تحولات منطقه

تجربه تاریخی مقاومت فلسطین حاکی از آن است که رژیم صهیونیستی همواره تلاش کرده بر اساس رویکرد تفرقه بینداز و حکومت کن در صفوف مردم فلسطین رخنه کند و با جدا کردن گروه‌های مقاومت از دیگر جوامع فلسطینی، فلسطینیان را کنترل کند.

دکترین جبالیا برای جبران تحقیر ۷ اکتبر؛ اسرائیل از نسل‌کشی به عنوان یک سیاست برای شکستن مقاومت اهالی غزه استفاده می‌کند
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

اما پس از تحقیری که رژیم اشغالگر در ۷ اکتبر به واسطه عملیات طوفان‌الاقصی متحمل شد، رویکرد رژیم دستخوش تغییر شده و امروز هدف رژیم صهیونیستی حذف تمام مردم فلسطین است.
از آغاز تجاوز ارتش رژیم صهیونیستی به غزه، اسرائیل نسل‌کشی را به عنوان راهبرد ضد مقاومتِ جمعی، سرلوحه کار خود قرار داده است. در حالی که رویکرد کنونی به نوعی یادآور واقعه تاریخی پاک‌سازی قومی اسرائیل در جریان «روز نکبت» در سال ۱۹۴۸ است، با این حال به نظر می‌رسد اهداف این دو رویداد متمایز باشد.
 به نوشته میدل‌ایست آی، در جریان روز نکبت، پاک‌سازی قومی به عنوان تاکتیکی برای آواره کردن فلسطینی‌ها از سرزمین‌هایشان استفاده شد تا فضا برای مهاجران جدید اروپایی فراهم شود. این جابه‌جایی بخشی اساسی از پروژه شهرک‌نشینی-استعماری بود؛ زیرا بدون آن، ایجاد یک مستعمره جدید غیرممکن بود؛ با این حال، آنچه در یک سال گذشته در غزه به ویژه در شمال و به‌تازگی در منطقه جبالیا رخ داده است، نسل‌کشی با هدف انقیاد کامل فلسطینیان است تا آن‌ها را مجبور به تسلیم کند.
 بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم اسرائیل آشکارا اعلام کرده است هدف، از بین بردن غزه از طریق جنگ است؛ تاکتیک وحشتناک ضد مقاومت که یادآور شیوه‌های استعمار کلاسیک است. در دوران استعمار انگلیس در فلسطین، ارتش انگلیس جنایات بسیاری را علیه فلسطینیان انجام داد. یکی از بدنام‌ترین جنایات مربوط به دوران تاریکی است که تحت فرماندهی سرگرد «اورد وینگیت»(Orde Wingate) بود که گروه ویژه را برای ترساندن فلسطینیان به تسلیم در جریان شورش اعراب تشکیل داد. این جوخه متشکل از سربازان انگلیسی و نیروهای شبه نظامی صهیونیست از هاگانا بود که درواقع پایه دکترین رزمی نیروهای دفاعی اسرائیل (آی‌دی‌اف) را بنا نهادند.
 کارویژه جوخه شبانه، شکنجه، کشتار بی رویه، یورش به خانه و تخریب اموال فلسطینیان بود. هدف این فعالیت‌ها منزوی کردن هسته‌های مقاومت از جوامعشان و از بین بردن مقاومت در برابر استعمار بریتانیا بود. در جریان شورش اعراب، نیروهای انگلیسی بیش از ۵هزار خانه را برای ارعاب فلسطینیان و مجازات آن‌ها به دلیل مقاومت و عدم همکاری علیه شورشیان ویران کردند؛ درواقع این اقدامات جنایتکارانه، الگوی ارتش رژیم صهیونیستی از زمان تأسیس علیه فلسطینی‌ها بوده است.

سیاست چماق و هویج
هدف اصلی توسعه تاکتیک‌های ضد مقاومتِ جمعیت محور، مبتنی بر یک اصل مهم است؛ ارتش‌های استعماری نمی‌توانند گروه‌های مقاومت را در جنگ چریکی شکست دهند؛ چرا که با کشته شدن یک نیروی مقاومت، دیگری برمی‌خیزد تا جای او را بگیرد. ارتش‌های استعماری با درک اهمیت حمایت مردمی محلی در پایداری و طول عمر مقاومت علیه استعمار، راهبردهایی را توسعه دادند که هدف آن ایجاد فاصله میان مقاومت و جوامع آن‌ها بود. این راهبردها از رویکرد چماق و هویج پیروی می‌کردند. 
پس از جنگ جهانی دوم، قدرت‌های استعماری غربی، به‌ویژه آمریکا، با استفاده از شعار «غلبه بر قلب‌ها و ذهن‌ها»، سیاست‌های ضدمقاومتی را در قبال رعایای استعمارشده توسعه دادند. به عنوان مثال، آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده (یواس‌ای‌آی‌دی)به عنوان ابزار قدرت نرم در خدمت امپریالیسم آمریکا در طول جنگ ویتنام ایجاد شد. از زمان تأسیس این آژانس توسط جان اف کندی رئیس جمهور وقت، واشنگتن برای دستیابی به اهداف امپریالیستی خود برای کاهش خشم قربانیان ، تمایز آشکاری میان جنگجویان و غیرنظامیان قائل شده است. نقش این آژانس ارائه مراقبت‌های بهداشتی، برنامه‌های کمک آموزشی، کمک‌های اقتصادی و برنامه‌های توسعه کشاورزی برای به حداقل رساندن نفوذ هسته‌های مقاومت درمیان جوامعشان بود؛ روشی که در ویتنام، افغانستان، عراق و فلسطین مورد استفاده قرار گرفت.
 پس از ۱۱ سپتامبر، آمریکا در راستای پیشبرد رویکرد امپریالیستی، دوگانگی مسلمانان «خوب» و «بد» را ایجاد کرد. این شیوه پس از انتفاضه دوم فلسطین به عنوان بخشی از یک راهبرد ضدمقاومت با هدف ایجاد تفرقه میان ساکنان کرانه باختری و غزه، وارد فلسطین شد.
 راهبرد « فلسطینی‌های خوب و بد» با تلاش «کیت دیتون» ژنرال آمریکایی برای ایجاد نژاد جدید فلسطینی که اسرائیل را دشمن خود نمی‌دید، با پرداخت رشوه‌های کلان در کرانه باختری به اجرا گذاشته شد. در نتیجه، فلسطینی‌های کرانه باختری تحت فشار قرار گرفتند تا فلسطینی‌های «خوب» باشند، و در آن سو غزه تحت محاصره و بمباران شدید بود، چون ساکنان آن تصمیم گرفتند به عنوان فلسطینی‌های «بد» باقی بمانند. با وجود محاصره بی‌رحمانه  هفده‌ساله، اما غزه نه تنها شکست نخورد بلکه برعکس، جنبش‌های مقاومت فلسطین توانستند با تقویت قدرت خود، جنگ‌ها را یکی پس از دیگری با موفقیت پشت سر بگذارند. 
بنابراین رویکرد قدیمی فلسطینی خوب در مقابل فلسطینی بد آشکارا در سرکوب مقاومت جوامع محلی در غزه بی تأثیر بود. حتی فتح  در مقطعی پس از بهار عربی در سال ۲۰۱۱، تلاش کرد اعتراضاتی را علیه حماس به راه بیندازد اما در از بین بردن حماس و حمایت مردمی آن ناکام ماند.
رژیم صهیونیستی اما از سال ۲۰۰۶ تاکنون از جنگ‌های کوتاه علیه غزه به عنوان ابزاری برای مهار حماس و دیگر جناح‌ها استفاده کرده است. اسرائیل تصور می‌کرد می‌تواند حماس را با شیوه وارد کردن تلفات و ویرانی‌های عظیم برای چند سال کنترل کند.
با این حال، پس از عملیات طوفان‌الاقصی، اسرائیل خود را در وضعیتی دید که دیگر قادر به ادامه رویه گذشته نیست و روش‌های معمول ضدمقاومتی مبتنی بر راهبرد مهار آن‌ها به ناگاه در برابر طوفان‌الاقصی رنگ باخت.
طوفان‌الاقصی نه فقط اقدامات بازدارندگی و ضد شورش اسرائیل را تضعیف کرد، بلکه ضعف دستگاه امنیتی رژیم را در مقابل جنبش‌های مقاومت آشکار کرد و به عنوان یک تهدید وجودی برای اسرائیل و ادعای برتری نظامی آن در نظر گرفته شد و هژمونی و منافع آمریکا در منطقه را تضعیف کرد. 
بنابراین، ایالات متحده حمایت و پوشش بی‌سابقه سیاسی، مالی، حقوقی، نظامی و روابط عمومی برای نجات رژیم صهیونیستی از گرداب طوفان الاقصی فراهم کرد. واشنگتن و تل‌آویو مجبور شدند با بازنگری در تاکتیک‌های ضدمقاومتی به جای اینکه جنبش‌های مقاومت را از جوامع خود منزوی کنند، مرز میان آن‌ها را از بین ببرند. از این رو، رژیم صهیونیستی اجرای تاکتیک‌هایی مشابه طرح اخراج اجباری فلسطینی‌ها از خانه‌هایشان در سال ۱۹۴۸ را در پیش گرفت.

جبالیا،  سنگر سرپیچی مردمی در برابر نسل‌کشی تل‌آویو
تل‌آویو ضربه سنگینی که قدرت نظامی این رژیم را در ۷ اکتبر تحقیر کرد، با قتل‌عام پاسخ داد و از نسل‌کشی به عنوان ابزاری علیه مقاومت مبتنی بر حمایت جمعی غزه، برای از بین بردن کامل مقاومت و حمایت مردمی آن استفاده کرده است؛ مکانیسمی که دیگر مبتنی بر منزوی کردن مبارزان از جوامع خود نبود، بلکه حذف هر دو آن‌ها را مدنظر قرار داد. 
رژیم صهیونیستی از ابتدای تهاجم زمینی تلاش کرد با تخریب تمامی جنبه‌های زندگی، شمال غزه را غیرقابل سکونت کند. رژیم اشغالگر علاوه بر بمباران بی‌وقفه خانه‌ها و زیرساخت‌ها، از طریق هدف قرار دادن بیمارستان‌ها و پناهگاه‌ها تلاش کرد احساس امنیت و امید به زندگی در غزه را بُکشد.
 با وجوداین، ساکنان شمال غزه، به ویژه آن‌هایی که در اردوگاه جبالیا هستند، از ترک منازلشان خودداری کرده‌ و بر سر مواضع خود ایستاده‌اند. ساکنان جبالیا  که ترجیح می‌دهند نام آنجا را معسکر (قرارگاه) بگذارند تا مخیام (اردوگاه)، ضمن تأکید بر اهمیت مقاومت به جای پذیرش پناهندگی و آوارگی، نه تنها جرقه انتفاضه اول را فراهم کردند، بلکه در برابر سیاست‌های کوچ اجباری، مقاومت کرده‌اند.

جبالیا؛ دیریاسین زمان ما
 ساکنان جبالیا همواره از ترک خانه‌های خود امتناع کرده‌اند، حتی زمانی که رژیم اشغالگر آن‌ها را تهدید به بمباران کرده است. به دلیل میراث مقاومت و استقامت جبالیا، اسرائیل از ساکنان جبالیا کینه به دل دارد و همواره سعی کرده روحیه مردمی آنجا را درهم بشکند و جای تعجب نیست که راهبرد نسل‌کشی رژیم در حال حاضر روی این اردوگاه متمرکز شده است. جبالیا را می‌توان دیریاسین زمان کنونی دانست؛ چرا که قتل‌عام دیریاسین به عنوان دکترینی برای بیرون راندن فلسطینیان از خانه‌های خود در سال ۱۹۴۸ با هدف تأسیس اسرائیل استفاده شد.
 رژیم صهیونیستی در سال‌های گذشته روش‌های مختلفی را بدون توجه به هزینه‌های احتمالی برای تسلیم کردن فلسطینی‌ها استفاده کرده است؛ همان‌طور که موشه یعلون، رئیس سابق ستاد ارتش اسرائیل، در جریان انتفاضه دوم تأکید کرد اسرائیل باید سرزمین فلسطین را بسوزاند تا فلسطینیان به این نتیجه برسند که مقاومت برای آن‌ها فقط بدبختی به همراه خواهد داشت؛ و بر همین اساس رژیم صهیونیستی اکنون تمام غزه را می‌سوزاند تا آرمان فلسطین را به طور کامل از بین ببرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.