فائزه مجردیان / دیروز که از شدت شلوغی و گرمای بیرون پناه برده بودم به خنکی خانه، مادرم با دوتا چای لیوانی داغ کنارم نشست! منتها پیش از اینکه چیزی بگوید این من بودم که شروع به حرف زدن کردم و رشته صحبتهایم را گره زدم به گذشتهها. مادر هم خوب فهمید که اینگونه بیمقدمه حرف زدن من، یادآوری گذشته و... یعنی دوباره گره کوری در کارم افتاده است و از چیزی رنج میبرم.
بنابراین شروع کرد به همدلی و گفتن از سختیهایی که کشیده، از جبهه بودن پدرم و اینکه دوتا بچه قد و نیمقد را تنهایی سر دندان گرفته و بزرگ کرده و چطور همیشه با قناعت و راضی بودن به حداقلها، اموراتش را گذرانده است. بخش اول حرفهای مادر هم با جمله معروفش: «خداروشکر تنمون سالمه و یک سقفی هم بالا سرمونه» تمام شد. من اما هنوز داشتم به این فکر میکردم که مادر چطور با وجود آن همه فشارها و سختیهایی که تحمل میکرد، در صحنههای مختلف زندگی خودش، آرزوها و حتی خواستههای ساده و اولیهاش را اولویت قرار نمیداد؟ راستش را بخواهید این حدِ گذشتن از خود برای بقیه، امروزه خیلی توی کَتم نمیرود! مادران ما، آن روزها به قول خودشان میسوختند و میساختند و حتی پس از اتفاقهای ناگوار و بروز سختیها خدا را شکر میکردند، چراکه باورشان این بود: اوضاع میتوانست بدتر از این شود و الحمدلله نشد. جامعه امروز و فرزندان همان مادران اما به جایی رسیدهاند که مدام توی گوش ما داد میزنند: هیچ چیز مهمتر از خوشحالی فردی ما نیست! اینکه لحظه و آن را غنیمت بشمریم و فقط لذت بردن از زندگی در اولویت باشد. همه چیز هم باید حول محور ما و آرزوهایمان بچرخد. یعنی اگر چیزی خاطر ما را مکدر کرد جوری حذفش کنیم و تغییرش بدهیم که دقیقاً مطابق میل ما شکل بگیرد! من امروزه توی یک دوگانگی وحشتناک گیر افتادهام. نه گذشت و ایثار داستانهای مادرم را هضم میکنم، نه این حد از خودخواهیها و خودمحوریهای نسل جدید را می فهمم. کارم به جایی رسیده هربار که براساس خواستههای بقیه عمل میکنم، بعدش حس میکنم به خودم ظلم کردهام و هربار که براساس خواستههای خودم عمل میکنم انگار آدم خودخواهی شدهام که فقط به فکر خودش است. از خودم میپرسم: ما کی قرار است به میانهروی برسیم؟ چرا در هر دورهای یک طور اسیر افراط و تفریط میشویم؟ چرا گاهی از اینور و گاهی از آن طرف بام میافتیم؟ چرا برخورد ما با هر چیزی صفر و صدی است؟ آیا غیر از این است که ۹۹ عدد دیگر بین این دو تا وجود دارد که میتوانیم یکی از آنها را انتخاب کنیم؟
نظر شما