آیتالله عبدالله جوادی آملی؛ مفسر قرآن کریم و نهجالبلاغه، هفتم آذرماه در ادامه سلسله مباحث درس اخلاق در مسجد اعظم قم با بیان اینکه سلسله آیاتی در قرآن است که میفرماید: هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ و دسته آیاتی داریم که فرمود: وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ؛ یعنی این دسته علومی است که جایی نیست بخواهید این علوم را یاد بگیرید. این خطاب به پیامبر(ص) است که ما مسائلی یاد تو دادیم که در هیچ کجای دنیا امکان آموزش آن نیست.
متن سخنان ایشان به شرح زیر است:
اینکه سلسله آیاتی در قرآن است که میفرماید: هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ و دسته آیاتی داریم که فرمود: وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ؛ یعنی این دسته علومی است که جایی نیست بخواهید این علوم را یاد بگیرید. این خطاب به پیامبر(ص) است که ما مسائلی یاد تو دادیم که در هیچ کجای دنیا امکان آموزش آن نیست. پس سلسله علومی داریم که از راه تجربه و آموزش به دست میآید ولی سلسله علومی هم وجود دارد که فقط از راه وحی امکان فراگیری دارد.
برای فراگیری دسته دوم کسی باید باشد که شدیدالربط به خدا باشد و این علوم را یاد بگیرد و به جامعه منتقل کند؛ تا کسی شدیدالربط به رب نباشد ربانی نخواهد بود و وقتی ربانی نباشد ممکن است در حوزه و دانشگاه، علوم بشری و عادی را یاد بگیرد ولی غیر این علوم را نمیتواند بیاموزد. اگر کسی عالم ربانی شد هر دو قسم را یاد میگیرد و به جامعه هم منتقل میکند.
وجود مبارک حضرت امیر(ع) خود را در نهجالبلاغه به عنوان ربانی این امت معرفی کرد یعنی من سلسله علومی را از تجربه بلد هستم و به شما یاد میدهم و علومی را هم خدا به من افاضه کرده است. علم دوم را علم الوراثه گویند برخلاف علم اولی که علم الدراسه است؛ در علم الوراثه، کسب شرط نیست بلکه ربط شرط است؛ گاهی کسی بر اثر نسبت فرزندی با یک پدر سرمایهدار به ثروت زیاد میرسد؛ در اینجا نمیتوان به او گفت که تو چه کردی که سرمایهدار شدی زیرا در این ثروت، ربط شرط است نه اکتساب.
راه کسب درس و بحث آسان است ولی پیوند با امام و علی و اولاد او دشوار است تا انسان بتواند ربط به آنان پیدا کند و علم الوراثه به دست آورد. این زیارت وارث مضامین بسیار عالی دارد یعنی ای امام حسین(ع) تو با همه انبیاء و ائمه(ع) ارتباط وراثتی داری؛ این زیارت از پربرکتترین زیارات است. وجود مبارک حضرت امیر(ع) فرمود که علم، وراثت کریمه است و برای این که انسان به این وراثت کریمه برسد راه آن در آیه ۲۰۰ سوره مبارکه آلعمران بیان شد که فرمود: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.
برتری غیرقابل قیاس علمالوراثه با علمالدراسه
اگر انسان با اهل بیت(ع) رابطه پیدا کرد از علم ظاهری بالاتر رفته و به علم وراثت میرسد و این علم که من الباطن الی الباطن است به ظاهر سرریز میشود؛ کشاورز مثلا استخر آبی دارد تا محصولاتش را آبیاری کند ولی کشاورزی هم داریم که درون باغش سرچشمه آب جاری است؛ علم وراثت مانند این چشمه است و علم الدراسه مانند آن آب استخر. اینکه از درون میجوشد نیازی به بیگانه ندارد لذا در علم الوراثه، محبت معتبر است و در علمالدراسه درس و بحث.
ذات اقدس اله فرموده است که ما یک عده را دوست داریم؛ ما مطهرین و صالحین را دوست داریم؛ این علم وراثت است؛ پیامبر(ص) وقتی وارد مدینه شدند مسجد قبا را ساختند و آیه شریفه هم به این مناسبت نازل شد که فرمود: لَا تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا ۚ لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَیٰ مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ ۚ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا ۚ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ؛ یعنی برخی مردان هستند که دوست دارند مطهر و پاک باشند نه اینکه چون فلان مطلب، تکلیف است باید آن را انجام دهند. اینجا محبت در کار است و اینها کار نمیکنند که به بهشت بروند بلکه میخواهند پاک باشند چون اهل بیت و امامان ایشان مطهر هستند و اینها هم از آنان تبعیت دارند. اگر مجلس عزا و مجلس برای اهل بیت(ع) هم میگیرند چون این تبعیت و پاکی را دوست دارند لذا حضرت امیر(ع) تاکید دارد که من میخواهم علم الوراثه داشته باشم. اینکه دست کمیل را شبانه گرفته و به بیرون برده تا حرفهای مخصوص بزن به این دلیل است که حضرت در کمیل قابلیت علم الوراثه میداند و این علم با محبت الهی کار میکند.
صحبت در بین این افراد خوف از جهنم و شوق بهشت نیست و برای این مؤمن محبت به خدا لذت دارد؛ انبیاء گرچه برای تعلیم کتاب و حکمت آمدند ولی هدف اصلی آنان این بود که درون هر کسی چشمهای درست کنند و دفائن عقول مردم را بیدار کنند؛ ما یک صحنه ماقبل تاریخ و یک صحنه بعد از تاریخ داریم یعنی هستیم و هستیم و هستیم؛ ما از آسمان و زمین و همه چیز بزرگتریم زیرا انسان از بینرفتنی نیست. خدا قبل از خلقت انسان یک صحنه جهانی یعنی عالم ذر قرار داد که همه مردم در آن صحنه قالوا بلی گفتند و من خودم را به آنان نشان دادم چون درون اینها چشمه خداشناسی باشد بنابراین هیچ ممکن نیست که بشر از خدا تهی باشد.
اهل بیت(ع)؛ محل انقلاب
من این صحنه را نشان بشر دادم تا برخی گرفتار دنیا و استکبار و آمریکا و صهیونیستها نشوند و نگویند ما گرفتار اینها شدیم زیرا در محیط غیراسلامی بودیم؛ ما حجت را بر آنان تمام کردیم تا کسی نگوید ما در کشور شرک و کفر زندگی میکردیم. هیچکسی معذور نیست زیرا صدای الهیت در همه انسانها هست و انبیاء آمدند تا این دفینه را اثاره و خاکبرداری کنند. حضرت امیر(ع) فرمود: ما اهل بیت(ع) میدان انقلاب هستیم؛ نحن مستثار العلم. یعنی ما محل ثوره و میدان انقلاب هستیم و اگر بخواهید انقلاب از باطل به سمت حق بشود از ما تبعیت کنید لذا اگر کسی میخواهد وجودش را اثاره کند باید سراغ ایشان برود.
درست است که علمالوراثه بهشت هم دارد ولی حوزه باید کاری دیگری بکند و آن محبت به خدا و عبادت از روی شوق است؛ از برخی بزرگان نجف وقتی میپرسیدند که آیا شما عالم ذر (الست بربکم قالوا بلی) را یادتان میآید؛ آنها میگفتند مقداری! این آشنایی که از طریق حوزه نجف به دست نیامده است از طریق همان علمالوراثه است. در درون همه توحید هست ولی اینکه چقدر قلب و فطرت خود را دوداندود کرده باشد که آن را بپوشاند بحث دیگری است.
نظر شما