تحولات منطقه

۲۵ دی ۱۴۰۳ - ۰۹:۲۵
کد خبر: ۱۰۴۲۰۷۱

بادی که می‌وزد و نمی‌وزد؛ فراخوانی برای بازآفرینی شهرهای انسانی تر

مهدی استادی جعفری، دکترای شهرسازی و مشاور توسعه

در لس‌آنجلس، بادهای سانتا آنا آتش‌سوزی‌ها را شعله‌ور می‌سازند و در تهران، سکون باد، آلودگی هوا را در آسمان شهر حبس می‌کند. این دو وضعیت، نشان‌دهنده‌ی شکست برنامه‌ریزی شهری در هماهنگی با طبیعت و بازتابی از نادیده گرفتن عدالت زیستی است.

زمان مطالعه: ۶ دقیقه

در این هیاهوی روزگار و این زمان که به خواندن یادداشت حدود ۱۲۰۰ کلمه‌ای اختصاص داده‌اید، تیتر اول غالبِ خبرگزاری‌های جهان به آتش‌سوزی لس‌آنجلس و شدت وزش باد در تشدید وسعت آسیب‌دیدگی اختصاص پیدا کرده است. همان بادی که در آنجا می‌وزد، در شهرهای ما خصوصا در پایتخت نمی‌وزد و اثرش خسارات جبران‌ناپذیر اجتماعی و انسانی مانند زیست‌ناپذیری شهرها، حسِ خفگی و تشدید امراض تنفسی و خسارات اقتصادی ناشی از تعطیلی شهرها است. ممکن است برخی خوانندگان محترم خُرده بگیرند که این چه قیاسی است و اصولا چگونه لس‌آنجلس را با تهران و آن هم با باد مقایسه می‌کنی؛ ولی اگر اندکی پرده مرزها، حاکمیت‌ها و سطح پیشرفت جوامع را کنار گذاریم، این فرصت نگاهِ تحلیلی دست می‌دهد که به راستی، چرا این چنین است؟ چرا در گوشه‌ای می‌خواهند باد متوقف شود و در گوشه‌ای دیگر انتظار وزش باد را می‌کشند!؟

همین ابتدا، شفاف بیان می‌دارم که علاقمند به طرح مسائل سیاسی، ایدئولوژیک و تلافی‌جویانه بابت بیان سطح کارآمدی و یا ناکارمدی مدیریت شهری و در مقیاس کلان‌تر، نظام حکمرانی در تفسیر این موارد نیستم و این گونه تحلیل‌ها را هم صرفا با بیان شواهدی این‌چنینی بجا و سنجیده نمی‌دانم؛ لیکن، با بیان این پارادوکس در عنوان یادداشت، خواستم تا به سطح بالای آسیب‌پذیری محیط انسان‌ساخت و دست‌ساز بشری در هر جای این کره خاکی اشاره کنم که در تمامی این موارد، نیازمند بازاندیشی و تحول در رویکردهای برنامه‌ریزی، مدیریت و حکمرانی است. حال، اجازه دهید تا به تفسیر این پارادوکس یا تضاد بپردازم.

در جهانی که شهرها به‌سرعت گسترش می‌یابند، رابطه‌ی انسان با طبیعت و همنوعانش روزبه‌روز پیچیده‌تر می‌شود. باد، این پدیده‌ی طبیعی رازآلود، در دو شهر لس‌آنجلس و تهران، امروز نقشی دوگانه ایفا می‌کند: در لس‌آنجلس، بادهای سانتا آنا آتش‌سوزی‌ها را شعله‌ور می‌سازند و در تهران، سکون باد، آلودگی هوا را در آسمان شهر حبس می‌کند. این دو وضعیت، نه‌تنها نشان‌دهنده‌ی شکست برنامه‌ریزی شهری در هماهنگی با طبیعت است، بلکه بازتابی از نادیده گرفتن نیازهای اجتماعی و عدالت زیست‌محیطی نیز هست.

شهرهای غیرانسانی: محصول نادیده گرفتن طبیعت و نیازهای اجتماعی

لس‌آنجلس، شهری که با آسمان‌خراش‌های سر به فلک کشیده‌اش نماد پیشرفت بشر (حداقل در الگوی غربی و به نوعی جریان حاکم تمدنی امروز است)، هر ساله با آتش‌سوزی‌های گسترده‌ای روبه‌رو می‌شود که بادهای سانتا آنا آن‌ها را به فاجعه‌هایی ویرانگر تبدیل می‌کند. توسعه‌ی بی‌رویه و نادیده گرفتن خطرات طبیعی، این شهر را در معرض بحران‌های مکرر قرار داده است. اما این بحران‌ها، به‌گونه‌ای نامتناسب، بر دوش جوامع کم‌درآمد سنگینی می‌کند؛ جوامعی که دسترسی به منابع و امکانات برای مقابله با آتش‌سوزی‌ها در آن‌ها محدود است. براستی، هزینه سرسام آور بازسازی شهری و برگرداندن آن شهر به چند روز پیش از سانح آتش‌سوزی، بر عهده چه گروه‌های اجتماعی در مقیاس شهری، ملی و به زعمِ من، بین‌المللی است؟

از سوی دیگر، تهران، با تراکم جمعیت و ساخت‌وسازهای بی‌حدوحصر و بدون برنامه و لجام گسیخته، در دام آلودگی هوایی گرفتار شده که سکون باد آن را تشدید می‌کند و خصوصا بر کودکان، سالمندان و افراد مبتلا به بیماری‌های تنفسی تأثیر بیشتری می‌گذارد. براستی، تراکم‌فروشیِ خودخواهانه و بی‌ضابطه، ارائه برنامه‌های خودرومحور توسط مدیریت شهری و تشویق به استفاده از وسیله‌نقلیه مانند ساخت بزرگراه، تونل و غیره و در عوض آن عدم توسعه مناسب و متناسب حمل‌ونقل همگانی چگونه قابل جبران است و در یک کلام ساختن شهرهایی انسانی که در شان منزلت همه گروه‌های جامعه، با چه رویکرد کارآمد و درست حکمرانی شهری قابل انجام است که مشابه با امروز در آن گرفتار نشویم؟

انتقاد از وضع موجود؛ توسعه‌ی بی‌پروای شهری و نادیده گرفتن طبیعت و عدالت اجتماعی

این دو شهر، نمونه‌هایی از برنامه‌ریزی شهری هستند که در آن انسان، خود را جدا از طبیعت دیده و نیازهای اجتماعی و انسانی را نادیده گرفته است. باید پذیرفت که در صورت نادیده گرفتن قوانین طبیعی و انسانی، طبیعت، به بلای جان انسان‌ها تبدیل می‌شوند. این موضوع یادآوری تلخی است از ضرورت برنامه‌ریزی شهری پایدار که با فرآیندهای طبیعی هماهنگ باشد. وضعیت لس‌آنجلس و تهران نشان می‌دهد که برنامه‌ریزی شهری کنونی، بیش از آن‌که به نیازهای انسان و طبیعت توجه کند، در خدمت منافع اقتصادی کوتاه‌مدت و گروه‌های خاص است. در لس‌آنجلس، توسعه‌ی بی‌رویه در مناطق مستعد آتش‌سوزی، بدون در نظر گرفتن خطرات طبیعی و نیازهای جوامع محلی، جان و مال ساکنان را به خطر انداخته است. در تهران، تراکم بی‌حدوحصر و نادیده گرفتن فضاهای سبز، شهر را به دامی برای آلودگی تبدیل کرده است. این رویکرد نه‌تنها غیرانسانی است، بلکه ناعادلانه نیز هست. شهرهایی که در تقابل با طبیعت و نیازهای اجتماعی ساخته می‌شوند، در بلندمدت دوام نخواهند آورد. آن‌ها نه‌تنها به محیط زیست آسیب می‌زنند، بلکه نابرابری‌های اجتماعی را نیز تشدید می‌کنند.

فراخوانی برای بازآفرینی اندیشه و بازبینی ارزش‌ها

برای رسیدن به شهرهای انسانی، باید رابطه‌ی خود با طبیعت و همچنین با یکدیگر را بازتعریف کنیم. شهرهای انسانی، شهرهایی هستند که در آن‌ها انسان و طبیعت در هماهنگی با یکدیگر زندگی می‌کنند و نیازهای همه‌ی اقشار جامعه، به‌ویژه گروه‌های آسیب‌پذیر، در نظر گرفته می‌شود. این شهرها نه‌تنها به نیازهای انسان‌ها توجه می‌کنند، بلکه به طبیعت نیز احترام می‌گذارند.

در لس‌آنجلس، این به معنای توقف توسعه‌ی بی‌رویه در مناطق مستعد آتش‌سوزی، ایجاد زیرساخت‌هایی است که خطرات طبیعی را کاهش دهند، و تضمین دسترسی عادلانه به منابع و امکانات برای همه‌ی ساکنان است. در تهران، این به معنای ایجاد فضاهای سبز بیشتر، بهبود جریان هوا، کاهش تراکم شهری و ارائه‌ی راه‌حل‌های عادلانه برای مقابله با آلودگی هوا است. اما این تغییرات تنها با اصلاحات فنی ممکن نیست. ما نیازمند تغییر در نگرش اندیشه‌هایمان هستیم. باید بپذیریم که انسان، بخشی از طبیعت است، نه حاکم بر آن، و شهرها باید به‌جای تقابل، در هماهنگی با طبیعت و نیازهای اجتماعی ساخته شوند.

مقایسه این شهرها با شهرهایی مانند کپنهاگن و سنگاپور، که موفق شده‌اند عناصر طبیعی را در برنامه‌ریزی شهری خود ادغام کنند، می‌تواند الهام‌بخش باشد. این شهرها با اولویت‌دادن به فضاهای سبز، زیرساخت‌های پایدار و مقاومت در برابر پدیده‌های طبیعی، الگوهایی موفق از توسعه شهری ارائه می‌دهند. علاوه بر راه‌حل‌های فنی، عوامل اقتصادی-اجتماعی نیز نقش مهمی در برنامه‌ریزی شهری ایفا می‌کنند. اغلب، منافع اقتصادی و اهداف سیاسی کوتاه‌مدت بر تصمیم‌گیری‌ها تأثیر می‌گذارند و ملاحظات زیست‌محیطی را نادیده می‌گیرند. این موضوع پرسش‌های اخلاقی مهمی را درباره سلطه بشر بر طبیعت و ضرورت رویکردی فروتنانه‌تر و احترام‌آمیزتر به محیط زیست مطرح می‌کند. در هر صورت، این وضعیت ما را به تأملات فلسفی درباره رابطه‌مان با طبیعت دعوت می‌کند. نگرش سلطه‌جویانه بشر بر طبیعت، که در برنامه‌ریزی‌های شهری نادیده گرفته می‌شود، باید جای خود را به دیدگاهی جامع‌تر بدهد که وابستگی متقابل سکونتگاه‌های انسانی و محیط طبیعی را به رسمیت می‌شناسد.

به سوی آینده‌ای انسانی‌تر و عادلانه‌تر

باد، چه بوزد و چه نوزد، پیامی برای ما دارد: شهرهای ما باید با طبیعت هماهنگ باشند و نیازهای همه‌ی اقشار جامعه را در نظر بگیرند. لس‌آنجلس و تهران و یا شهرهای دیگر، با تمام تفاوت‌هایشان، تماما نشان‌دهنده‌ی شکست برنامه‌ریزی شهری در هماهنگی با طبیعت و عدالت اجتماعی هستند. این یادداشت، دعوت و فراخوانی است برای بازاندیشی در رویکردهای کنونی و حرکت به سوی شهرهایی که نه‌تنها برای انسان‌ها، بلکه برای طبیعت نیز انسانی‌تر و عادلانه‌تر باشند.

براستی، آیا برای ما درسی از سانحه آتش سوزی لس آنجلس باقی مانده و یا هیاهوی رسانه ای و نشان دادن ضعف آمریکا برایمان هدف است؟ اصولا چه میزان شهرهای ما برای روزی که دست به گریبان سوانح مختلف واقع می‌گردند، آماده‌اند؟ من نمی‌دانم! ولی می‌دانم که باید از خودمان و دوروبرمان درس بگیریم. اینجا جای تعصب، چشم بستن و فرافکنی باقی نمی‌ماند. باید چاره‌ای برای امروز و فردایمان کنیم و این نوشتار کوتاه، صرفا تاکیدی است بر لزوم تغییر انگاره و رویکرد مدیریت و حکمرانی شهری، بسمت ساخت شهرهای انسانی‌تر و عادلانه‌تر.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha