تحولات منطقه

استاد دانشگاه تهران، گفت: در آموزه‌های علوی درباره صدق مطالب متعددی وجود دارد از جمله مراتب صدق، الگوهای صادق و کاذب و اقسام صدق که این موارد از فردی گرفته تا اجتماعی بیان شده است.

مراتب و الگوهای صدق و کذب در نهج البلاغه
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

استاد دانشگاه تهران، شامگاه ۲۲ اسفند ماه در نشست علمی «اخلاق در نهج‌البلاغه» با بیان اینکه ورود ما به ماه مبارک رمضان از فیوضات و نعمات الهی است به مسئله صدق و صراحت در نهج‌البلاغه پرداخت که متن سخنان وی به شرح زیر است:

در آموزه‌های علوی درباره صدق مطالب متعددی وجود دارد که از جمله شامل مراتب صدق، الگوهای صادق و کاذب و اقسام صدق از فردی گرفته تا صدق اجتماعی و آثار صدق می‌شود. در برخی موارد در فرمایش ایشان، صدق مفهومی در برابر کذب است؛ گفته شده است: تعرف الاشیاء باضدادها، یعنی ما از نقطه مقابل مفاهیم می‌توانیم یک مفهوم را بشناسیم؛ امیرالمؤمنین(ع) در یکی از خطبه‌ها، فرموده است: ان فی ایدی الناس حقا و باطلا و صدقا و کذبا و حفظا و وهما و محکما و متشابها ...؛ احادیث در دست مردم یک‌دست نیستند و از گروه‌های مختلف هستند یعنی برخی احادیث از قول پیامبر صادقانه نقل می‌شود ولی برخی هم دروغ است.  

در برخی موارد امام(ع)، صدق را تطابق قول و فعل در نظر گرفته‌اند؛ در جایی که بحث از آیه شریفه: إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ، است امام صادق(ع) فرمودند: بِالعُلَماءِ مَن صَدَّقَ فِعلُه قَولَهُ، و مَن لَم یُصَدِّقْ فِعلُهُ قَولَهُ فلَیسَ بِعالِمٍ؛ منظور از علما کسانی هستند که قول آنان فعلشان را تصدیق کند و اگر کسی قولش، فعل او را تصدیق نکند گویی عالم نیست.

معنای صدق در لسان علی(ع)

در سخنان امیرالمؤمنین(ع)، صدق و راستی جایگاه بسیار والایی دارد؛ ایشان فرمودند اگر می‌خواهی همنشینی برای خودت پیدا کنی سعی کن خودت را به کسانی بچسبانی که اهل ورع و صدق و راستگویی باشند و بعد فرمود: الصدق اخ العدل، یا فرمودند: صدق حقی است که آشکار می‌شود؛ الصدق صلاح کل شیء، صدق مایه اصلاح و سامانی هر چیزی است، الصدق حیاه التقوی؛ حیات تقوا به صدق و راستی است؛ صدق کمال خردمندی است؛ الصدق انج الدلیل؛ موفق‌ترین دلیل برای اقامه‌کردن است و الصدق لسان الحق؛ راستگویی چیزی زبان حق داشتن نیست. 

در نهج‌البلاغه بحث از مراتب صدق است که امام ۳ مرتبه را متذکر شده است؛ ما معمولا صدق در گفتار را عینی‌ترین مرتبه صدق می‌شناسیم یعنی موقعی که حرف می‌زنیم دروغ نگوییم ولی امیرمؤمنان(ع) در نهج‌البلاغه وقتی می‌خواهند مراتب صدق را بیان فرمایند ابتدا به نیت صادقانه اشاره دارند که خود آن فرعی از اصل کلی است مثلا در روایات داریم: الاعمال بالنیات و یا پیامبر(ص) فرمودند: نیت المؤمن خیر من عمله. واقعا نیت مقدم بر ظهور فعل و سخن است لذا فرمودند برای خواندن نماز باید نیت کنید و یا هر عبادت دیگری را با نیت خالصانه انجام دهید.

حضرت در حکمت ۴۲ فرمودند :جَعَلَ اللَّهُ مَا کَانَ [مِنْکَ] مِنْ شَکْوَاکَ حَطّاً لِسَیِّئَاتِکَ، فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِیهِ وَ لَکِنَّهُ یَحُطُّ السَّیِّئَاتِ وَ یَحُتُّهَا حَتَّ الْأَوْرَاقِ، وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِی الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ وَ الْعَمَلِ بِالْأَیْدِی وَ الْأَقْدَامِ. وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّیَّةِ وَ السَّرِیرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةََ؛ این خدای تبارک و تعالی است که در ازای نیت صادقانه و باطن پاک، آنچه از بندگانش را بخواهد وارد بهشت کند. همه ما در گرفتاری‌های زندگی به خدا متوسل می‌شویم؛ فرموده است وقتی مردم در یک گرفتاری وارد شوند با نیت صادقانه و دل‌های لزران و خاشع به خدا پناه می‌بردند در این صورت چقدر سریع هر آنچه را که از دستشان رفته است به دست می‌آورند و تمام فسادها و نابسامانی‌ها برطرف می‌شود؛ بنابراین امیرمؤمنان در دو موضع نهج‌البلاغه در مسئله صدق از نیت صادقانه شروع فرموده‌اند. 

بعد از نیت، صدق در گفتار است؛ امام فرمودند در گفتارتان صادق باشید و اعمال خود را خالص کنید و با ورع خود را تزکیه کنید؛ سوگند به خدایی که رسولش را به حق فرستاد و او را بر همه خلائق برگزید من حرف نمی‌زنم و نطقی از من نخواهید شنید مگر اینکه راست بگویم. بنابراین دومین مرتبه از صدق، صدق در گفتار است. البته بین صدق درونی و صدق زبانی باید رابطه وجود داشته باشد. ما یک قال و یک حال و درون داریم؛ می‌فرماید: راست‌ترین اقوال اقوالی است که قبل از آن که از زبان قال برخیزید از زبان حال و درون انسان سرچشمه بگیرد؛ لسان الحال اصدق بلسان القال.

در خطبه ۱۷۶ فرمودند: لا یستقیم ایمان عبد حتی یستقیم قلبه و ...؛ ایمان یک انسان به استقامت نمی‌رسد مگر اینکه دل او از استقامت و یقین برخوردار باشد و دل انسان هم به استقامت نمی‌رسد مگر اینکه زبان او از استقامت برخوردار باشد لذا بین استقامت بیرونی و درونی رابطه وجود دارد.

رابطه صدق قولی و فعلی

سومین مرتبه صدق و راستی، صدق در عمل و گفتار است که مطلب روشنی است؛ یعنی اعمال ما یک انطباق لازم با گفته‌ها و ادعاهای ما داشته باشد. «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ» یا در سوره صف فرموده است: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ. چرا چیزی می‌گویید که خودتان انجام نمی‌دهید و این صداقت در رفتار است. صداقت در رفتار انطباق کامل با صداقت در گفتار دارد و صداقت در گفتار هم انطباق کامل با صداقت در نیت دارد.

در این زمینه امیرمؤمنان(ع) از خود مایه گذاشته است: أَیُّهَا النَّاسُ، إِنِّی وَ اللَّهِ مَا أَحُثُّکُمْ عَلَی طَاعَةٍ إِلَّا وَ أَسْبِقُکُمْ إِلَیْهَا، وَ لَا أَنْهَاکُمْ عَنْ مَعْصِیَةٍ إِلَّا وَ أَتَنَاهَی قَبْلَکُمْ عَنْهَا؛ ای مردم به خدا قسم من شما را به طاعتی  تشویق نکردم جز اینکه قبل از شما به آن سبقت گرفتم و من از هیچ معصیتی شما را نهی نکردم مگر اینکه خودم از آن دوری کنم. شخصی که تطابق کامل در افعال و گفتار دارد چنین تعبیری را می‌فرمایند و ما باید از ایشان الگو بگیریم.

باز در نامه ۲۶ نهج‌البلاغه فرمودند: هر که آشکار و نهان او و نیز کردار و گفتار او اختلافی با هم نداشته باشد او امانت الهی را به خدا بازگردانده است و عبادت خود را خالصانه انجام داده است. در نهج‌البلاغه مواردی هم تاکید بر صدق شده است تا کذب را بکوبد از جمله فرمودند: ترک الکذب تشریفا لصدق. یعنی خدا به جهت شرافت‌دادن به صدق، ترک کذب و دروغ را واجب کرده است.

الگوهای صادق و کاذب در نهج‌البلاغه

در نهج‌البلاغه یکسری الگوهای صادق و یکسری الگوهای کاذب را معرفی فرمودند؛ مثلا از رسول خدا به عنوان صادق‌ترین فرد نام بردند و بعد از اهل بیت‌شان سخن گفتند و بعد از برخی اصحاب بزرگوارشان مانند ابوذر و عمار یاسر و ذوشهادتین. قرآن کریم هم فرموده است: «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَیٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا» کسانی که بر پیمان خود صادقانه ایستادند. گفته شده است که من قضی نحبه حضرت حمزه و من ینتظر امیر مؤمنان(ع) بودند.

حضرت علی(ع) مفهوم صدق را به ایمان گره زدند یعنی بین ایمان و صدق، ارتباط مستقیمی وجود دارد؛  الإِیمَانُ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَیْثُ یَضُرُّکَ، عَلَی آلْکَذِبِ حَیْثُ یَنْفَعُکَ، وَ أَلاَّ یَکُونَ فِی حَدِیثِکَ فَضْلٌ عَنْ عَمَلِکَ، وَ أَنْ تَتَّقِی، آللّهَ فِی حَدِیثِ غَیْرِکَ؛ فرمودند: حقیقت ایمان آن است که صدق را بر کذب برگزینی در جایی که با صداقت، ضرری متوجه شود و بر کذبی که منافعی برای تو به همراه دارد. باز به عده‌ای از اصحاب خطاب فرمودند که دروغ را کنار بیندازید زیرا با ایمان فاصله دارد و دروغ و ایمان با هم جمع نمی‌شوند. شخص صادق بر آستانه کرامت و نجات است و دروغگو در لبه پرتگاه پستی است.

مطلب دیگر اینکه امیرالمؤمنین(ع) الگوهای دروغگوی دوره خود را هم معرفی کرد که یکی از بارزترین آنان، عمر بن عاص است؛ در مورد او گفته است شگفتا از عمر بن عاص پسر نابغه که به مردم می‌گوید من (علی(ع)) اهل شوخی و خوشگذرانی بوده و عمر به بیهودگی می‌گذرانم؛ او حرفی به باطل و سخنی به گناه بر زبان رانده است و آگاه باشید بدترین سخن، سخن دروغ است؛ عمر بن عاص سخن می‌گوید اما به دروغ وعده می‌دهد و خلاف وعده عمل می‌کند.

یکی دیگر از دروغگویان به خصوص در عرصه سیاست‌ورزی معاویه است؛ کسی که دروغ عملی و در مقام اجرای سیاست و اداره حکومت گفته است؛ از اتفاقات دوره امام علی(ع) این بود که وقتی عثمان کشته شد معاویه پرچم خونخواهی عثمان را بالا برد؛ عثمان وقتی در محاصره قرار گرفت نامه به معاویه نوشت و از او کمک خواست و معاویه لشکری ار آماده کرد تا نزدیک مدینه آمدند ولی وارد مدینه نشدند تا عثمان را نجات دهند بلکه صبر کردند تا ببینند چه خواهد شد و وقتی عثمان کشته شد پرچم خونخواهی را بالا بردند.

امیرمؤمنان(ع) در این‌باره فرمودند: اما پرگویی و ستیز تو در مورد عثمان و کشندگان او بی گمان جز این نیست که تو عثمان را وقتی یاری کردی که انتظار سود داشتی؛ آن گاه که کمک تو به سود او بود یاری او را فروگذاشتی. همچنین یکی دیگر از الگوهای کاذب در نهج‌البلاغه هم اشعث بن قیس است.  

منبع: ایکنا (خبرگزاری بین‌المللی قرآن)

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.