تحولات لبنان و فلسطین

۳ آذر ۱۴۰۳ - ۱۰:۲۵
کد خبر: 1029412

دارا و ندار

زهرا طوسی، روزنامه‌نگار

تضعیف توان اقتصادی مردم به نحیف شدن طبقه متوسط که رکن مهم رشد و توسعه کشور محسوب می شود دامن زده است، به طوری که چشم‌انداز زیستی آنها، خطر بازگشت به دوران ارباب و رعیتی را هشدار می دهد، حال این پرسش مطرح است که پیامد افول این طبقه برای جامعه چیست؟

بر اساس گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس، اقتصاد ایران در سال آینده با چالش‌های جدی از جمله کاهش رشد اقتصادی، افزایش تورم و گسترش فقر مواجه خواهد شد. این در حالی است که برنامه هفتم توسعه، رشد اقتصادی ۸ درصدی را هدف‌گذاری کرده بود. طی ماه اخیر نیز دولت به افزایش همزمان قیمتها در یک جبهه از کالاهای مصرفی، افزایش قیمت گاز و برق با توجیه مدیریت ناترازی انرژی، افزایش قیمت خودروهای سواری داخلی و ... پرداخته بدون اینکه آثار تورمی آن برای مردم اهمیتی قائل باشد.

طبقه متوسط به دلیل پویندگی که در تمام سطوح اقتصادی دارد، سبب‌ساز گسترش عمق بازارهای مصرفی می‌شود و این مهم‌ترین دلیل اقتصادی برای توجه به این طبقه از سوی سیاستگذاران است اما قصه این است که آن طور که نقشه جدید فقر و ثروت در ایران می گوید بیم آن می رود که طبقه متوسط به زودی و به واسطه رشد مداوم تورم به مرحله حذف کامل برسد. اما پیامد نحیف شدن طبقه متوسط جامعه چیست؟

از نظر تئوریک این یک موضوع مهم است که ابعاد قشر متوسط جامعه چقدر باشد و حتی این موضوع به عنوان ابزار و شاخصی برای سنجش میزان توسعه مورد استفاده قرار می‌گیرد. اگر جریان توسعه سالم در کشور شکل بگیرد، قطعا به افزایش طبقه متوسط منتهی می‌شود.

تا پیش از شکل‌گیری جریان‌های توسعه‌محور شاهد جوامع ارباب رعیتی بودیم؛ جامعه‌ای که یک گروه را اربابانش تشکیل می‌دادند که فرزندان آن‌ها هم اربابند و از بدو تولد امتیازاتی دریافت می‌کنند. جامعه رعیتی هم زیر سلطه ارباب‌ها در طبقه پایین قرار می‌گیرند و به ندرت این امکان وجود دارد که رعیت‌ها بتوانند جهش کرده و سطح خود را ارتقا دهند. وقتی جریان توسعه آغاز می‌شود، یک طبقه متوسط به تدریج شکل می‌گیرد. در نتیجه نخبگانی از طبقه‌های متوسط و ضعیف درس می‌خوانند و رشد می‌کنند. به همین دلیل هم طبقه متوسط شهری رشد کرده و روزبه‌روز پیشرفت بیشتری می‌کند.

متاسفانه نگاهی به آمار و ارقام جامعه ما نشان می‌دهد که سیاست‌های کلی دولت‌ها  از این منظر توسعه‌ای نیست و  طبقه متوسط به تدریج در حال محو شدن است. این در حالی است که اگر کشوری در فرآیند توسعه موفق باشد، جمعیت فقیر و کم درآمد آن به سرعت به طبقه متوسط منتقل می‌شوند.

بدین ترتیب ظهور طبقه متوسط به توسعه پایدار و رشد تکنولوژی از راه‌های گوناگون ازجمله افزایش کارآفرینی و نوآوری و ارزش‌های طرفدار توسعه با تمرکز بر آموزش و متنوع‌سازی بازار کمک می‌کند. ورای ارتباط مثبت میان توسعه و گسترش طبقه متوسط نیز داشتن یک طبقه متوسط قابل اندازه‌گیری برای توازن تقاضای افراد ثروتمند و فقیر در جامعه ضروری است، چون در نبود این توازن، ناسازگاری میان افراط‌ها می‌تواند منجر به درگیری سیاسی و اجتماعی شود.  

در حقیقت طبقه متوسط عامل پیش برنده تکنولوژی است و بخش قابل توجه تکنولوژی هم مربوط به حوزه‌های کارآفرینی و حوزه‌هایی است که به تخصص وابسته است. بنابراین از منظر عرضه در اقتصاد نیز هر چه زمان می‌گذرد قشر متوسط مهم‌تر می‌شود و از منظر تقاضا هم انباشت این تقاضا بر قشر متوسط مهم است، چرا که تقاضای قشر کم‌درآمد ناچیز است و تقاضای پر درآمدها هم معمولا معطوف به سلایق خاصی است و جایی که صرفه مقیاس در اقتصاد از سمت تقاضا می‌تواند برطرف شود عمدتا در توده وسیع قشر متوسط است که هر چه بزرگ‌تر می‌شود ثبات بیشتری هم در تقاضا ایجاد می‌کند.

 اگر اذعان کنیم که طبقه متوسط در واقع توازن قدرت اقتصادی و اجتماعی در جامعه را رقم می‌زند باید زنگ خطر، پیدایش مشاغل کاذب، کاهش سطح عمومی سلامت، کاهش انگیزه برای تحصیل، افزایش جرم و بزهکاری، کاهش اعتماد به حکومت و از دست رفتن حمایت مردم از حکومت که به عنوان بزرگ‌ترین سرمایه داخلی کشور محسوب می‌شود را بشنویم که همگی از سقوط طبقه متوسط خبر می دهند! طبقه ای که برای زیست خود به یارانه محتاج است!
این طبقه، سپر مقاومتی طبقات پایین در مقابل طبقات بالاست و ضعیف‌شدن آن به ضرر جامعه است. با این حال هیچ‌وقت شاهد سیاست‌گذاری مناسب برای رشد و گسترش طبقه متوسط نبوده‌ایم یا حتی ذوب شدن و از بین رفتن این طبقه را که بنا بود موتور توسعه کشور باشند حس نکرده‌ایم تا به زودی شاهد این باشیم که مردم یا دارا هستند یا ندار و دیگر هیچ!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.