در میان ائمه شیعه، برپایی مراسم اربعین فقط به امام حسین(ع) اختصاص دارد؛ در این روز زیارت با پای پیاده و قرائت متن موسوم به زیارت اربعین بسیار مورد سفارش قرار گرفته است.
اربعین و مراسمی که امروز رواج دارد از مناظر مختلف قابل بررسی است از جمله با نگاه تمدنی؛ برای بررسی این پدیده با رویکرد تمدنی با حجتالاسلام والمسلمین حبیبالله بابایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفتوگو کرده ایم که در ادامه آن را میخوانید.
چه نسبتی بین اربعین و تمدن اسلامی وجود دارد و آیا اساساً میتوان از اربعین به عنوان مناسکی تمدنساز یا مصداق برجسته از مصادیق تمدن اسلامی نام برد؟
برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید به یک پرسش کلیدی توجه کنیم و آن اینکه آیا تمدن انسانی اساساً میتواند با تمدن الهی برابری کند یا نه. دین بزرگتر از تمدن است و امورات دینی و الهیاتی را نه میتوان در چارچوب تمدن محدود کرد و نه میتوان با قناعت بر رویکرد تمدنی به طور جامع آن را شناخت؟ تجربه متعدد اربعین امروز، به رغم کاستیها و آسیبهای فراوانی که در آن است، نشان میدهد که نه فقط دین بزرگتر از قالب تمدنی است، بلکه گاهی برخی از مناسک دینی میتواند چنان رونق یابد که ابعادی فراتر از قالبهای مرسوم تمدنی پیدا کند و اربعین میتواند مصداقی از این مناسک معنوی و دینی در دنیای امروز باشد که ابعادی فراتر از تمدنهای مرسوم دارد.
امروزه در اربعین، نظام مناسبات انسانی به گونهای رقم میخورد که مثل و مثال آن را نمیتوان در تجربه تمدنی بشر پیدا کرد، نه در نظام اندیشهای مدرن و نه در نظام مدنی و تمدنی مغرب زمین. اگر در اربعین عصر غیبت نکات و نقاطی وجود داشته باشد که در ادبیات تمدنی امروز شناختهشده نباشد و در تاریخ تمدنها هم نمونه و مصداقی نداشته باشد، آنگاه در اربعین عصر ظهور، نقطههای فراتمدنی بسیاری خواهد بود که نگرش تمدنی و قالب تنگ تمدنشناسی نخواهد توانست آن را تجربه کند و یا بشناسد.
در این باره توجه به شاخصهای امروزین تمدن و تطبیق آن با شاخصهای اجتماعی و احیاناً تمدنی در اربعین میتواند اندکی از این فاصلهها را معلوم سازد زیرا شاخصهای مترقی انسانی در نظام مناسبات انسانیِ اربعین (آن هم در جامعه به ظاهر عقبمانده عراق امروز) با شاخصهای انسانی نظام مناسبات مدرن در جوامع پیشرفته تفاوتهایی دارد.
مثلاً در تمدن مدرن سکولار، مناسبات انسانی بر پایه آسایش و رفاه عمومی شکل میگیرد، در حالی که در مناسبات انسانی در اربعین، اساساً آسایش در حاشیه و آرامش در متن و مرکز است. آنچه برای زیست انسانی غرب اهمیت دارد، توجه به تأمین زندگی در همین زمان و همین مکان است، در حالی که در اربعین، زندگی و آسایش اینزمانی و اینمکانی برای زائر اهمیتی ندارد و او با کمترین آسایش و بلکه با تحمل رنجهای فراوان درصدد کسب آرامشی بیشتر است. جالب اینکه این رنج هر میزان بیشتر و زائر خستهتر میشود و به حرم نزدیکتر، آرامش او بیشتر و عمیقتر میشود.
نکته و تفاوت دیگری بین فرایند تمدنی در غرب، با فرایند اجتماعی و عرفانی در اربعین وجود دارد را با مقدمهای از استاد مطهری بیان میکنم. استاد مطهری در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام، برای هر انسانی دو من قائل میشوند، «من علوی» و «من سفلی». وی در مورد من علوی و اشتراک آن با من علوی دیگران میگوید: انسان دارای مراتب وجودی است که در عالیترین مراتب وجودی بالاتر از فرشته و در درجات پایینتر جمادی بیش نیست.
حال هر قدر انسان در جهاد با نفس موفقتر باشد و از مرتبه خود طبیعیاش فاصله بگیرد، به خود متعالیاش نزدیکتر میشود و این باعث رقیقتر شدن نفس و توسعه آن در نسبت با دیگران میشود؛ در مسیر اربعین، این من عِلوی مشترک به طور پیوسته و مداوم زنده است و همواره بر من طبیعی و سِفلی غلبه دارد. غلبه من علوی بر من سِفلی و طبیعی، به خاطر کشش و نیروی محبتی است که در دل زوار نسبت به حسین بن علی(ع) موج میزند. از سوی دیگر، منهای عِلوی در فرایند اربعین، منِ علویِ کلی و بزرگی را در مقیاس یک امت بهوجود میآورند که مختصات و شاخصهای آن بسیار متفاوت است از یک جامعه و یا حتی تمدنی که امروز مرسوم و معمول است. اساساً رنج و زحمت معنوی در اربعین، منهای سفلی افراد را زاهد و خسته میکند و طمع دنیوی را در آنها از بین میبرد، در مقابل منهای عِلوی و الهی مشترک را در آنها زندهتر و تعالی مشترک انسانی را بیشتر و بیشتر میکند.
تمدن غربی مبتنی بر به رسمیتشناختن فرهنگهای متعدد است، چگونه میتوان اربعین را از این منظر توجیه و تبیین کنیم؟
تمدن مدرن و خاصاً پستمدرن غرب، تمدنی است که در آن کثرت فرهنگی اصل و اساس است. در تمدن سکولار، اصل با کثرت است و وحدت زمانی موضوعیت پیدا میکند که فقدان آن به بینظمی و ناامنی منجر شود. در حالی که در اربعین که در آن تنوعات فرهنگی و مذهبی فراوانی وجود دارد، اصل با وحدت است و این وحدت نیز نه به طور جبری بلکه به طور طبیعی و در وضعیت محبت و معنویت در تعلق به شخصیت کاریزمای امام حسین(ع) به وجود میآید. به بیان دیگر، حب مشترک حسینیان و محبوب کاملی همچون حسین بن علی(ع)، در این مسیر، صراطی را ایجاد میکند که در آن سبل فراوان الهی(سبل سلام) جمع میشوند و در سبل بودنشان تزاحم و تعارضی بین خود احساس نمیکنند. نکته اینکه، هر میزان تعدد و تنوع فرهنگی در این راه بیشتر شود، در پرتو محبت جمعی، وحدت و هویت اجتماعی رنگینتر و عمیقتر میشود.
عنصر مهم دیگری که در گذشته تمدن اسلامی بوده است و امروزه با اربعین رنگ و بوی بسیار متفاوتی به خود گرفته است، رحلهها و یا سفرهای علمی، اقتصادی، و معنوی است. در امروز دنیای مدرن غرب نیز چنین رحلاتی وجود دارد که بخشی از آن علمی و دانشگاهی است؛ به گونهای که برخی از دانشگاههای امروز، دانشگاههایی روی آب هستند که تعلیم و تعلم در آن، در سفر و در دیالکتیک بین نظر و عمل رخ میدهد، ولی پیادهروی معنوی اربعین نه در حج امروز مصداق دارد و نه در سفرهای علمی موجود. در سفر اربعین نه فقط مقصد، بلکه این سفر و حرکت موضوعیت دارد و اینکه برخی بایستند و خدمت کنند و دیگران سفر کنند و حرکت داشته باشند، و اینکه نظام خادم ـ زائر نه فقط بعد از رسیدن به کربلا بلکه قبل از آن در راههای منتهی به کربلا شکل بگیرد و اینکه نه فقط در کربلا، بلکه در نقطههای دور از کربلا نیز سیر و سلوک معنوی انجام یابد و مناسبات انسانی در هر نقطه منتهی به کربلا تعالی و ترقی پیدا کند.
یکی از موضوعاتی که در اربعین بسیار پررنگ است بحث خدمت خالصانه است که اشاره فرمودید؛ آیا میتوان این مسئله را تعبیر به یک نظام ارزشی با عنوان نظام ارزشی خدمت کنیم و این نظام چه ویژگیهایی دارد؟
نظام ارتباطی «زائر ـ خادم» در اربعین، دو عنصر کلیدی در مطالعات اجتماعیِ جهان اسلام پیش روی ما قرار میدهد: عنصر «زیارت»، و عنصر «خدمت». تعبیر «الهیات خدمت» پیش از این در الهیات مسیحی مخصوصا در کلیسای کاتولیک در نسبت با خدا (خدمت به خدا) و خلق (خدمت به خلق) مطرح بوده است. در ادبیات جدید نیز موضوع «خدمت» را میتوان در اخلاق کاربردی (در تعریف «حرفه» به مثابه شغلی که «آرمان خدمت» داشته باشد) و در معنویتشناسی و معنویتهای نوظهور (داعیه اخلاق اجتماعی در معنویتگرایی جدید و وجود نوعی از خودارضایی اخلاقی در آن) دنبال کرد.
اما «الهیات خدمت» در تفکر اسلامی را میتوان هم در خدمت به خدا (قو علی خدمتک جوارحی)، هم در خدمت به دین، و هم در خدمت به انسان؛ مثل خدمت به امام(المواظبه علی خدمه الامام)، خدمت به پدر و مادر (در دعای ۲۴ صحیفه سجادیه)، خدمت به عالم(احق الناس بالخدمه العالم)، خدمت به برادران دینی (اشرف العباده خدمتک اخوانک المومنین)، و خدمت به میهمان و غیره، جستوجو کرد و به لحاظ نظری نیز نسبت بین «خدمت و معنویت» (اقتضائات و کارکردهای معنوی خدمت)، «خدمت و عزت» (اینکه خدمت نه به ذلت بلکه به عزت فرد میانجامد)، «خدمت و عدالت» (اینکه خدمت مناسبات عادلانه و برابریهای اجتماعی را موجب میگردد)، را تحلیل کرد، لیکن آنچه به آن اشاره میکنم رابطه بین «خدمت و همبستگی» در فرهنگ اربعین و آوردههای اجتماعی و احیانا تمدنی آن است.
نظام ارزشی «خدمت» در اربعین، اولاً برخوردار از «خلوص خدمت» است (یعنی خدمت در برابر خدمت نیست، بلکه خدمت برای عشق است)، ثانیاً خدمت به همه است (همه فارغ از دستهبندیهای فرهنگی، قومی، و حتی مذهبی مشمول خدمت هستند)، ثالثاً خدمت همه جانبه است و همه زندگی خادم، حتی سایه شخص خادم (خدمت سایه) از جمله نذر و نذورات فرد خادم و در خدمت زوار قرار میگیرد.
بر خلاف آنچه که در تاریخ خدمت تبشیریها در مسیحیت بوده که خدمت در آن راهی بوده است برای توسعه استعمار غرب، خدمت در اربعین امری معنوی، اخلاقی، و انسانی است که جامعه اربعینی را به خوشهای از نیکیهای متراکم و بلکه «خیر بزرگ جهانی» بدل میکند و آن را به آستانههای تمدن نزدیکتر میکند (تأمل کنید در آیه «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ»). این خوشههای انباشته از نیکی و خیر، که همه خیر بودن آن را به زبان فطرت فهم و درک میکنند (اساسا زبان خدمت زبان فطرت است)، نوعی از یگانگی و توحید اجتماعی را ایجاد میکند و این بار به جای آنکه تقریب مذاهب و یا گفتوگوی بینالادیان در سالنهای تشریفات معطل بماند، در موکبهای حسینی توسعه مییابد.
بنابراین به نظر میرسد اگر الگوی «خدمت» و الهیات پشتیبان آن را بتوان به یک نظریه و یا به یک مدل ارتباطی در مناسبات انسانی و اسلامی تبدیل کرد میتوان زمینه را برای تحول اخلاقی و ترقی تمدنی در میان مسلمانان از بالکان تا بنگال و از شرق تا غرب فراهم کرد و افقهای جدیدی را فراروی انسان معاصر بازگشود.
نقش نخبگان و اندیشمندان و فعالان فرهنگی مذهبی در این عرصه چیست؟
ضرورت دارد که نخبگان و کنشگران تمدنی در جهان اسلام نسبت به سرمایههای تمدنی در جهان اسلام (مانند حج و اربعین) بیش از پیش اعتنا بورزند و نسبت به سرمایههای تمدنی دنیای اسلام به هوش باشند که آنها در حصار دولتهای عراق و عربستان نماند و تصمیم درباره اکنون و آینده این سرمایهها نیز نه به دست سیاستمداران بلکه به دست عالمان و دانشمندان دنیای اسلام تعریف و تعیین شود.
اربعین و رابطه آن با وحدت جامعه اسلامی چگونه قابل تبیین است؟
در تئوری شیعه و در تبلور انسجام عمیق اجتماعی در اربعین، وحدت و همبستگی، نه با دشمن مشترک بلکه با عشق مشترک به یک محبوب مشترک حاصل میشود. البته نکته مهم این است که، هرگز عشق شورانگیز در این جامعه بزرگ انسانی، موجب غفلت از عقلانیت و خودآگاهی در این حرکت نمیشود. عشاقالحسین در اوج عشق و احساسشان، به آنچه میکنند آگاهی دارند و کاملا فلسفه «حبالحسین» و کارکرد اجتماع حسینی را میفهمند و آن را در قالب شعارهای مختلف و متنوع مانند«حب الحسین یجمعنا»، «یوحدنا حب الحسین»، و یا «عشیرة الحسین فوق العشیرة» برجسته کرده و آن را نصبالعین خود میسازند.
با چنین تصویری از بهشت اربعین و نظام حبی در روابط انسانی آن، رفتارهای زوار با یکدیگر و تعامل خدام با زائرین سیدالشهداء مفهومتر شده و زیبایی و جذابیت آن کمی آشکار میشود و آبشخور این همه ادب و تکریم یکدیگر در میان زوار و خدام، این همه مهماننوازی و التماس برای اجابت دعوت و خدمت، و این همه تواضع و فروتنی در میان زائرین نسبت به یکدیگر معلوم میشود.
هر چند مسائل امنیتی و امور رفاهی و ابعاد سیاسی مراسم اربعین بسیار اهمیت دارد، لیکن این ابعادِ ضروری نباید باعث غفلت از جنبههای فرهنگی و لایههای درونی و فکری اربعین باشد. به جد میتوان گفت که با تکیه بر اربعین میتوان نوعی از رنسانس فرهنگی و اجتماعی را در دنیای اسلام بهوجود آورد. برای چنین رخدادی لازم است اندیشمندان، محققان و اساتید در دانشگاه و حوزه در مورد این پدیده تفکر و اندیشه کنند و راهها و روشهای تحلیل و تفکر در آن را هموار کنند.
اگر تفسیر این پدیده کلان فرهنگی و تمدنی به دست افراد سادهاندیش سپرده شود، سطحینگری و ظاهربینی، اعجاز اربعین را به محاق خواهد برد و انحرافات دینی و مذهبی در آن رواج خواهد یافت. بنابراین نباید نخبگان، اساتید و محققان در حوزه و دانشگاه از ورود در این مسئله تکبّر بورزند و این راهپیمایی را حرکتی عوامانه تلقی کنند؛ بلکه باید به چنین حرکتی که عصاره عقلانیت شیعی و دینی در صحنههای اجتماعی است ارج نهاده و آن را تجربه کنند و به جِدّ در مقام تحلیل و تدبیر آن برآیند.
علی فرجزاده
نظر شما