و او سالها بدون کفش بود را بی گمان بسیاری از خوانندگان روزنامه قدس به یاد دارند.
وقتی قصه تلخ این کودک و خانوادهاش را چاپ کردیم قلبهای بی شماری لرزید و ما را مورد حمایت قراردادند تا نخستین مرحله از عمل جراحی برروی پاهای «علی کوچولو» انجام شد و باید چند سال بعد و شاید عملهای جراحی دیگری انجام شود تا رد پاهای او نیز برروی برفها مانند تمام دوستانش یکنواخت و مستقیم باشد.
پستوی فقر
هر چه بود همین که پس از سالها بی کفشی او حالا میتواند کفش بپوشد بسیار مسرت بخش است و شیرین که بی تردید نمیتوان مشابهی برای آن پیدا کرد.
ولی قصه زندگی این کودک پستوهای سیاه دیگری هم داشت که مهمترین آنها خانه محل سکونت او با 2 خواهر و پدر و مادرش بود، خانهای که آرام آرام در حال فرو ریختن بود و سقف خانه چوبی قدیمی آنها کمتر از 2 متر از کف اتاق فاصله داشت و تیرها شکسته بودن و بیم آن میرفت که شاید نیمه شبی زمستان که علی کوچک قصه ما خواب دوچرخه میبیند برسرش آوار شود.
خلاصه اینکه وقتی دریای مهربانی هموطنان را دیدیم دل به دریا زدیم با اقتدا به صاحب نام این کودک «یاعلی» گفتیم و خانه ویران آنها را خراب کردیم تا سقفی دوباره برسرشان بسازیم، در این میان نباید لطف و همکاری مدیران و کارکنان زحمتکش کمیته امداد امام خميني(ره) شهرستان شیروان را فراموش کنیم که به سرعت و با اولویتی خاص پیگیر پرونده وام ساخت مسکن این خانواده شدند و قدمهای اول را برداشتند.
در ادامه ما بودیم و خانهای نیمه ساز، اما ذرهای تردید نداشتیم که با قطره قطره مهربانی هموطنان عاشق میتوانیم هر کاری را به سرانجام برسانیم، و همین گونه نیز شد و کارها بخوبی پیش رفت و هر جا که کمی کارها کند میشد چارهای پیدا میشد در مقطعی به لطف یک دوست و همکار قدیمی در موسسه مالی و اعتباری میزان کار ساخت این خانه تعطیل نشد و دیوارهای آجری رنگ سفید گچ گرفتند و در و پنجرهها نصب شدند.
شاید باورش سخت باشد، اما خوب به یاد دارم زن میانسالی را که پشت تلفن می گفت خودش مستمری بگیر کمیته امداد است، اما نیمی از مستمری همان ماهش را به این خانواده داده تا آنها هر چه زودتر خانه دار شوند.
همچنین چند ماه پیش وقتی ذخیره مهربانی مردم نزدمان تمام شده بود به یاد یکی دیگر از دوستان مهربانمان افتادیم که مدیر عامل موسسه اعتباری آرمان (بدرتوس) است و وقتی قصه این خانواده را شنید همان گونه که انتظار می رفت ما را از لطف خود بی نصیب نکرد و یاریمان کرد و بخش قابل توجهی از بدهیهایمان را پرداخت کردیم و خانه جدید این خانواده آماده سکونت شد.
دفتر نقاشی
جمعه گذشته سری به خانه علی کوچولو زدم، وقتی وارد خانه شدم اولین چیزی که توجهم را جلب کرد دفتر مشق و نقاشی علی کوچولو بود، لابه لای نقاشیهای علی، خانهای دیدم زیبا که سقفی بلند داشت، گویی کابوس خانه قدیمی دیگر علی را فراموش کرده و او حالا آرام و ایمن شبها سربربالین می گذارد، برق شادی کودکانهای در چشمان او و خواهر کوچکش دیده میشود و بی تردید هیچ گاه آن را فراموش نخواهم کرد.
اکنون علی و خواهرش به مدرسه می روند و اگر روزی شعر «علی کوچولو» این مرد کوچک را بشنوند و بخوانند که در بخشی از آن میگوید« خونه شون در داره، خونه شون باغچه داره» دیگر حسرت خانهای محکم که در دارد و سقفش فرو نمیریزد را نخواهند خورد و این ممکن نمی شد مگر به همت شما مهربانانی که از گوشه گوشه کشور و حتی خارج از کشور به یاری ما آمدید، خلاصه اینکه بخش عمدهای ازمشکلات این خانواده برطرف شد و چند مسأله کوچک دیگر مانده که بزودی آنها نیز حل خواهد شد.
با این وصف اگر خواستید شما هم قطرهای باشید و به جوی زلال جاری مهربانی دیگران بپیوندید منتظر تماستان با شماره تلفن 09153202261 هستیم.
نظر شما