« برادرهای بزرگتر میتوانند، لاغر باشند یا چاق. بداخلاق باشند و مثلاً محکم بزنند پس گردن برادرهای کوچکتر یا نه میتوانند مهربان باشند و فقط موقع راه رفتن کف دستشان را آرام بگذارند، پس گردن برادرهای کوچکتر...برای خیلیها قبل از اسم برادر بزرگتر شکل دوچرخه میآید. برای خیلیها تصویر ته سیگار، برای بعضیها دو تا شانه پهن، برای بعضیها آچار، برای بعضیها کامپیوتر...اما برای من تصویر برادر بزرگتر همیشه شبیه صفحه شطرنجی بود که دست نخورده روی میز قرار داشت و بعد شبیه ساکی میشد که توی باغچه دفن بود. »
«تازه دیدن» سوژههای کهنه و بازکردن پنجرههای تازه به روی جهان توسط نویسنده به همراه لذت بردن از داستان دغدغۀ من برای خواندن یک اثر است و این چند خط پشت جلد کتاب، پاسخ این دغدغه را میداد.
«برای پیرهنت میمیرند» شامل 9 داستان با مضامین اجتماعی است که نشرهیلا آن را منتشر کرده است.
این اثر دومین مجموعه داستان و البته دومین کتاب ناتاشا محرم زاده است. محرم زاده پیش از این مجموعه داستانی را باعنوان «ساعت از مرگ گذشت» منتشر کرد؛ البته داستان کوتاههای این نویسنده تا به حال برگزیده چندین جایزۀ ادبی بوده است و همه اینها دلایل خوبی است تا از کنار آثار این نویسنده بیاعتنا عبور نکنی.
ویژگی های داستانی
چند ویژگی در همۀ این داستانها بیشتر به چشم مخاطب میآید، اولین مسأله شخصیتپردازی شخصیتهای داستانی این مجموعه است. داستانها با شخصیتهای محدودی نوشته شده است. این شخصیتها تقریباً در همۀ داستانها حضور دارند، تکرار میشوند و در هر داستان با توجه به نقشهای متفاوتی که در جامعه ایفا میکنند، از دریچهای متفاوت به آنها نگاه میشود . این مسأله نشان از تغییر مواضع هر کدام از ما در برخورد با شرایط متفاوت زندگی و نقشهایمان دارد.از طرفی تکرار شخصیتها باعث شده داستانهای کتاب به نوعی به هم متصل شوند، داستانها اگرچه به هم پیوسته نیستند، اما از جهاتی مثل تکرار شخصیتها آنها را به هم مربوط کرده به این صورت هر داستان قطعههای پازلی است که در نهایت با خوانده شدن آنها جهان داستانی محرم زاده را آشکار میکند .
ریتم تند داستان
یکی دیگر از ویژگیهای این نه داستان موجز نویسی نویسنده است. احساسات درونی آدمها - که یکی از عناصر جدانشدنی داستانهای روان شناسی است- در چند کلمه به مخاطب منتقل شده علاوه بر این ریتم تند داستان باعث شده این انتقال حس فوری، به راحتی به مخاطب منتقل شود.
« دلم مي خواهد بروم جاي ستون معرفي سردبير مجله بنويسم: طاهر موجود عجيب الخلقهاي است که هشت تا کتاب يوزپلنگاني که با من دويدهاند توي کتابخانهاش دارد. هر جور مهماني داشته باشد فرقي ندارد. بعد از شام يکي يک دانه يوزپلنگ مي دهد دست مهمانها و مي گويد بنشينيد برايتان داستان بخوانم.یک همچین آدمیاست سردبیر این مجله.» دیشب چه شد که دیوانه شدم؟ ببین چه کرد با مغز نداشتهام که بعد از رفتن مهمانها یک قابلمه گنده از انباری برداشتم، پرش کردم از آب جوش و یکی از یوزپلنگها را که کنار پوستهای پسته دمر مثل سقف خانۀ بیدیواری افتاده بود برداشتم و انداختم توی آب جوش و با ملاقه هم زدم.»
سرانجام اینکه تنوع سوژهها، زبان داستان و فضاسازي نويسنده در اثرش حکايت از آن دارد که محرم زاده شناخت کافي از شيوهها و شگردهاي داستان نويسي دارد و همین مسأله باعث شده در روزگاری که مخاطب میلی به خواندن مجموعه داستانهای نویسندگان خودی ندارد با خواندن مجموعه داستان برای پیرهنت میمیرند و مخصوصاً بعضی داستانهای آن از لذت داستان خوانی بهرهمند شود.
نظر شما