تنها این سوال مهم و شاید کمی دست نیافتنی به ذهنت خطور میکند که این همه تشکیلات و کارمند در دوره جدید چه بازدهی داشته و دارد و بعد به یاد سالیان قبل حوالی سال 1370 میافتی و میزان تولیدات انبوه آن روزگار را به آثار تولید شده اکنون قیاس میکنی بیشتر دچار سردرگمی میشوی که چگونه است در آن سالهای درخشان با آن تعداد نیروی اندک اجرایی و سرمایه محدود آن همه آثار ناب تولید میشد و چگونه است در سالهای اخیر با این همه تشکیلات عریض و طویل و این میزان نیروی اجرایی و پشتیبانی آنچنان آثار در خور تعمق و تاثیر گذاری چه از جنبه کمی و چه از جنبه کیفی تولید نمیشود؟
ظاهراً سازمان تبلیغات اسلامی میبایست بر عملکرد حوزه هنری و سیاستهای کلان آن مجموعه نظارت دقیق و موشکافانه ای داشته باشد و بهتر آن است که این سازمان شفاف سازی کرده و اگر هم نظارتی بر امور حوزه هنری انجام میدهد، آن را رسانه ای و مطرح کند، اما آنچه شاهد آن هستیم سکوت مطلق است. انگاری نه حوزه هنری در حوزه دایره نظارت سازمان تبلیغات قرار دارد و نه عملکرد و میزان بازدهی و جریان سازی مفید حوزه هنری ارزشمند و در خور تعمق و بررسی است.باید به این مسأله مهم توجه داشت که از ابتدای شکل گیری حوزه هنری و تا پایان زمامداری آقای زم حداقل سیصد نویسنده و منتقد ادبی به جامعه ادبی تحویل داده شد، افرادی که در بستر جامعه ادبی کشور ماندگار شدند، اسم و رسمی برای خود پیدا کردند و جریان ساز بودند، اما متأسفانه حوزه هنری تنها از جنبه تشکیلاتی و ساخت و ساز وسعت یافت و چون گذشته نتوانست جریان ساز باشد و نویسندگان نوقلم و صاحب ذوقی را که بسیار هم هستند، سر و سامان دهد و هدایت کند.
جالب این است که حوزه هنری در سال هایی که با افت شدید همراه بوده نه تنها آثار مهم و در خور تعمقی در حوزه ادبیات و هنر راهی بازار کتاب نکرد، بلکه همان نویسندگان خوش ذوق و صاحب نامی را که پرورش داد بتدریج پراکنده کرد تا آنجایی که این شایبه و بد گمانی را به ذهن بسیاری متبادر ساخت که حوزه هنری محفل تنها عده ای خاص از اهالی قلم شده است و این اهالی شاید از تعداد انگشتان دست هم کمتر است. ترجمه تعداد معدودی از آثار نویسندگانی محدود و مورد توجه حوزه هنری گواه بر این مدعاست که این سازمان آنچنان که شایسته است، نتوانسته در حوزه ادبیات و هنر جریان سازی کند. یادآوری این نکته بسیار اهمیت دارد که در سالهای اخیر آثار ماندگاری از نویسندگان متبحری چون فیروز زنوزی جلالی که برگزیده کتاب سال جمهوری اسلامی هم شد، منتشرشده است، اما هیچ اقدامی از سوی حوزه هنری برای ترجمه آن نشد.
اگر به سایت رسمی حوزه هنری سر بزنید با کمال تعجب میبیند که در بخش درباره ما تنها و تنها ساختمانهای آن سازمان معرفی شده است؛ در سایت عناوینی چون کتابخانهها (درعمل یک کتابخانه وجود دارد که در دوران پیشین هم همین کتابخانه با همین فضای موجود وجود داشت و آنچنان بر تعداد کتابهای آن اضافه نشده است) تالارها،گالری ها،استودیوها، موزه ها، سینماها به چشم میخورد و این نشان دهنده آن است تنها چیزی که در سالهای اخیر توسط این سازمان قابل ارایه بوده ساختمانها و سالنهای آن است، غافل از اینکه رسالت اصلی حوزه هنری چیزدیگری بود.بی شک حذف نشریات تخصصی حوزه هنری، عدم تولید آثار مطرح ،ناکار آمد بودن دورههای آموزشی که بیشتر محفلی شده برای جریانهای روشنفکری....از نقایص عملکرد سازمان است که نیازمند آسیب شناسی جدی است.
نظر شما