتر از بالاتر از ملائک نباید بفروشم! من اینجا دائم به خود می‌گویم اگر کاری برای حرم حضرت علی(ع) انجام داده‌ای؛ همان موقع اگر حضرت امیر(ع) به درگاه خداوند دعا می‌کرد -که دعا کرده شما را- و گناهانت در آن زمان بخشیده می‌شد بعد چه کارهایی انجام داده‌ای؟ و در پاسخ خود شرمنده می‌شوم!
 
یعنی به خود می‌گویم ای داد! اگر آن موقع به واسطه دعاهایی که حضرت امیر(ع) انجام داده و گناهانت بخشیده شده است، بعدش چه‌ کار کردی؟ آیا قدر خودت را دانسته‌ای؟ دیگر خطایی نکرده‌ای؟ اما دیدم که نه! خراب کردم! پس به خود گفتم باید دوباره برگردی و آنها را درست کنی. باز کار دیگری از کاظمین دستت رسید. پس باید سعی کنم تا آن کار را در بهترین حالت ممکن؛ خلوص قلب؛ نهایت ایمان و غایت یقین انجام دهم تا حضرت موسی بن کاظم(ع) دعایم کند. مدام این نکته را به خود می‌گویم که قدر خودت را بدان وگرنه «هلاک» می‌شوی.

همه انسان‌ها همین‌قدر بزرگ و عظیم هستند، ولی قدر خود را نمی‌دانند. وقتی کار خوبی انجام می‌دهند و در امتحان موفق می‌شوند؛ باید از خطا و گناه نیز پرهیز کنند.

منبع: ایکنا (خبرگزاری بین‌المللی قرآن)

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.