در دهههای اخیر، دولت ایران سالیانه میلیاردها دلار صرف ایجاد زیرساختها و طرحهای عمرانی کرده، اما متاسفانه تمرکز بیش از حد بر جنبههای فیزیکالیستی و اقتصادی پروژهها، موجب نادیدهانگاری تاثیرات اجتماعی و زیستمحیطی آنها شده است. پرسش مهم اینجاست که با وجود صرفِ این میزان از اعتبارات و درآمدهای غالباً نفتی، چرا با این حجم از مسائل حلنشده و انبوه چالشهای دنبالهدار اجتماعی، سیاسی و محیطزیستی مواجهیم و به چه دلیل رتبهی پایداری و توسعهپذیری در مقایسه با سایر کشورهای جهان اینقدر ناامیدکننده است؟ چگونه است که ما توسعه را در ساختوساز بیشتر معنا بخشیدهایم، ولی اثربخشیِ سازوکارها و قواعد بازی را رها نمودهایم؟ اصولا اینکه پروژههای عمرانی مورد خواست جامعه بوده یا از دهلیز سیاسی خارج شده، و آیا منافعش قرار است برای عموم جامعه باشد و یا فقط طبقهای خاص، غالبا محل تشکیک و نزاع بوده است.
در زمینه سوالات فوق، اندیشمندان و کارشناسان متعدد تلاش کردهاند تا از زوایای مختلف به این دست از پرسشها پاسخ دهند. لیکن در چند سال اخیر، مهدی استادی جعفری از نگاه دیگری به مسائل توسعه نگریسته و تلاش داشته تا در یادداشتها و مقالات خود، جنبه اجتماعیِ توسعه و ناکارآمدی ساختار موجود را به چالش بکشد. در میان نوشتارهای او، به شکاف معنادار میان مهندسی و جامعه پرداخته و همواره تحلیلی از کجکارکردی و ناکافی بودن رویکردِ «مهندسیمحور» در توسعه و تبیین رویکردی جایگزین بنام «مهندسیِ انساننگر» را بیان نموده است. در این رهگذر، مفهوم «جامعهشناسی مهندسی» بعنوان چراغی راهنما و با هدف تغییر نگرش در نظام تصمیمگیری کلان، توجه به مقیاس انسانی طرحها و اثربخشی پروژهها را معرفی کرده است.
در این زمینه، به تازگی کتاب «مهندسیِ انساننگر؛ درآمدی بر جامعهشناسی مهندسی و توسعهپذیری جامعه ایرانی» با نویسندگی دکتر مهدی استادی جعفری، حمایت جامعه مهندسان مشاور ایران و توسط انتشارات سمر منتشر شده است. این کتاب در سوم دی ماه و آیین بزرگداشت 50 سالگی جامعه مهندسان مشاور ایران رونمایی گردید.
این کتاب روایتی است از چراییِ منفی، بهسوی چگونگیِ مثبت در حیطه نگاهِ اجتماعی و جامعهشناختی نسبت به فرآیند و خاستگاه مهندسی، برنامهریزی توسعه و اجرای طرحها و پروژههای مهندسی. ایده اصلی و روح حاکم بر تمامی متون و نوشتارها این است که چرا ما در مسائل توسعه نتوانستهایم همگرایی موثری را میان علوم اجتماعی و مهندسی برای حل مسائل کشور ایجاد کنیم و چرا این میزان شکاف و جدایی میان این دو، هم در دانشگاهها و هم در حرفه و هم در مراتب تصمیمگیری و بدنه کارفرمایان به چشم میخورد. مسئله دیگر این است که چرا این میزان مهندسی و برنامهریزی در کشور غیرموثر است و چرا این قدر مسائل اجتماعی و زیستمحیطی ناشی از اجرای پروژههای مهندسی در کشور وجود دارد.
در پاسخ به این سوالات، تلاش گردیده تا براساس یک نظم منطقی و پیشبینی اولیه و بدور از تکلف و وامداری به گروه و یا جناح خاص سیاسی و یا حتی تعارف، عافیتطلبی و الزام به استفاده از عبارات بیخطر و یا دیپلماتیک که به این و آن برنخورد، چارچوبی برای بیان مسائل اصلی کتاب از جمله شکافِ میان موضوعات اجتماعی و فنی-مهندسی و علل توسعهناپذیری جامعه ایرانی تهیه شود. دلیل پرداختن به مسئله توسعهناپذیری و موانع توسعهپذیری این بوده که بتوان موردی مشابه و از طرفی عمومی و مرتبط را مورد کنکاش قرار داد که بهدلیل فاصله گرفتن از مسائل اجتماعی در متن تصمیمگیریها، با انحراف از برنامه و عقبماندگی نسبی مواجه گردیده است. از طرف دیگر، قرابت موضوعات توسعه با مسائل مهندسی و نگاه سیاستگذاران و برنامهریزان توسعه به ابزار مهندسی نیز سبب شده تا در جایجای کتاب به ارتباط سهگانهی «مهندسی-توسعه-مسائل اجتماعی» پرداخته شود.
کتاب مذکور در هفت پرده به روایتگری پرداخته و امیدوار است تا دریچه جدیدی از الزام توسعه کشور از مسیر برنامهریزی و مهندسی در اختیار علاقمندان قرار دهد. طبیعتا، ابزارهای توسعه ملی، فراتر از بُعد برنامهریزی و مهندسی است و ابعاد دیگری را نیز دربرمیگیرد، لیکن در این کتاب، تاکید بر مسئله پرچالش و یا سهل ممتنع برنامهریزی و مهندسی است. در این خصوص تلاش گردیده در هر پرده، سه سوال اساسی که در هر تحقیق علمی میبایست مطرح گردد، یعنی چیستی، چرایی و چگونگی بصورت مجزا در ابتدای فصل بیان گردد.
پرده اول با عنوان «خاستگاه مسئله»، به بیان مسئله و روشن شدن موضوع اصلی کتاب پرداخته است. بنابراین، تلاش شده تا به سه سوال اساسی چیستیِ نشانهها و دلایل چالش جدی جامعه امروز در عدم توفیق برنامهریزی و مهندسی و بروز چالشهای انبوه اجتماعی، سیاسی و محیطزیستی، چراییِ وجودِ میزان فراوانی از مسائل حل نشده در فرآیند توسعه کشور و نداشتن قدرت و امکان شنیدن ندای جامعه و چگونگیِ اثربخش کردن مهندسی و بهبود شرایط در مسیر توسعه پایدار و امکانِ جواب دادن به این مسئله به خودمان، فرزندانمان و سرزمینمان، پاسخی اولیه داده شود.
در پرده دوم، با عنوان «ریشهها و زمینهها» به بیان بروز و تشدید شکاف میان مهندسی و توسعه مطلوب و انتظارِ جامعه ایرانی پرداخته است. در این خصوص به چیستیِ دلایل ناکارآمدی توسعه با ابزار مهندسیِ انسانمحور و علل درونی و بیرونی افتراق علوم مهندسی و اجتماعی، چراییِ نیازمندی جامعه امروز ما فهم کدام معنا و برداشت از برنامهریزی و مهندسی و چگونگیِ بازاندیشی زلالی این رود اشاره شده است. در این پرده، مرثیهای بنام نیمهی پنهان توسعه با هدف بیان زمینههای ناکارآمدی رویکرد مهندسیمحور در توسعه ایران از زاویه جدایی علوم مهندسی و اجتماعی بیان شده است.
در ادامه، پرده سوم که به بررسی مسائل تاریخی و زمینههای تاریخ اجتماعی مسائل جامعه ایرانی پرداخته، دارای عنوان «سیری در تاریخ» است. در این پرده، ابتدا چیستیِ نقش خلقیات ما ایرانیان در موفقیت و ناکامی در توسعه بررسی شده و پس از آن، این پرسش مطرح گردیده که آیا میتوان درسآموختههایی از نمونههای تاریخی-اجتماعی در توسعهنیافتگی ایران پیدا نمود؟ بعد از آن، در خصوص چگونگیِ تحلیلی تاریخی-اجتماعی از توسعهپذیری در جامعه ایرانی، مطالبی ارائه شده است. با توجه به رویکرد تحلیل تاریخ اجتماعی ایران، بنظر میرسد بازخوانی تاریخ و سرگذشت ایران برای همه مخاطبان جذاب و اثربخش باشد. در این مسیر تاریخی، برخی سوالات دغدغهمندان توسعهناپذیری و موانع تحققپذیری مهندسی انساننگر، در بوتهی تاریخ دیروز و واقعات امروز نشان داده شده است. با توجه به ماهیت این بخش، از آثار مورخان و تحلیلگران تاریخ اجتماعی بهره گرفته شده است.
در ادامه، در پرده چهارم با عنوان «بازخوانی آسیبها، ساختارها و تجارب»، نگاهی به تجارب موفق سایر کشورها در مواجهه با چالش همگرا نمودن علوم مهندسی و اجتماعی پرداخته و بیان گردیده که این چالش و معضل در مواجهه با برنامهریزی و مهندسی صرفا مخصوص جامعه ایرانی نیست و در تقریبا تمامی کشورها ریشه داشته و دارد. به این جهت، تجارب موفق کشورهای پیشرو در همگرا نمودن علوم مهندسی و اجتماعی بیان و این سوال پرسیده شده که چرا دربِ توسعه در کشور بر پاشنهی برنامههای توسعه نمیچرخد؟ پس از آن، چگونگی فراهم شدن همگرایی میان علوم مهندسی را با علوم اجتماعی در جوامع پیشرو مورد بررسی قرار گرفته است. در این پرده، بازخوانی نخبگی و نخبهپروری در جامعه خصوصا جامعه مهندسی، جستاری بر فرصتهای پیش رو، توجه به ذینفعان توسعه و تجارب و درسآموختههای قابل استفاده در راهکارهای آتی مورد اشاره قرار گرفتهاند.
پس از آن، در پرده پنجم که «در جستجوی راهکار» نام دارد، راهکارهای منطقی به جهت برونرفت از شرایط موجود بیان شده است. در این پرده، سه سوال کلیدی مورد توجه قرار گرفته است. راهکارهای امروز ما برای التیام زخمهای توسعه سرزمینی و برومندی فردای ایران چیست؟ چرا راههای درست به مقصد نمیرسند؟ آینده برنامهریزی و مهندسی چگونه تغییر خواهد نمود؟ بنابراین، اینکه چگونه میتوان از رویکرد غالب و مرسوم مهندسی انسانمحور به مهندسی انساننگر در توسعه رسید و نقش مهندسان، برنامهریزان و جامعهشناسان چه موضوعاتی است، از موارد اصلی مورد اشاره در پرده پنجم است.
در پرده ششم با موضوع «در اندیشه تحققپذیری»، به چیستیِ نقش عوامل اصلی کنشگر در همگرایی بخشهای مهندسی و اجتماعی، چرایی بازاندیشی و بازنگری کلانروندها و ساختارهای اساسی و چگونگی تحققپذیریِ مهندسی انساننگر مورد توجه قرار گرفته است. با این وصف، تلاش شده تا نقش نهادها، حرفه و شرکتهای مهندسین مشاور، رسانه، اندیشکدهها، نخبگان و آموزش در همگرایی علوم اجتماعی و مهندسی تبیین شود. این بخش به موضوع بازنگری ساختارهای دولتی برای دیده شدن مسائل اجتماعی راهکارهای تحقق مهندسی انساننگر نیز پرداخته است.
در انتها، پرده هفتم به درد و دل با مخاطبان محترم با تیتر «سخنی با تو و برای ایرانِ همهی ایرانیان» اختصاص پیدا نموده است و سوالی درخصوص انگیزههای درونی بابت انتخاب ماندن پای وطن برای ساختن ایران پرسیده شده و در زمینه بایدها و نبایدها و چگونگی اثربخش کردن مهندسی در جامعه، مطالبی بیان گردیده است. در این زمینه، به واکاوی مصائب، گرفتاریهای کنشگران توسعه و مهندسان مشاور و پدیده مهاجرت و انگیزههای ماندن، عشق، عمل و مسئولیتپذیری برای ساختن ایران به همراه آینده مهندسی و چشمانداز فردا پرداخته شده است.
نظر شما