نوگرایی در دنیای اسلام در همه جوانب زندگی مسلمانان بروز کرد. از جلوههای بروز آن میتوان به توجه جدی نسبت به منابع اسلامی و نگاهی نو به این منابع و اصولاً نهضت بازگشت به مبانی غنی اسلامی اشاره کرد. کتاب نهجالبلاغه که گردآوری بخشی از سخنان و مکاتبات امیرمؤمنان علی (ع) است، به دلیل داشتن مفاهیم و موضوعات، سیاسی منبعی برای حکمت اصول سیاسی اسلام است که توجه همگان را جلب کرده است. میرزای شیرازی و محمد عبده از پیشگامان توجه به نهجالبلاغه هستند. در انقلاب مشروطه نهجالبلاغه نقش جدی داشت و این نقش برجسته نهجالبلاغه را به وضوح میتوان در کتاب مهم تنبیهالامه و تنزیهالمله آیت الله نایینی مشاهده کرد. آیت الله مرتضی مطهری در کتاب نهضتهای اسلامی در صدسال اخیر در خصوص تأثیر نهجالبلاغه بر کتاب میرزای نایینی میگوید: انصاف این است که تفسیر دقیق، از توحید عملی، اجتماعی و سیاسی اسلام را هیچکس به خوبی علامه بزرگ و مجتهد سترگ، میرزا محمدحسین نایینی توأم با استدلالها و استشهادهای متقن، از قرآن و نهجالبلاغه، در کتاب ذیقیمت تنبیهالامه و تنزیهالمله بیان نکرده است.
توجه دوباره به نهجالبلاغه همزمان با آغاز نهضت اسلامی در اوایل دهه چهل شمسی است و با تأکید امام خمینی و تلاشهای متفکران و پژوهشگران و فعالان نهضت اسلامی نظیر آیت الله طالقانی، آیت الله خامنهای، شهید مطهری، محمدرضا حکیمی، محمدتقی شریعتی و علی شریعتی و… که در جنبش اسلامی ایران معاصر حضور جدی داشتند، از نهجالبلاغه در اخذ اصول حکمت سیاسی اسلام بهره برده شد.
رهبر انقلاب در توصیف نهجالبلاغه میگویند: نهجالبلاغه گنجینه عظیمی است که به این سادگی حتی به موجودیت آن نمیشود دست یافت و آن را فهمید و بعد از اینکه چنین موجودی را شناختیم، نوبت کار اصلی یعنی بهرهبرداری است. ما هنوز موجودیت نهجالبلاغه را هم نشناختهایم؛ البته بسیاری از منابع غنی اسلامی نیز همین وضعیت را دارند؛ اما نهجالبلاغه با رتبه و پایه والایی که دارد در حقیقت یک استثناست که باید به صورت یک گنجینه استثنایی با آن برخورد کرد. این کتاب (نهجالبلاغه) وقتی در کنار قرآن قرار گیرد، یقیناً تالی قرآن است؛ یعنی ما دیگر کتابی نداریم که دارای این حد از اعتبار و جامعیت و قدمت باشد، لذا احیای نهجالبلاغه تنها وظیفه شیعیان نیست، بلکه وظیفه همه مسلمانان است، همه مسلمانان به عنوان احیای یک میراث بینظیر اسلامی باید نهجالبلاغه را زنده کنند. و این احیا نه فقط به معنای کثرت چاپ - که خوب زیاد هم چاپ شده - بلکه به معنای تحقیق در آن است.
یکی از نامههای خواندنی امام(ع) در نهجالبلاغه نامه ۵۵ است:
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ الدُّنْیَا لِمَا بَعْدَهَا، وَ ابْتَلَی فِیهَا أَهْلَهَا لِیَعْلَمَ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا، وَ لَسْنَا لِلدُّنْیَا خُلِقْنَا وَ لَا بِالسَّعْیِ فِیهَا أُمِرْنَا، وَ إِنَّمَا وُضِعْنَا فِیهَا لِنُبْتَلَی بِهَا؛ وَ قَدِ ابْتَلَانِی اللَّهُ بِکَ وَ ابْتَلَاکَ بِی، فَجَعَلَ أَحَدَنَا حُجَّةً عَلَی الْآخَرِ؛ فَعَدَوْتَ عَلَی [طَلَبِ] الدُّنْیَا بِتَأْوِیلِ الْقُرْآنِ [وَ طَلَبْتَنِی] فَطَلَبْتَنِی بِمَا لَمْ تَجْنِ یَدِی وَ لَا لِسَانِی، وَ [عَصَبْتَهُ] عَصَیْتَهُ أَنْتَ وَ أَهْلُ الشَّامِ بِی وَ أَلَّبَ عَالِمُکُمْ جَاهِلَکُمْ وَ قَائِمُکُمْ قَاعِدَکُمْ. فَاتَّقِ اللَّهَ فِی نَفْسِکَ وَ نَازِعِ الشَّیْطَانَ قِیَادَکَ وَ اصْرِفْ إِلَی الْآخِرَةِ وَجْهَکَ، فَهِیَ طَرِیقُنَا وَ طَرِیقُکَ؛ وَ احْذَرْ أَنْ یُصِیبَکَ اللَّهُ مِنْهُ بِعَاجِلِ قَارِعَةٍ تَمَسُّ الْأَصْلَ وَ تَقْطَعُ الدَّابِرَ، فَإِنِّی أُولِی لَکَ بِاللَّهِ أَلِیَّةً غَیْرَ فَاجِرَةٍ، لَئِنْ جَمَعَتْنِی وَ إِیَّاکَ جَوَامِعُ الْأَقْدَارِ لَا أَزَالُ بِبَاحَتِکَ "حَتَّی یَحْکُمَ اللَّهُ بَیْنَنا وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ".
«خداوند سبحان دنیا را برای جهان بعد از آن (سرای آخرت) قرار داده و اهل آن را در آن مورد آزمایش قرار میدهد تا معلوم شود چه کسی بهتر عمل میکند. ما برای دنیا آفریده نشده ایم و نه به سعی و کوشش برای آن مأموریم، بلکه فقط برای این در دنیا آمده ایم که بهوسیله آن آزمایش شویم. خداوند مرا بهوسیله تو و تو را به وسیله من در معرض امتحان در آورده و یکی از ما را حجت بر دیگری قرار داده است (من حجت الهی در برابر تو هستم) ولی تو با تفسیر قرآن بر خلاف حق، به دنیا روی آوردی و از من چیزی مطالبه میکنی که هرگز دست و زبانم به آن آلوده نشده است (اشاره به قتل عثمان است) و تو و اهل شام آن را دستاویز کرده (و به من نسبت داده اید) تا آنجا که عالمان شما جاهلان تان را به آن تشویق کردند و آنها که دارای منصبی بودند از کار افتادگان شما را. در درون وجود خود از خدا بترس و تقوای الهی پیشه کن و با شیطان که می کوشد زمام تو را در دست گیرد بستیز (و زمام خود را از چنگ او بیرون آور) توجّه خود را به سوی آخرت معطوف بنما که راه (اصلی) ما و تو همان است و از این بترس که خداوند تو را به زودی به بلایی کوبنده که ریشه ات را بزند و دنباله ات را قطع کند گرفتار سازد! من برای تو به خدا سوگند یاد میکنم؛ سوگندی که تخلّف ندارد که اگر مقدرات فراگیر (الهی)، من و تو را به سوی پیکار با یکدیگر کشاند، آن قدر در برابر تو ایستادگی خواهم کرد تا خداوند میان ما حکم فرماید و او بهترین حاکمان است (و آینده شومی در انتظار توست)»
در کتاب پیام امام امیرالمومنین (ع) در خصوص این نامه آمده است: «مرحوم سیّد رضی این نامه را طبق معمول به صورت گزینشی از نامه مفصل تری آورده است. از منابع دیگر استفاده میشود که هدف اصلی این نامه تبادل اسرای کوفه و شام بوده است و مطالبی که در آن آمده برای این بوده که معاویه بر سر عقل آید و از کیفرهای الهی بترسد و این پیشنهاد را عملی سازد. لذا امام (علیه السلام) در بخش اوّل این نامه به جایگاه انسان در نظام خلقت اشاره کرده و میفرماید: «ما برای دنیا آفریده نشدیم، بلکه این دنیا جایگاه امتحان همه ماست؛ باید به هوش باشیم».در بخش دیگری از این نامه به نسبت ناروایی که معاویه در مسأله قتل عثمان به امام میداد اشاره شده و آن را نشانه دنیا طلبی معاویه و شکست در آزمون الهی میداند. امام (علیه السلام) در بخش سوم پس از سفارش به تقوای الهی و خودداری از اطاعت شیطان به معاویه هشدار میدهد که از کیفر الهی بترسد. در بخش چهارم که مرحوم سیّد رضی آن را نیاورده است اشاره به مبادله اسرای کوفه و شام فرموده است.»
حجت الاسلام حمیدرضا مهدوی ارفع پژوهشگر نهجالبلاغه در سلسله مباحث صبحانه با معرفت به تفسیر نامه ۵۵ حضرت امیر به معاویه پرداخت و گفت: در نامههای نهجالبلاغه جز ۲ یا ۳ نامه که سبقه اخلاقی و معرفتی دارد باقی منشأ و علت صدورش مسائل سیاسی و حکمرانی بوده است.
وی افزود: حضرت امیر در نامه ۵۵ معاویه را نصیحت میکند که ما برای آخرت خلق شدیم و حیات حقیقی و جاودان در آخرت است، دنیا ارزش زندگی ندارد. بعد حضرت فرمود من هیچ ارتباطی با قتل عثمان نداشتیم و اگر کسی انصاف و عقل داشته باشد میداند من بین همه مهاجرین و انصاری بری ترین شخص از قتل عثمان بودم. در پایان امیر میفرماید معاویه از خدا بترس و با شیطانی که مهار تو را میکشد مبارزه کن و به سوی آخرت که راه من و توست بازگرد و بترس از خدا که با بلایی کوبنده ریشه تو را برکند و نسلت را براندازد. اگر روزگار من و تو را در یک جا گردآورد همچنان بر سر راه تو قرار خواهم گرفت تا خدا بین ما داوری کند.
مهدوی ارفع تصریح کرد: در پایان حضرت به بخشی از آیه قرآن استناد میکند که خداوند بهترین داوران است. اگر در دنیا در رفتی با قیامت چه میکنی.
وی افزود: معاویه یقین دارد حق با حضرت امیر است اما جاه طلبی اش اجازه نمیدهد آنچه قلبش باور دارد را عمل کند. بارها شواهد اینکه قلبش امیر را قبول داشته در نهجالبلاغه آمده و به آن اشاره کردیم. یکی از اصحاب حضرت امیر راهش به شام افتاد و وقتی معاویه فهمید او را به خلوتش دعوت کرد و خواهش کرد کمی از فضائل امیرالمومنین (ع) بگوید. او نیز از نماز شب و حالات عجیب مولا در سحرها گفت که در نیمه شب وقتی دیدم همه جا تاریک شد زیر آسمان ایستاد و حرفهایی را با خدا و نفسش زد و معاویه با شنیدن این صحبتها گریه کرد.
این پژوهشگر نهجالبلاغه بیان کرد: همه دشمنان اصلی اهل بیت (ع) در باطن به حقانیت اهل بیت اعتقاد دارند اما حماقت باعث میشود حمار شیطان شوند.
مهدوی ارفع با اشاره به ارزشمندی نامههای امیرالمومنین (ع) و واقف بودن معاویه به این موضوع گفت: ارزش نامهها اینجاست که وقتی غارت گری معاویه کامل شد و شهر کوفه را گرفتند به سمت دارالخلافه رفتند تا آن را نیز تصرف کنند، معاویه آن هنگام نگران نامههایی بود که امیر به حاکمان نوشته بود، مروان ملعون میگفت این ها را آتش بزن، اما معاویه گفت تو نمیفهمی این نامههای حضرت امیر بهترین الگوی حکمرانی است.
نظر شما