-
هزار منزل فاصله داریم
این یاداشت در رابطه با صاحب عزای این روزها، حضرت حیّ نوشته شده است.
-
غمِ تو موهبت کبریاست در دلِ من
در این یادداشت از دیگران خواسته شد با سیدالشهدا حرف بزنند.
-
روایتی از جهانِ سوخته «دنیا»
سفره عشق پهن است
ساری-«دنیا»، بازمانده حادثه انفجار گاز است... همان نیمه شب آذرماه نود و شش که شعله ها به خانه شان هجوم آوردند و والدینش را با خود بردند... و او ماند با جهانِ کودکانه ای که بوی سوختن می دهد...
-
کلاغ های باغ مجاور قارقار می کنند
یاداشت ذیل نقدی به تکریم ارباب رجوع در ادارات بوده و به این مساله مهم می پردازد.
-
شناسنامه ها احضار شدند
داستان ذیل حکایت زندگی یک نظامی ست که فرزندانش در اقصی نقاط ایران متولد شدند.
-
دیدار با لشکر ابرها در « بِرنِت »
اگر شمال آمده اید و جاده فیروزکوه را در پیش گرفته اید، تَه ذهن تان باشد بعد از «دوآب»، در ۵ کیلومتری «سوادکوه»، به تابلو کاشته شده ی «بِرنِت» بی اعتنایی نکنید.
-
خواب اقتصادی، نوبر است
گرانی کم سابقه میوه در تابستان، نارضایتی مردم را بدنبال داشته و در این یادداشت، روی سخن مان آقای رئیس جمهور است.
-
«سفید چاه»؛ دیارِ سنگتراشانِ خبره
قبرها اینجا قیام کردهاند
در شمال ایران و در روستای «سفید چاه» در شهرستان گلوگاه مازندران گورستان اسرارآمیزی وجود داشته و خاک سفیدش نمی گذارد اجساد مرده ها پوسیده شود. در این یادداشت شما را با سفیدچاه آشنا میکنیم.
-
مخوف مثل پوشک
داستانک زیر حکایت این روزهای پوشک گران و کمیاب است.
-
ابرها در «فیلبند» حکومت میکنند!
به کوهستان سلام می دهیم، هاکنان... از تابستان خبری نیست در ارتفاع... تا دلتان بخواهد نم نم مِه است و آش و نان محلی فیلبند...
-
«کِرسام»؛ بالکن های چوبی سلام میدهند
ساری- اگر اهل سفر هستید و شمال مقصدتان است، حتماً به کِرسام بیایید، روستایی بی نظیر در چهاردانگه ساری.
-
پیک نیک، بیخ گوش خطر
بعد از این همه سال جاده داری و اتومبیل سواری انگار هنوز نمی دانیم شرایط محل اُتراق، تنها به خوشی آب و هوا و منظره زیبا و خوشآمدی ما نیست و از مهمات توقف در یک مکان، حضور امنیت است.
-
داروها شوکه شدهاند!
بحران دارو و افزایش کمرشکن قیمت آن موضوع یادداشت خبرنگار قدس آنلاین در مازندران است.
-
تو آمازونیم مگه ...؟
مشکلات پایان ناپذیر ارتباطات تلفنهای همراه را همه ما در زندگی روزمره، احساس میکنیم. خبرنگار قدس آنلاین در مازندران در یادداشت خود به همین موضوع پرداخته است. بخوانیم:
-
گوشی هایشان را پس بدهید
خبرنگار قدس آنلاین در استان مازندران، در یادداشتی درباره روابط اجتماعی و مشکلات ارتباطی مردم در این دوران، یادداشتی نوشته است که میخوانیم:
-
حقوق بشر در باد می رقصد
خبرنگار قدس آنلاین در یادداشتی به حال و هوای این روزهای اجتماع پرداخته است. این یادداشت را میخوانیم:
-
این سرزمین ابری ست
خبرنگار قدسآنلاین در مازندران در متنی ادبی به سختیها و مرارتهای کار رسانهای پرداخته که آن را میخوانیم:
-
خدا هر پنج تایتان را به راه راست هدایت کند
میزگرد مخوف اعتراف تا صندلی هایی که پنج تایی نشسته بودیم دورش. سکه و دلار و حقوق و مقامِ آگاه و من!
-
مرگ در خزر پرسه میزند
در مردادِ گرم و داغ - هرچه خودت را بزنی به آن راه - باز نمی شود که هوس دریا نکنی و دلت برای نشستن لب ساحل و تماشای امواج لک نزند. پس بساط پیک نیک چند ساعته را برمی داریم و می رویم خزربین.
-
ضیافتِ آبدوغ خیار و کوکوی بادمجان
پلان اول: آنچنان توفیری نمی کند تک وعده ای باشی یا سه وعده ای؛ به نظرم آن «چی بپزم» معروف، در همه خانه ها ردّپا دارد! و عمریست آشپزخانه های قابل احترام، اجاق شان روشن است.
-
کلیه ها هم بازار دارند
روزمره پیش رو؛ چهل تکه است. چهل تکه عشق.
-
صدای غُرولند فرهنگ را می شنوم
یک روز پُر فرازونشیب فرهنگی داشته ام که لیست اش را گرفته ام... ساعاتی که خیلی آداب و آیین و سکنات آدم ها، برایم جای درس داشت!
-
اتیکت های ابداعی زجرآور
نمی دانم مُدل بنده حقیر است که فی المجلس روی سرم - شاخ - سبز می شود یا دیگران هم که سوال دانی مغزشان سرریز کند، شاخ دار می شوند!
-
چراغ سمت راست را برق بیندازیم
درجه دما، آمپر چسبانده بود و هوا به قولِ عزیز، داغ می زد.
-
دردها در جنوب رژه می روند !
دو ساعت و چهارده دقیقه از قطعی برق و ایضاً آب، گذشته است... ضربتی، عزیزانم را در جریان می گذارم اما به محبت و تعارف شان، جواب منفی می دهم.
-
این هندوانه شور است
در حال خواندن نظرات دوستان وبلاگی هستم... دو تکه هندوانه سرخ به من زُل زده اند و من، به میگرنی که نمی گذارد هیچ وقت از طعمِ سردشان، سَر دربیاورم.
-
پشت میله ها
کاری ندارد و پیچیده نیست... فقط کافی ست چشم های محترم مان را برای لحظاتی ببندیم و فکر کنیم یک خوزستانی هستیم!
-
آدرس را اشتباهی رفتیم!
بلیط ها را برمی داریم. سینما مقصدمان است، نه برای دیدن فیلم.
-
در گردونه ی مهربانی
حال عجیبی ست رُخ به رُخ شدن با گرانی، با مردان شب زنده دارِ شهر، با مهربانی محض.
-
بر باد رفته
با خُلق تنگ از آشپزخانه فرار می کنم... از دست خودم، از دست سطل زباله... بدجوری پای عذاب وجدان آمده است وسط!