اما فایل صوتی مصاحبه گم شده بود و من افسوس خورده بودم که نتوانسته ام مصاحبه را به چاپ برسانم. سالها گذشت تااینکه چند روز گذشته در تماسی که با من گرفته شد، علی خلیلی، مالک و وصی آثار محمود گلابدرهای خودش را معرفی کرد و گفت یادداشت من را در همان سال که به مناسبت فوت محمود منتشر شده خوانده و حالا که به مشهد آمده میخواهد با من در خصوص محمود و آثارش صحبت کند.
آقای خلیلی که به تحریریه آمد، ماجرای روزی که محمود به مشهد آمده بود و من به دیدارش رفته بودم را برای او، تعریف کردم و از او خواستم در خصوص دغدغه محمود که کتاب «لحظههای انقلاب»اش بود، برایم بگوید واینکه چرا بااینکه خانواده محمود در قید حیات هستند ، این نویسنده مالکیت آثارش را به او داده است.
صحبت من با آقای خلیلی به درازا کشید . او از آشنایی اش با محمود و چگونگی تولد کتاب «لحظههای انقلاب» گفت. ازاینکه چرا محمود دوازده سال به آمریکا مهاجرت کرد و چرا وقتی برگشت همیشه گلایه مند بود .
گفت و گوی ما را با علی خلیلی، وصی قانونی و مالک آثار محمود گلابدرهای بخوانید.
چرا با وجوداینکه خانواده محمود در قید حیات هستند، او مالکیت آثارش را به شما داد؟
- برای پاسخ بهاین مسأله باید ابتدا کمیدرباره خودم توضیح بدهم. من در خانوادهای بزرگ شده بودم که اهل هنر و ادبیات بودند و من از طفولیت با بزرگان ادبیات و هنر آشنا شدم. شاید همین ارتباطها بود که باعث شد، من هم دست به قلم شوم که البته به دلایلی تا مدتی همهاین فعالیتها را کنار گذاشتم.
من خیلی اتفاقی در یک جلسه با محمود آشنا شدم و همان یک جلسه کافی بود تا او سراغ من بیاید. سال78 بود و تازه از آمریکا برگشته بود؛ یادم هست در آن جلسه که نویسندگان دیگری هم آن جا بودند، از مسألهای ناراحت شد و من کمیبا او صحبت کردم تا آرام شد. رفاقت ما درست از همین جلسه آغاز شد. بعد ازاین بود که من همه کارهایم را کنار گذاشتم و همیشه با محمود بودم.
آن زمان شما محمود را میشناختید؟
- از قبل با نام محمود آشنا بودم، اما او را ندیده بودم. کتاب «لحظههای انقلاب» او را دیده بودم اما آن را نخوانده بودم. مناین کتاب را بعد از آشنایی با محمود خواندم، چون ورد زبانش همین اسم بود.
خلاصه آن زمان چاپ اول را پیدا نکردم و چاپ قیمه قیمه روزنامه کیهان را پیدا کردم؛ وقتی خواندم متحول شدم و افسوس خوردم، چرااین کتاب را زودتر نخواندم؛ البته بعد از آشنایی من با محمود او اصل کتاب را به من داد و من خواندم. رشته من تاریخ بود واین همه اتفاق و اطلاعات در کتاب برایم جالب بود. اختلاف سن ما نزدیک به بیست سال بود . او ده سال درایران نبود و از فضای فرهنگی کشور دور بود؛ این جدایی خلأیی برای اوایجاد کرده بود که باور آن برای او سخت بود. احساس میکنماین خلأ را با حضور من پر میکرد.
از طرفی محمود اطلاعات وسیعی داشت، از جریان روشنفکری قبل انقلاب که مناین اطلاعات را نداشتم و بدین صورت او این خلأ را برای من پر میکرد. او در زمان حیاتش مالکیت آثارش را پس از مرگش به من داد و مرا وصی خودش کرد.
در گفت و گویی که با محمود داشتم، او گله مند بود که کتاب لحظههای انقلاب او آن طور که باید دیده نشده و خود او به عنوان اولین نویسنده ادبیات انقلاب مورد توجه قرار نگرفته. چرا او چنین حسی داشت؟
- محمود مبارزی سیاسی و شاگرد جلال آل احمد بود و سرش درد میکرد، برای براندازی رژیم پهلوی و آرزویش بود که در خیابانهای تهران شعار مرگ بر شاه را بشنود و سرنگونی ساواک را ببیند. او پابه پای مردم تظاهرات میکرد و همه را مینوشت. یکی از نویسندگان در دهه فجر در نشستی که با موضوع کتاب بررسی و نقد کتاب «لحظههای انقلاب» در سرای اهل قلم برگزار میشد ، گفت: «وقتی محمود فیش برداری میکرد من میدیدم.»این گفته دروغی آشکار است. محمود هیچ وقت فیش برداری نمیکرد. محمود در جریان مبارزات حضور داشت و مبارزه میکرد و بعد دیدههایش را در منزل مینوشت . او اهل فیش برداری نبود.
او کتاب را از نماز عید فطر قیطریه شروع کرد تا رسید به بیست و دوم بهمن ماه. بعد پیروزی انقلاب کتاب را در اختیار دکتر مفتح گذاشت؛ ایشان هم خواند و در اختیار پرویز خرسند، یارغار دکتر شریعتی گذاشت. پرویز خرسند کتاب را چاپ کرد.آن زمان کهاین اثر چاپ شد، هیچ نویسندهای با عنوان نویسنده انقلاب وجود نداشت. کتاب دو کلیدواژه دارد، مردم و امام. هیچ گروه سیاسی و هیچ شخصیت دیگری غیراین دو دراین کتاب نیست و همین دو واژه کتاب را ماندنی کرد.
گلابدرهای از مدعیان گله مند بود؟
- بله. حاج اکبر خلیلی برادر من ادعا کرده یادداشتهایی که نوشته اولین کتاب انقلاب است. او یادداشتهایی نوشته که به تشویق مهندس موسوی با عنوان کتاب «گام به گام با انقلاب» منتشر شد و در مقدمه اش نوشته بود، این کتاب اولین کتاب انقلاب است واین مسأله محمود را ناراحت کرد، چون او معتقد بود اولین کتاب انقلاب کتاب «لحظههای انقلاب» است .
برای اثباتاین مسأله اقدامینکرد؟
- در همان زمان درگیر مسألهای خانوادگی میشود که زندگی او را متلاشی میکند. او توسط برادرش متهم به قتل پدرش میشود و به همین دلیل دو سال به زندان میرود . دراین دو سال زندگی اش دگرگون میشود و همسر و فرزندانش به سوئد میروند.
بعد دو سال که تبرئه میشود (البته غیابی محکوم شد)، او هم ازایران به سوئد و بعد به آمریکا میرود و دوازده سال از وطنش دور میشود . دراین سالها آثارش بلاتکلیف میمانند. او سال 78 بهایران برگشت با همان ذهنیت گذشته که با من آشنا میشود. در حالیکه فکر میکند وضعیت فرهنگایران مثل سابق است، کتاب لحظههای انقلاب را میبرد انتشارات کیهان. اما مسؤول انتشارات در آن زمان 70 صفحه از کتاب را دور میریزد و پاره میکند و میگویداینها چرت است و کتاباین طور چاپ میشود و محمود ازاین نوع رفتار بسیار ناراحت میشود.
چرا چنین برخوردهایی با کتاب لحظههای انقلاب میشد و البتهاین نوع برخوردها هنوز هم بااین اثر ادامه دارد.
- محمود در لحظههای انقلاب به جریان روشنفکری پرخاش کرده و مخالفت خودش را نشان داده است.
محمود سال 60 با سیروس طاهباز به جبهه رفت و کتاب اسماعیل اسماعیل را نوشت و بعد ازاین هر کتابی که منتشر میکند، راجع به جنگ و انقلاب است؛ اما متأسفانه اظهارنظرهایی که راجع به او میشود اشتباه است. کسانی در مورداو صحبت میکنندکه وقتی محمود داشت لحظههای انقلاب را مینوشت، معلوم نبود کجا بوده اند. جنازه محمود هنوز توی سردخانه بود که یکی ازاینها گفت: «محمود کار قابل توجهی برای انقلاب نکرده است. »
چه کسی به کسانی که کتاب لحظههای انقلاب را نخوانده اند، اجازه داده راجع بهاین کتاب اظهارنظر کنند؟
این واکنشها چه دلیلی دارد؟
- همهاینها از محمود میترسند. محمود همه اینها را میشناخت و میدانست از کجا آمده اند. زمانی کهاینها نبودند محمود بود. محمود پیشتاز ادبیات انقلاب است. عدهای میخواهند با کوچک کردن محمود خودشان را بزرگ کنند.
شما برای چاپ آثار محمود چه کردید؟
- من بعد از مرگ محمود کتاب لحظههای انقلاب را بدون حذف و همانطور که محمود دوست داشت توسط انتشارات بنیاد ادبیات داستانیایرانیان چاپ کردم. در عرض کمتر از یک ماه چاپ اولاین کتاب تمام شد و چاپ دوم توسط نهاد کتابخانهها خریداری شد و کتاب در جلد نفیسی چاپ شد و به همه کتابخانهها رفته است. چاپ سوم فروش رفت که بنیاد ادبیات داستانی با وضعیت اسفناکی مثل کمبود بودجه و نبود ساختمان و تعطیلی انتشارات عصر داستان مواجه شد فعلاً کتابها مانده و قراردادها بلا تکلیف است .
در حال حاضر برای چاپ آثار منتشر نشده و تجدیدچاپ آثار منتشر شده چه کردهاید؟
- متأسفانه کارشکنیهایی میشود، مثلاً بنیاد ادبیات داستانی میگوید کتاب «دال» بر ضد منافع جمهوری اسلامیاست و آن را تجدید چاپ نمیکند، در حالیکهاین کتاب دوبار تا به حال منتشر شده است.
من نمیدانم، چرا بر ضد محموداین همه فعالیت میشود. در حالیکه من بسیاری از افراد از جمله برادر خودم را به مناظره دعوت کردم که هنوزایشان پاسخی نداده است.
به هر حال من مجوز انتشارات دالمن را برای چاپ آثار محمود گرفته ام، اما به خاطر خلف وعده بنیاد ادبیات داستانی که قرار بود، ده عنوان از کتابها را چاپ کند تااین ده عنوان سرمایه چاپ شود، نتوانستهام سایر آثار را چاپ کنم. چون محمود سی و سه اثر چاپ شده و بیش ازاینها آثار چاپ نشده دارد. حدود صد عنوان کتاب دارد که همه میتوانند چاپ و تجدید چاپ شوند.
نظر شما