تحولات منطقه

مجید نصیری کارگردان تئاتر در این گزارش از تجربه سفر تماشاخانه‌ سیار کانون پرورش فکری به سیستان و بلوچستان و واکنش کودکان چابهاری به برنامه‌های این تماشاخانه می‌گوید.

شادی و سرگرمی، پیشکش تماشاخانه‌ سیار کانون به چابهار
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

به گزارش گروه فرهنگی قدس، تماشاخانه‌ سیار کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در هفته‌های اخیر میهمان استان سیستان و بلوچستان و شهر چابهار بود. این تماشاخانه در روز نخست حضور خود چهار اجرا برای مدارس حاشیه‌ چابهار داشت که بیش از هزار و ۸۰۰ مخاطب دختر و پسر از برنامه دیدن کردند. از دیگر بخش‌های این برنامه، حضور چهار عروسک غول‌پیکر با هنرنمایی اعضای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان بود که با استقبال گرم کودکان و نوجوانان روبه‌رو شد و در روزهای دیگر نیز چندین مدرسه در حاشیه‌ شهر و روستاهای اطراف چابهار میزبان تماشاخانه و عروسک‌ها بودند و در ادامه، مخاطبان در منطقه‌ آزاد چابهار دو اجرا از این هنرمندان را به تماشا نشستند. در ادامه با مجید نصیری، نویسنده و کارگردان تئاتر که در سفر به سیستان، تماشاخانه سیار را همراهی می‌کرد درباره تجربه این سفر و حال و هوای بچه‌های چابهار گفت‌وگو کردیم.

تماشاخانه‌ای پر از اتفاقات شیرین و گاهی عجیب

شادی و سرگرمی، پیشکش تماشاخانه‌ سیار کانون به چابهار

نصیری که تجربه‌های بسیاری از سفر به شهرهای مختلف و اجرای نمایش و قصه‌خوانی برای بچه‌ها دارد، سفر به سیستان را یکی از سفرهای متفاوت و جذابی می‌داند که تاکنون تجربه کرده است. او در این باره می‌گوید: تماشاخانه‌های سیار پر از اتفاق‌های خوب و شیرین و گاهی عجیب است، در این سفرها با اقوام مختلف و زبان‌های گوناگون آشنا می‌شوید و با مردمانشان ارتباط برقرار می‌کنید اما سیستان و بلوچستان به دلیل موقعیت جغرافیایی و شرایطی که دارد حال و هوای عجیبی برای من داشت. البته من پیش‌تر هم به سیستان سفر کرده بودم اما اینکه به روستاها هم سفر کنم برایم تجربه تازه و جذابی بود و فرصت آشنایی با مردمی میهمان‌نواز و خونگرم را برایم فراهم کرد.

از اجرای نمایش‌های تعاملی برای بچه‌ها تا بازی هوش

وی در ادامه می‌افزاید: ما حدوداً ۶ روز در چابهار بودیم و در واقع شب چله به آنجا رسیدیم. رسومات آن‌ها در شب چله هم مانند سایر شهرهای ایران است با اندکی تفاوت در نوع خوراکی‌ها، اما آن‌ها هم در این شب بلند سنت قصه‌گویی و همنشینی با اقوامشان را دارند. در این چند روز علاوه بر قصه‌گویی یک نمایش به نام «بچه زرنگ» هم داشتیم، این نمایش تعاملی بود و بچه‌ها هم در بخش‌های مختلف آن حضور دارند و همراه نمایش می‌شوند و بازی می‌کنند. علاوه بر این، اجرای بازی‌های مختلف و سرگرمی‌هایی که بیشتر جنبه تمرکز دارد را هم انجام دادیم و پیش از شروع برنامه روی ویدئووال تماشاخانه سیار برای بچه‌ها از انیمیشن‌های کانون پخش کردیم.

وی در ادامه به مشاهده‌های خود از این شهر اشاره می‌کند و می‌گوید: متأسفانه مردم سیستان از نظر مالی و معیشتی در شرایط بدی هستند و از بسیاری امکانات محروم‌اند. ما در این سفر به روستاهایی رفتیم که بچه‌ها حتی کفش برای پوشیدن نداشتند و این خیلی ناراحت‌کننده بود. در حالی که ما جایی زندگی می‌کنیم که آب، برق و گاز به راحتی در دسترسمان است و قدرش را نمی‌دانیم اما در چابهار خانواده‌هایی هستند که آب را می‌خرند و هر هفته یک تانکر ۵هزار لیتری آب به روستا می‌آید و مردم هم هفته‌ای ۷۰۰ هزار تومان برایش پول می‌دهند و جمعاً ۲میلیون و ۸۰۰ هزار تومان در ماه فقط پول آبی را پرداخت می‌کنند که آشامیدنی هم نیست و بیشتر برای شست‌وشو مصرف می‌شود.

بسیاری از بچه‌های سیستانی شناختی از نمایش ندارند

این نویسنده و کارگردان در ادامه با اشاره به این که در این شهر امکانات فرهنگی و سرگرمی در اختیار بچه‌ها نیست، تاکید می‌کند: البته مسئولان برخی مدارس به ما می‌گفتند که گاهی گروه‌های مختلف برای اجرای نمایش می‌آیند اما نکته عجیب اینجاست که بعضی از این بچه‌ها اصلاً نمی‌دانستند نمایش چیست و بیشتر هدیه‌ها و جوایزی مانند کتاب، مداد رنگی و ... که کانون برای آنها در نظر گرفته بود، برایشان جذابیت داشت.

گستره مخاطب از بچه دوساله تا آدم ۹۰ ساله

نصیری در ادامه درباره واکنش بچه‌های سیستانی نسبت به نمایش‌ها و قصه‌گویی‌ها اظهار می‌کند: خوشبختانه استقبال در روستاها بی‌نظیر و این اتفاق برای آن‌ها خیلی جذاب و جدید بود چون در چابهار هیچ امکانات تفریحی وجود ندارد و نه سینمایی است و نه پارک یا وسایل سرگرمی و تفریحی. نکته دیگر اینکه فقط بچه‌ها مخاطب ما نبودند و حتی پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها هم همراه بچه‌ها می‌آمدند و نمایش‌ و برنامه‌ها را دنبال می‌کردند. وقتی من برای آن‌ها قصه تعریف می‌کردم از بچه دو ساله تا یک فرد نود ساله در سکوت و با دقت قصه را گوش می‌کرد و این برایم خیلی جالب بود، چون در مناطق دیگر اغلب چنین اتفاقی نمی‌افتد اما تمام روستا کنار تریلی بودند و همیشه هم پس از پایان اجراها از ما دعوت می‌کردند به خانه‌هایشان برویم و به ما محبت داشتند. اما در کنار این‌ها وقتی وضعیت معیشت و زندگی آن‌ها را دیدم، دوست داشتم این امکان فراهم بود تا به همه بچه‌ها جایزه بدهیم، زیرا مادربزرگ‌هایی بودند که از ما جایزه می‌خواستند تا به نوه‌هایشان بدهند اما متأسفانه توانمان محدود بود.

شادی و سرگرمی، پیشکش تماشاخانه‌ سیار کانون به چابهار

نکته دیگر اینکه ما در مدارس روستاهای مختلف هم اجرا داشتیم و شرایط قدری متفاوت تر بود، زیرا معلم‌ها خودشان با دانش آموزان تمرین تئاتر می‌کردند و گروه سرود داشتند و طبیعتاً بچه‌ها بیشتر با این فضا آشنا بودند.

خاطراتی شیرین از سفر به سیستان

وی درباره تجربه این سفر و تفاوت بچه‌های اهل سیستان با شهرهای دیگر می‌گوید: شاید بتوان اصلی‌ترین تفاوت این سفر در مقایسه با شهرهای دیگر را در این دانست که بچه‌ها چندان تجربه تماشای اجراهای عمومی را ندارند چون آنجا هیچ سالنی وجود ندارد و شاید در سال یک بار چنین چیزی را دیده باشند به همین دلیل وقتی نمایشی برایشان اجرا می‌شود خیلی با علاقه آن را دنبال می‌کنند.

در سفرهایی که در این سال‌ها با تماشاخانه‌های سیار داشتم اتفاقات عجیب و مختلفی برایم افتاده؛ من به شهری سفر کردم که بچه‌ها از روی علاقه و ناراحتی من را با سنگ می‌زدند که از آنجا نرویم و باز هم برایشان برنامه اجرا کنیم یا بچه‌هایی که با صفا و صمیمیت ما را به خانه‌هایشان دعوت می‌کردند. اما چیزی که در مورد مردم سیستان برایم خیلی جذابیت داشت مهربانی و همدلی آن‌ها بود. در این سفر مادربزرگی که پسرش در اتفاقات سراوان شهید شده بود و یک نوه داشت، هنگام اجرای برنامه جلو آمد و دست در جیبش کرد و مشتی آجیل به من داد و گفت تو امروز حال من را خوب کردی. خب این اتفاق برای من یک دنیا ارزش داشت و خوشحال بودم که توانستم تأثیر مثبتی بر حال و هوای مردم حتی برای دقایقی کوتاه داشته باشم. یا یک روز هنگام اجرای برنامه در مدرسه روستا برق رفت و قرار شد باند کوچکی تهیه و برنامه را اجرا کنیم. مدتی نگذشته بود که از کارکنان اداره برق دستگاهی آوردند و از ما خواستند به وسط روستا برویم و در خیابان برای مردم برنامه را اجرا کنیم تا همه اهالی استفاده کنند. گرچه به اجرای بعدی دیر رسیدیم اما شاد کردن مردم و ساختن اوقات خوش برای آن‌ها بسیار لذتبخش بود.

شادی و سرگرمی، پیشکش تماشاخانه‌ سیار کانون به چابهار

نصیری در پایان با اشاره به تجربه خوشایندی که از سفر به سیستان و همراهی بچه‌ها با تماشاخانه سیار داشته، می‌گوید: قطعاً باز هم به سیستان می‌روم و سفر به این شهر انتخاب اولم خواهد بود زیرا مردم این شهر از بسیاری امکانات رفاهی و عادی زندگی محروم هستند و برنامه‌های فرهنگی هم ندارند و من وظیفه خودم می‌دانم بیشتر به این منطقه توجه کنم تا شاید از آن‌ها حمایت شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha