رسم هدیه دادن طلا و جواهرات از سوی داماد به عروس در مراسم ازدواج ریشه در فرهنگ و رسم رسومات دیرینهی ایرانیان دارد و نمادی از عشق، تعهد و ارزش قائل شدن برای همسر است. اما این سنت، ضمن حفظ اهمیت نمادین و فرهنگی خود، در حال تطبیق با نیازها و واقعیت های دنیای معاصر است.
این آیین دیرپا در حالی به زیست خود در جامعه ایرانی ادامه می دهد و همچنان نقشی محوری خویش را در فرهنگ ازدواج حفظ کرده است که دیگر یک رسم دلپذیر نیست، بلکه به یک دغدغه و مانع بزرگ برای تشکیل زندگی مشترک تبدیل شده است.
با رشد نرخ ارز و افزایش بی سابقه و روز افزون قیمت طلا، قدرت خرید مردم کاهش یافته کاهش و بسیاری از زوجهای جوان را برای تهیه حلقه طلای نامزدی و سرویس طلای عقد به «چه کنم چه کنم» انداخته است. قیمت طلا آن قدر کهکشانی شده که بسیاری برای تهیه حلقه و سرویس طلای عروس زیر بار قرضهای سنگین می روند.
برخی برای فرار از این معرکه تنها به خرید یک حلقه ازدواج بسنده می کنند و عده ای هم خیلی محتاطانه از سر و ته قضیه می زنند و سرویس را به نیم ست یا یک آویز و زنجیر محدود می کنند تا هم در انجام رسم کوتاهی نکرده باشند هم ناترازی دخل و خرجشان کمتر شود. در این میان هستند کسانی که با سرویس نقره قضیه را ختم و نسخه بی پولی را می پیچند و چه بسیارند کسانی که به همین دلیل ازدواج را برای سالیان دراز به تعویق می اندازند.
در چنین شرایطی، آیا باید همچنان بر این سنت پایبند بمانیم و اصرار داشته باشیم که داماد در زمان مراسم عقد، سرویس طلا در شأن عروس! تقدیم او کند، آیا گذاشتن منزله و اعتبار عروس در یک کفه ترازو، در قبال زیر سئوال رفتن عزت نفس و کرامت داماد در کفه دیگر منطقی است. آنهم در حالی که میدانیم فشار اقتصادی ناشی از این خرید، میتواند آیندهی ازدواج دو جوان را تحت تاثیر قرار دهد.
به نظر می رسد وقت آن رسیده که این رسم با نگاهی نو مورد بررسی قرار گیرد چرا که درک تغییرات توسط خانوارها و انعطاف پذیری در برابر آن می تواند به حفظ اصل این سنت ارزشمند در عین انطباق با شرایط جدید کمک کند.
برای دستیابی به این مقصود، همزمان با اینکه رسانهها و نهادهای فرهنگی بایستی ترویج فرهنگ سادهزیستی و اجتناب از تجملگرایی را ترویج کنند، می توان به راهکارهای جایگزین برای این مساله هم فکر کرد: اول اینکه به جای نگاه به طلا به عنوان یک سرمایه در روزهای ابتدایی ازدواج و خرید یک سرویس سنگین و گران قیمت، به یک هدیه نمادین و سبکتر اکتفا کرد. این تغییر نگرش میتواند فشار اقتصادی را تا حد زیادی کاهش دهد. خرید طلای دست دوم هم میتواند یک راهکار اقتصادی برای کاهش هزینههای خرید طلا باشد. از خرید نقره هم به عنوان یک فلز ارزشمند نباید غافل شد، نقره قیمت بسیار مناسبتری دارد و میتواند به همان اندازه زیبا و چشمگیر باشد.
به جای تمرکز بر طلا، میتوان هدایای دیگری را که ارزش معنوی بیشتری دارند جایگزین کرد. به عنوان مثال، رفتن به سفر، کمک به خرید خانه، یا سرمایهگذاری مشترک برای آینده میتواند جایگزینهای مناسبی باشند. همچنین به جای خرید طلا، مبلغی را در حساب بانکی به نام عروس سرمایهگذاری کرد. یا برای عروس بیمه عمر یا سپرده بلند مدت تهیه کرد. این گزینه ها هم پشتوانه مالی برای عروس ایجاد میکند و هم از هدر رفت پول جلوگیری میکند. از سوی دیگر با همکاری اتحادیه و حمایت کارگاههای تولیدی طلا، می توان برنامه و طرح های متبکرانه ای را برای فروش شرایطی و اقساطی طلا پیاده سازی کرد که دسترسی زوج های جوان به طلا را در موقع خرید عقد مرتفع کند.
در نهایت، هدف اصلی از ازدواج، تشکیل خانوادهای بر پایه عشق، تفاهم و همدلی است و نباید گذاشت فشارهای مالی و اجرای رسوم دست و پاگیر مانع رسیدن به این هدف شود. خوب است که زوجهای جوان با توافق و آگاهی کامل، تصمیمی را بگیرند که هم با شرایط اقتصادی آنها همخوانی داشته باشد و هم به ارزشهای واقعی زندگی مشترک احترام بگذارد.
یادتان باشد که برداشته شدن این رسم، به معنای نادیده گرفتن سنتها نیست، بلکه به معنای درک شرایط زمانه و اولویتبندی درست مسائل است. کما اینکه «ادای» این «قضا» نیز هیچوقت دیر نیست و در مسیر طولانی زندگی هزاران بار جبران خواهد شد.
نظر شما