تحولات منطقه

هفت سنگ / گفت‌و‌گو : فرینوش اکبرزاده - اشاره : تصور پرواز هنوز برای بسیاری از آدمها سخت است. اینکه وارد محفظه‌ای فلزی بشوی، چشمانت را ببندی و پس از چند لرزش خفیف، دیگر روی زمین نباشی! ...

 کنده شدن از زمین، توکل را عمیق‌تر می‌کند
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

و سخت‌تر است باور کردن اینکه خلبان این پرنده، دختری باشد از مردمان همین کشور پهناور که صدها ستاره خاکی در آسمانش می‌درخشد. خدیجه نره‌ای، 28 ساله استاد خلبان، حدود یک سال است معلم خلبان جهادی مرکز آموزش فنون هوایی تبریز است. او تا به امروز همه پروازهایش بدون حادثه بوده است. کاپیتان«نره‌ای» اکنون هم زمان با چرخ خوردن در آبی بیکران آسمانها، معلم پرواز خلبان‌های آینده نیز است.
او زاده به سال 1364 و از اهالی ایل قشقایی و شیرازی است، در اصفهان بزرگ شده و پس از پشت سرگذاشتن مراحل تحصیلی برای گذراندن دوره‌های تکمیلی پرواز به تبریز آمده و اینجا ساکن شده است. گفت و گو با این بانوی خلبان سخت نیست، در لباسی رسمی و با نشان پرواز آمده است و با چهره‌ آرام و مصمم از سال‌ها کوشش و پشتکارش سخن می‌گوید.

خانم کاپیتان «نره‌ای»! از راه پر پیچ و خم پرواز بگویید.پرواز از کودکی برای من هم مانند خیلی از بچه‌های دیگر، آرزوی شیرینی بود و در سال‌های درس و دانشگاه به سراغ مهندسی شیمی رفتم اما این رشته برای من با کنجکاوی زیادم کافی نبود. با تشویق خانواده به خصوص پدر و مادرم که همیشه تلاش کرده‌اند من را مستقل و توانمند بار بیاورند، به سراغ رشته کارشناسی هوانوردی در دانشگاه علمی کاربردی رفتم و با رتبه ممتاز(معدل 19) جزو نخستین نفرات این رشته در ایران دانش آموخته شدم. پرواز را زیر نظر استادان کاردان، مانند استاد ارجمند جناب کاپیتان حسین‌زاده فرا گرفتم و در این مدت گواهینامه‌های خلبانی شخصی، بازرگانی (مسافربری) و پرواز در شب را دریافت کردم و درس را تا دریافت مدرک معلم خلبانی ادامه دادم و اکنون حدود یک سال است معلم خلبان جهادی مرکز آموزش فنون هوایی تبریز هستم.


شما کجا و تبریز کجا؟! چه شد که آمدید و ماندید؟
برای دوره‌های تخصصی پروازی به تبریز آمدم و این تصادفی بود. از بین شهرهایی که میزبانی دوره‌های عملی را بر عهده داشتند، تبریز را انتخاب کردم.اینجا درکنار پشت سرگذاشتن دوره، ازدواج کردم و ماندگار شدم. همسرم خلبان داود اجتهادی، مسوول عملیات مرکز آموزش فنون هوایی تبریز هستند. در مقطعی ایشان استاد من هم بودند و با هم پرواز داشتیم. از ایشان به خاطر تمامی زحماتی که در پیمودن این راه سخت و موفقیت بنده متحمل شده‌اند، سپاسگزارم.


بزرگ‌ترین آرزوی یک خلبان چیست؟
آرزوی هر خلبانی پرواز با هواپیماهای بزرگ است، آرزوی من هم همین است. پرواز با هواپیمای مسافربری.


با توجه به خانم بودن شما حضور در رشته خلبانی برایتان چگونه بود ؟
در این سال‌ها خیلی بیشتر از چیزی که لازم بود تلاش کردم و زحمت کشیدم تا بر تبعیض‌های سنتی در محیط کار و تحصیلم پیروز شوم. با اینکه از خیلی از هم‌دوره‌هایم تواناتر بودم، اما به دلیل استقبال نکردن شرکت‌ها از همکاری با خلبان خانم، برای پیدا کردن کار زحمت زیادی کشیدم. شب‌ها به دیوان خواجه شیراز تفالی می‌زنم و او هر بار می‌گوید، صبر داشته باش .... البته اکنون به جز معلم خلبانی و تدریس، به عنوان کارمند عملیات شرکت هواپیمایی «آتا» و با آرزوی پرواز با هواپیمای سنگین همچنان کار می‌کنم.


خلبان بودن، سخت است؟
سخت به مفهوم کار سخت، نه! ... من خلبانی را دوست دارم و عاشق پرواز هستم .
اما هنوز در لایه‌هایی از جامعه هرچند تحصیل کرده هم باشند، به توانایی‌های خانم‌ها به چشم تردید نگاه می‌شود. من از چند سال پیش، در همه شرکت‌های هواپیمایی ایران درخواست پرکردم و مدارک ارائه دادم. تنها حرفی که به من زدند این بود که هر وقت آقایی در صف جذب نباشد، خانم جذب می‌کنیم. در حالی که به لحاظ کاری نمی‌توان میان توانمندی‌های تخصصی خانم‌ها و آقایان مرز تعیین کرد و کسی را برتر دانست. مگر اشکالی دارد که بزرگ‌ترین آشپزهای دنیا از آقایان هستند؟


یک معلم خلبان چه می‌کند؟
کسانی که متقاضی دریافت گواهینامه‌های خلبانی هستند با ورود به دانشکده‌های خلبانی دوره‌های آموزشی شامل تئوری و پرواز را زیر نظر اساتید خلبان می‌گذرانند. معلم خلبان وظیفه تربیت خلبانهای آینده را بر عهده دارد.


بالای ابرها در جستجوی چه بودید؟
همیشه پرواز را دوست داشتم،‌ اما پس از فعالیت حرفه‌ای، عشق و علاقه‌ام به پرواز به شکلی تصاعدی رشد کرد. در آسمان زیبایی‌های خداوند را جست وجو می‌کنم و هر بار چیزی متفاوت می‌بینم. انگار در پرواز، انسان آسمانی می‌شود و به خداوند نزدیک‌تر ... پرواز با هواپیمای کوچک اما ‌لمس زیبایی‌های شگفت‌انگیز آسمان را عمیق‌تر می‌کند. در کابین این هواپیماها خلبان دید کامل به منطقه پرواز دارد. این یعنی تمامی آسمان و زمین را با سایه روشن‌ها و نورش لمس می‌کنی.


هواپیمای مورد علاقه شما چیست؟
ایرباس 320 برای من محبوب ترین است. اما در بین هواپیماهای تک موتوره، سسنا 172 را خیلی دوست دارم.


یک پرسش قدیمی! تاکنون از معلق ماندن در هوا ترسیده اید؟
کنده شدن از زمین توکل قلبی را عمیق‌تر می‌کند. حس اعتماد به کسی که در این وضعیت معلق هم از تو مراقب می‌کند ... من پیش از هر پرواز دعا می‌کنم و پنج بار قل‌هو‌الله می‌خوانم، سپس آماده می‌شوم.


از نخستین پرواز انفرادی‌تان بگویید. قصه این پرواز سولویی چیست؟
سولویی! ... (می‌خندد) ... این یک عرف نانوشته بین همه خلبان‌های دنیاست. یعنی تنها شدن و تنها پریدن، یعنی نخستین تنهایی در آسمان بیکران. هر دانشجوی خلبانی پس از نخستین پرواز انفرادی وقتی با موفقیت روی زمین نشست و پیاده شد، همکاران و دیگر خلبانان، یک سطل‌آب یخ روی سر خلبان می‌ریزند تا از حال و هوای خاصی که دارد بیرون بیاید و به پرواز انفرادی‌اش مغرور نشود. این کار برای این است که خلبان جوان در فضای زمین قرار بگیرد و یادش بماند باید لذت پرواز را با دقت و احتیاط همراه تا جان خود و مسافران آینده را حفظ کند. مراسم سولویی من البته قصه دیگری داشت. پس از حدود 45 دقیقه پرواز، دل همدوره‌‌ای هایم در زمستان بسیار سرد و یخبندان تبریز برای من سوخت و سطل آب روی سرم نریختند!


تاکنون سانحه هم داشته‌اید؟
به لطف خدا ... نه. تا حالا تمامی پروازهایم بدون سانحه بوده است و مشکل خاصی نداشته‌ام. در پرواز کوچک‌ترین اشتباه برابر است با سانحه هوایی و جان آدم‌ها. برای همین باید تمرکز و دقت زیادی داشت.


شما خانم خانه هم هستید. در خانه چه می‌کنید؟
هم رشته و همکار بودن برای من و همسرم به مزیت بزرگی تبدیل شده است. همسرم خیلی خوب شرایط را درک می‌کند و همراه خوبی برای تمامی لحظه‌هاست و دوباره جا دارد از حمایت‌های صمیمانه ایشان نهایت قدردانی را داشته باشم.من از ساعت 5 بامداد تا 3 بعد از ظهر در بخش عملیات هستم و این زمان‌بندی، شکل ویژه‌ای به زندگی ما داده است. هر چند هیچ‌کدام از کارهای خانه را تعطیل نکرده‌ایم و با کمک یکدیگر به همه آنها رسیدگی می‌کنیم. کارهای خانه زیبایی خاص خود را دارد، خاصه آشپزی! دستپخت خوبی دارم، همسرم آن را می‌پسندد. تمیزی خانه را دوست دارم و از نظم لذت می‌برم. در خانه وقتی را هم به مطالعه تخصصی در ارتباط با کارمان اختصاص داده‌ایم. همسرم در خرید سلیقه خاصی دارد. خرید و مسافرت از برنامه‌هایی است که وقت ما را پر می‌کند. من باور دارم، ایجاد فضای مناسب و گرم نگه‌داشتن خانه و خانواده، کار خانم خانه است. اما این باور با انجام فعالیت‌های اجتماعی منافات ندارد. خانم‌های ایرانی باید به خودباوری برسند. ما باید با کمک هم آینده کشورمان را بسازیم و ثابت کنیم، شیر زنان این مرز و بوم، دست کمی از مردانش ندارند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha