به گزارش گروه فرهنگی قدس، هجدهمین جشنواره بین المللی فیلم مستند «سینما حقیقت» شامگاه یکشنبه گذشته با معرفی برگزیدگانش در بخش های مختلف به کار خود پایان داد. در این دوره ۵۳۳ فیلم متقاضی حضور در جشنواره بودند که از بین آنها ۶۵ فیلم برای بخش مسابقه ملی انتخاب شدند؛ ۲۴ فیلم بلند، ۲۱ فیلم نیمهبلند و ۲۰ فیلم کوتاه در جشنواره حضور داشتند و در بخش آوینی نیز ۲۶ فیلم انتخاب شد که ۹ فیلم آن با بخش ملی مشترک بود و در ایام جشنواره نیز بیش از ۱۴ هزار تماشاگر به تماشای آثار بخش ملی نشستند. اما نکته اینجاست که از میان این تعداد فیلم که در بخش ملی به نمایش درآمد تنها آثار انگشت شماری بودند که توانستند توجه مخاطبان را به خود جلب کنند.
از طرح پرسش تا روشنگری
همانطور که حمیدی مقدم دبیر جشنواره به درستی به رسالت جشنواره «سینماحقیقت» اشاره کرد؛ «مستند فرصتی است برای طرح یک پرسش مبنی بر اینکه سهم هر یک از ما در بیان واقعیت و کشف حقیقت چقدر است». واقعیت این است که سینمای مستند به واسطه نگاه و رویکردی جسورانه و متکی بر بازنمایی واقعیت ها با مخاطب خود ارتباط برقرار می کند. اساساً رسالت ساخت مستند در دو وجهه طرح صرف یک مسئله و بررسی زاوایای آن و یا با هدف پاسخ به این پرسش ها ساخته می شود؛ مستندهایی که کارشان فقط طرح مسئله است و به دنبال پاسخ گویی به آن نیستند و قرار است با طرح چرایی و چگونگی روشنگری کنند، دسته دیگر مستندهایی است که از دل نقاط تاریک و مبهمی بیرون آمدند که با خود پرسش هایی به همراه دارند و در این میان قرار است فیلمساز با ساخت مستند و نور تاباندن به زوایای پنهان آن، پاسخ ها را بیابد.
بخش عمده مستندهایی که امسال در جشنواره به نمایش درآمد به روایت گری و طرح پرسش پرداخت. مستندهایی که عموماً در قالب موضوعات تاریخی، سیاسی و اجتماعی می گنجید و به همین جهت روایت گری با تکیه بر منابع آرشیوی و مصاحبه بنا شده بود. از میان این مستندها معدود تولیداتی وجود داشت که توانسته بودند به درستی طرح پرسش کرده و با تحلیل های درست پاسخی هم برای این پرسش ها بیابند. «ضدقهرمان» نمونه ای بارز از این گونه مستندهاست که با نگاهی جسورانه سراغ سوژه ای چالش برانگیز رفت و توانست، روایتی تاریخی از وقایع سال های اول انقلاب را به تصویر بکشد.
«تورگی»، «شگرد»، «رویاباف و قاضی» و «آسانسور» از جمله مستندهای اجتماعی این دوره با حال و هوای داستانی بود که نسبت به سایر آثار به نمایش درآمده از کیفیت بالاتری برخوردار و جزو پرمخاطب ترین مستندهای به نمایش درآمده نیز بودند. در میان این مستندها می توان به «آسانسور» ساخته جواد رزاقیزاده و به تهیه کنندگی محمد کارت اشاره کرد که با الگو گرفتن از زندگی رابرت داونی جونیور بازیگر هالیوودی که سرگذشتی مشابه او داشته و بازیگر شده، ساخته شده و داستانی جسورانه از زندگی یک کارتن خواب است که حالا به عنوان یک انسان موفق در حال زندگی است.
ساخت مستند درباره شخصیت های معاصر
زندگی کردن و هم عصر بودن با مفاخر برای علاقمندان آنها شانس بزرگی است، حالا اگر فرصت ساخت فیلمی هم درباره زندگی آنها با حضور خودشان رقم بخورد که اتفاقی بس نیک خواهد بود و چه چیز بهتر از آن که این مستند به اثری ماندنی و ارزشمند هم تبدیل شود. یکی از بهترین مستندهای این دوره «رخ» به کارگردانی سام کلانتری و با نگاهی به زندگی نقاش بزرگ معاصر استاد علی اکبر صادقی بود که به شکلی حرفه ای، جذاب و دلنشین روایتی دیدنی را از زندگی این هنرمند بزرگ به تصویر کشیده بود. تماشای این مستند که توانست جایزه بهترین کارگردانی فیلم مستند بلند، تندیس جشنواره و دیپلم افتخار را به دست بیاورد، فرصت خوبی برای علاقمندان به این هنرمند و آشنایی بیشتر با اوست.
چرا برخی مستندها خنثی و بی تاثیر می شوند؟
همانطور که پیش تر هم اشاره شد، بسیاری از مستندها با ساختاری منطبق بر منابع آرشیوی اعم از فیلم، عکس و همچنین گفت وگومحور ساخته شده اند و اتفاقاً یکی از نقاط ضعف برخی از همین مستندها استفاده بیش از حد از منابع آرشیوی و روایت گری خطی بود که کلیت مستند را به مثابه یک گزارش تصویری کم جان تقلیل داده و تماشای آن را برای مخاطبان کسالت آور کرده بود. به عبارتی شاید مهمترین نقطه ضعف مشترک در برخی از مستندها را بتوان در همین روایت گری صرف و خطی بدون خلاقیت دانست که به واسطه همین عدم جذابیت و ایجاد کشش، مخاطب از دنبال کردن خط داستان جا می ماند. نکته دیگری که برخی از مستندها درگیر آن بودند و همین هم از تاثیر آنها می کاست، درگیر شدن در قالب های شعاری و کلیشه ای بود که آنها را از ذات مستند که دربردارنده نگاهی صریح، جسور و خلاق است دور کرده بود.
وقتی نیاز به بودجه پای فیلم های ارگانی را به جشنواره باز می کند
یکی از مشکلات همیشگی سینمای مستند کمبود بودجه و مشکلات مالی است؛ چنان که حمیدی مقدم در اختتامیه این دوره هم وزیر ارشاد را خطاب قرار داد و مشخصاً از او خواست فکری به حال سینمای مستند کند و گفت از مشکلات خانواده بزرگ سینمای مستند ایران، کمبود بودجه، مشکلات مادی و معنوی است و باید به این موضوع به طور ویژه نگاه کنیم.
اما از آنجا که بودجه یکی از دغدغه های اصلی سینمای مستند است و از طرفی دیگر هم سازمان ها و نهادهای فرهنگی در قیاس با بخش خصوصی مشکلی در هزینه کرد برای ساخت فیلم ندارند، در این دوره هم شاهد ترافیک فیلم های ارگانی بودیم و سازمان هایی همچون اوج با هفت فیلم و مرکز مستند سوره با هشت اثر از جمله نهادهایی بودند که با تعداد قابل توجهی فیلم در جشنواره حقیقت حضور داشتند. با این حال حضور پرشمار فیلم های ارگانی هم صدای خیلی ها را درآورد؛ هم آنها که مستقل فیلم ساختند و اثرشان به جشنواره راه پیدا نکرد و هم منتقدان و اهالی رسانه که از کیفیت پایین بسیاری از همین فیلم ها و حضورشان در جشنواره انتقاداتی را مطرح کردند. و حالا سوال اینجاست؛ با توجه به اینکه مستند قرار است صریح، بی پرده و مهم تر از همه بدون جانبداری و سوگیری های خاص به روایت موضوع بپردازد، آیا با وجود سایه سنگین سازمان ها و نهادهایی که بودجه بسیاری از همین فیلم ها را تامین کردند، دستیابی به چنین مهمی امکان پذیر است یا خیر؟
اما در عین حال نباید از این مسئله هم غافل شد که متولیان برپایی این دوره با سعه صدر و نگاهی گشوده تر امکان راهیابی برخی از مستندها را به جشنواره مهیا کردند و فضا برای روایت گری تا حدودی بازتر از گذشته بود، اگرچه هنوز هم با انعکاس واقعیات اجتماعی در مستندها و فراهم آوردن امکان نمایش آنها فاصله داریم و بسیاری از همین مستندها پشت درهای بسته مانده اند اما نمی توان از همکاری دست اندرکاران جشنواره با برخی فیلم ها هم چشم پوشی کرد.
نظر شما