در اسلام، بحث صلح در برابر دشمن، مشروط به شرایطی مطرح شده است. این مسئله، منوط به منافع جامعه اسلامی است. امام مجتبی(ع) قائل به صلح با معاویه نبود. ایشان فرموده بود بین من و معاویه، به جز شمشیر نباید حاکم میشد اما به سبب خیانتهایی که به آن وجود مقدس صورت گرفت، برای مصلحت بالاتری که حفظ خط اصیل اسلام بود حکومت را واگذار و معاویه را از این جهت خلع سلاح کرد.
تاریخ تشیع نشان دهنده این واقعیت است که سیره سیاسی-اجتماعی اهل بیت(ع) در عین وحدت هدف، رویهها و شیوه های متفاوتی داشته است. در این بین، صلح امام حسن(ع) نقطه عطفی در تاریخ روزهای آغازین تشیع است. در آستانه 28 صفر، سالروز شهادت این امام همام، با توجه به اهمیت مسئله صلح امام حسن(ع)و روشنگری درباب زوایای آن، با دکتر محمد حسین رجبی دوانی، متخصص تاریخ اسلام گفت و گو کرده ایم که می خوانید.
صلح در سیره سیاسی امام حسن(ع) چه مبانی دینی و اسلامی دارد؟
در اسلام، بحث صلح در برابر دشمن، مشروط به شرایطی مطرح شده است. در حقیقت این مسئله، منوط به منافع جامعه اسلامی و مصلحت اسلام است. امام مجتبی(ع) قائل به صلح با معاویه نبود. ایشان فرموده بود:«به جز شمشیر بین جبهه حق و معاویه و جبهه باطل نباید حاکم میشد» اما، به سبب خیانت هایی که به آن وجود مقدس صورت گرفت، کوفیان تحت تأثیر اشراف خائن خود نه تنها حاضر به جنگ با معاویه نبودند بلکه آماده خیانت به آن حضرت و خنجر زدن از پشت به ایشان بودند و لذا اگر امام(ع) با چنین وضعیتی که در لشکریانش داشت با معاویه مقابله میکرد، احتمال زیاد داشت که پیش از آن که دشمن بخواهد ضربه به جبهه حق و امام مجتبی(ع) بزند این خائنین داخلی، امام(ع) را از میان برداشته و معاویه را به مقصودش برسانند. بنابراین، در چنین شرایطی امام مجتبی(ع) برای مصلحت بالاتری که حفظ خط اصیل اسلام بود حکومت را واگذار کرد و معاویه را از این جهت خلع سلاح فرمود تا معاویه دیگر بهانهای نداشته باشد. بنابراین حضرت با واگذاری حکومت نگذاشت معاویه به هدف اصلی خود که نابودی خط اصیل اسلامی بود برسد. در واقع، امام(ع) مجبور شد در چنین شرایطی برای یک امر مهمتر، صلح تلخ را بپذیرد و حکومت را واگذار کند.
نحوه مقابله آن حضرت با حکومت معاویه چگونه بود؟
امام مجبتی(ع) در پیمان صلح مواردی را هوشمندانه گنجانید و معاویه هم همه را پذیرفت و تعهد به انجام آن کرد. حتی بزرگان شام را هم شاهد بر این قضیه گرفت و آنها هم این پیمان را امضا کردند. اما به سبب این که مردم با امام مجتبی(ع) همراهی و همگامی نداشتند، معاویه به راحتی پیمان صلح را زیرپا گذاشت و حتی قبل از این که وارد کوفه شود در نخیله، اردوگاه نظامی کوفه، وارد شده بود. شماری از اشراف خائن کوفه به استقبال او رفته بودند. به صراحت گفت:«من هر تعهدی را که به حسن(ع) سپردم زیرپا میگذارم.» امام مجتبی(ع) فاقد قدرت نظامی قابل اطمینان برای مقابله با پیمان شکنیهای معاویه بود اما با انتقادات خود و روشنگری در بین برخی از کسانی که به آن حضرت اعتراض میکردند معاویه را نه تنها در همان زمان، بلکه در طول تاریخ رسوا و روسیاه نمود و نشان داد که اصرار امام(ع) به جنگ با معاویه از موضع قدرت کاملاً صحیح بوده است. در حقیقت امام(ع) معاویه را به سبب زیرپا نهادن پیمان صلح در طول تاریخ بدنام فرمود.
سیاست صلح امام حسن(ع) چه واکنش هایی در جامعه اسلامی برانگیخت؟
طبیعی است که در بین شامیان و پیروان معاویه این مسئله با استقبال مواجه شد. چرا که، بدون جنگیدن و دادن هزینه و تلفات، به مقصود رسیدند. اما در عراق که نقطه مقابل شام بود متأسفانه به سبب این که ارزشهای این مردم با دوران پیغمبر (ص) به شدت متفاوت شده بود، چشم به مسائل مادی و منافع زودگذر داشتند و لذا حاضر نمیشوند امام حسن(ع) را در مقابله با معاویه یاری کنند و تصورشان این است که معاویه دنیای آنها را به خوبی تأمین خواهد کرد. لذا وقتی امام مجتبی(ع) خطاب به لشکریان خود که عمدتاً از کوفه بودند میفرماید:«معاویه ما را دعوت به چیزی میکند که نه خیر دنیا و نه خیر آخرت در آن است و باید با او مقابله کرد. اگر رضای خدا و مرگ با عزت را می طلبید به مقابله با او برویم، و اگر دنیا و باقی ماندن در آن را ترجیح میدهید پیشنهاد او را بپذیریم.» از جای جای لشکر فریاد میزنند:«دنیا، دنیا و باقی ماندن در دنیا». بنابراین، در عراق هم واکنش ها به سمت پذیرش صلح و برخوردار شدن از مسائل مادی پس از صلح به هر قیمتی بود و مردم این سرزمین هم با عملکرد خود، امام(ع) را مجبور کردند که صلح کند. اما شماری از شیعیان و اصحاب امیرالمؤمنین علی(ع) برایشان این مسئله سنگین بود و نسبت به پذیرش صلح اعتراض داشتند، به حدی که حتی برخی از شیعیان صادق، البته نه از باب بیاحترامی بلکه به سبب خشم فراوان در خصوص خارج شدن حکومت از دست اهل بیت(ع) و افتادن آن به دست امویان، به امام مجتبی(ع) اعتراض کردند؛ کسانی مثل سلیمان ابن صرد خزاعی، مصیب ابن نجبه فزاری،عدی ابن حاتم طائی و حتی حجر ابن عدی.
علت تصمیم معاویه برای ترور حضرت با وجود پیمان صلح چه بود؟
معاویه انسان زیرک و حیلهگری بود و بعد از مدتی متوجه شد که امام مجتبی(ع) او را فریب داده است و پیروز نهایی امام(ع) بوده چرا که امام(ع) با واگذار کردن حکومت در آن شرایط سخت، در واقع بهانه را از معاویه گرفت و معاویه دیگر نمیتوانست برضد امام(ع) مستمسکی داشته باشد و نگذاشت که معاویه به هدف اصلی خود که نابودی اسلام اصیل بود نائل شود. لذا همان طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند امام(ع) با این صلح پرشکوه ترین "نرمش قهرمانانه تاریخ" را انجام داد و در حقیقت پیروز شد و معاویه باخت. نکته دوم این که معاویه تعدادی از مفاد پیمان صلح مانند عدم جسارت به ساحت مقدس امیرالمؤمنین علی(ع) را رعایت نکرد و بخشنامه کرد تا در منابر عالم اسلام به ساحت مقدس آن حضرت جسارت شود. یا این که معاویه تعهد داده بود که عنوان امیرالمؤمنین بر خود نگذارد که گذاشت. معاویه میخواست ماده دیگری از پیمان صلح را زیرپا بگذارد و آن این بود که، امام حسن(ع) از او تعهد گرفته بود که بعد از مرگ معاویه حکومت به امام مجتبی(ع) برمیگردد چون معاویه بالای 60 سال داشت و امام مجتبی(ع) 37 سال. در این پیمان قید شده بود اگر حسن(ع) در قید حیات نبود حکومت به امام حسین(ع) میرسد. در هر حال معاویه حق تعیین جانشین برای خود را نداشت. او از این خوف داشت که اگر بخواهد در حیات امام حسن(ع) پسر نابکار و پلید خود را به عنوان ولیعهد معرفی کند، امام مجتبی(ع) به سبب بعد معنوی و این که فرزند پاک رسول خدا(ص) است، مقابل او بایستد و مردم هم موضع امام مجتبی(ع) را تأیید کنند. چون خود معاویه به عنوان این که مثلاً صحابی پیغمبر و جزو کاتبان وحی بوده به ظاهر ظواهری از شرع را رعایت میکرد ولی پسر فاسد، فاسق و گنهکار او دیگر هیچ گونه صلاحیتی برای حکومت نداشت. لذا، معاویه خوف داشت که اگر بخواهد این ماده از پیمان نامه را زیر پا بگذارد امام مجتبی(ع) در برابر وی قد برخواهد افراشت و مردم هم با وی همکاری خواهند کرد. بنابراین چاره را در این دید که امام(ع) را از میان بردارد و تصمیم به قتل آن وجود مقدس گرفت.
آیا صلح امام حسن(ع) اقدامی برخاسته از خوف و از سر ترس بود؟
به هیچ وجه. این سؤال بیمعنایی است. امام مجتبی(ع) با این که در لشکر خود تزلزل میبیند و با این که لشگریانش آماده جنگ نیستند تأکید میکند که جز شمشیر بین ما و معاویه نباید حاکم باشد. و وقتی میفرماید که اگر طالب مرگ با عزت هستید بیایید و با معاویه بجنگید این اوج شجاعت و اعتقاد حضرت را به درستی مسیرش میرساند. اما وقتی جامعه و بعضاً فرماندهان لشکر نظیر پسر عموی پیغمبر(ص)، عبیدالله ابن عباس خیانت میکنند، یا برخی از فرماندهان دیگر به معاویه مینویسند که تو تعیین کن حسن(ع) را زنده یا مرده تحویل دهیم، دیگر معنا ندارد که امام(ع) با وجود این خیانت های گسترده در لشکر خود با معاویه مقابله کند. اینجا هیچ بحثی از ترس نیست بلکه عین حکمت و مصلحت جامعه اسلامی در شرایط بسیار سخت و بحرانی است.
آثار و برکات صلح آن حضرت شامل چه مواردی است؟
صلح امام حسن(ع)،برخی نتایج سلبی و برخی نتایج ایجابی دارد. بعد سلبی آن شامل این مسئله میشود که امام مجتبی(ع) فرمودکه: «ما اگر با معاویه صلح کنیم شما به شقاوت و بدبختی میافتید». همین هم شد. در بیست سالی که معاویه بعد از صلح زنده بود، مردم عراق و حجاز را به شدت تحقیر کرد و به بدبختی انداخت و بزرگان آنها را از بین برد و آنها را به بیچارگی کشاند. البته این مکافات عمل خودشان بود که امام حق را یاری نکردند. همینها بود که باعث شد مردم کوفه که از خیانت خود به امام حسن(ع) پشیمان بودند با رسیدن خبر مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید و عدم بیعت امام حسین(ع) از آن حضرت دعوت کردند که به کوفه بیاید. اما در مورد برکات این موضوع باید گفت که امام حسن(ع) نگذاشت که معاویه به هدف اصلی خود برسد چون امام وظیفه مهم حفظ و حراست از دین مبین اسلام را در برابر مخاطرات و تهدیدها دارد و به تعبیر رهبر معظم انقلاب، حضرت امام حسن(ع) خط اصیل اسلام را که تا پیش از صلح در قامت رهبری و قدرت سیاسی جامعه بود پس از صلح حفظ کرد و به صورت زیرزمینی به آن استمرار بخشید. به عبارت دیگر امام مجتبی(ع) نگذاشت که اسلام محو و نابود شود چرا که ما سند داریم که معاویه به صراحت گفته بود که تا نام مقدس پیغمبر(س) را زیر پای خودش نابود نکند دست برنمیدارد. او دنبال محو اسلام و نام پیغمبر(ص) بود و امام مجتبی(ع) با این نرمش قهرمانانه، اسلام را حفظ کرد، نه تنها اسلام نابی که در مکتب اهل بیت(ع) جلوه گر است من حتی معتقدم اهل تسنن هم بقای دینشان را مدیون امام حسن(ع) و صلح آن حضرت هستند.
نظر شما