کتابهایی که روزانه چه درسی و چه غیردرسی در انبارها پوسیده میشوند و یا به بازیافت و یا برای خمیر کردن به کارخانه سپرده میشوند.
کتابهایی که برخی بسیار مفید و ارزشمند و نایاب هستند اما به دلیل زندگی آپارتمان نشینی و نبودن جا برای کتابخانه کتابها در زیرزمینها، پشت بامها و پارکینگها به فراموشی سپرده میشوند.
کتابهایی که برای تهیه هزار کیلوگرم کاغذ آن 15 اصله درخت سبز و تنومند باید قطع شود، درختهایی که ریههای کره زمین محسوب میشوند و نفس و حیات انسانها به آن وابسته است و...
این گفت و گو با مردی است که 50 سال است با کتاب مأنوس است. «محمد نیک پرور» بازنشسته است، اما روزگاری رئیس کتابخانههای استان و رئیس روابط عمومی فرهنگ و هنر شهرمان بوده است، از دیار سربداران است و عاشق کتابدر حاشیه خیابان عارف 15 کتابخانهای به نام «کتاب مادر» به چشم میخورد که مثل کتابخانههای دیگر نیست. پارکینگ بزرگ خانهای است که در بدو ورود حس خانهای دارد که تمام دیوارهایش از کتاب ساخته شدهاند!
ویترینی که به نام کتاب صلواتی مادر است و کتابهای ارزشمند که هر عابری از آن جا میگذرد، هر کتابی که مایل است را میتواند بردارد و با خود ببرد، نه رسیدی، نه کارت شناسایی و نه حتی ودیعهای و... و جالبتر آنکه 13 هزار جلد کتابهای مختلف و گاه نادر و گرانبها به مؤسسات خیریه، مساجد و مراکز فرهنگی به رایگان اهدا شده است.
«محمد نیک پرور» میگوید: مراکز نقاط محروم که نیاز به کتاب دارند، تقاضایشان را اعلام و با توجه به کتابهای موردنظرشان، درخواستشان را تهیه و ارسال میکنم.
از او میپرسم: این کتاب چگونه تهیه و ارسال میشود؟ و او لبخندی میزند و میگوید: کارمن کار کتاب بوده و هست، کتابدار نیستم، اما کتاب دارم. این کتابخانه درآمد ندارد، اما کتاب عشق است. یکسری کتابهای شخصی را خریداری میکنم، یکسری کتاب مبادله میکنم؛ یا اینکه فردی کتابی که لازم دارد، در مقابل کتابی که مطالعه کرده و دیگر به آن نیاز ندارد، با ما کتابهایش را مبادله میکند، یکسری کتابها هم اهدایی هستند و از هزینه شخصی خودم کتابهای شخصی را میخرم. اینجا هم پارکینگ منزلم هست، به صورت یک کتابخانه محلی درآمده است.
او حالا پرونده کسانی را که با این کتابخانه مرتبط هستند، نشانم میدهد، بسیار مرتب و آراسته و بعد توضیح میدهد، افرادی که با ما مرتبط هستند، اگر یک دانشجو یا دانش آموز بیبضاعت که نیاز به کتاب درسی داشته باشد، به ما معرفی کنند، ما به صورت رایگان کتاب درسی آنها را اهدا میکنیم.
او عضو انجمن خیرین کتابخانه ساز هم هست و توضیح میدهد که با ایدههای بسیار ساده میتوان از این «یار مهربان» بیشتر بهره برد، چندی پیش مؤسسه خیریه سبزواریهای مقیم مشهد 800 کتاب در محل همایش به صورت نمایشگاه عرضه کردیم و طی چند ساعت حدود 450 هزار تومان کتاب به نفع این مؤسسه خیریه به فروش رسید و تعداد 40 جلد کتاب به کتابخانه آن خیریه اهدا شد.
دور تا دور پر از کتابهایی است که برخی آنها به دوران کودکیام و دوران نوجوانی و جوانیام برمیگردد آن زمان که همه اوقات فراغت نسل ما به خواندن کتابهای مورد علاقهمان یا رمانها میگذشت.
آن طرف تر کتابهای ادبی ایران و جهان توجهم را جلب میکند و قاب عکسهای سیاه و سفیدی که گذشته بیش از نیم قرن را از حضور فعال آقای نیک پرور در عرصه فرهنگ و هنر شهرمان یادآوری میکند.
بیش از 20 هزار جلد کتاب در این کتابخانه پناه گرفتهاند. زیرمیزی که مشغول نوشتن گفت و گو با این عاشق کتاب هستم، دست نوشتهای را میبینم که روی آن نوشته شده، «رحمت خداوند بر روان پدر و مادرت که ترویج کتاب و اشاعه علم و دانش را وجهه همت خود قرار دادهاید و...
شنیده بودم که نام این کتابخانه درگذشته کتاب عارف بوده است که بعدها به نام «کتاب مادر» تغییر یافته است.
وی در این خصوص میافزاید: نظر به اهمیت مقام مادر این نام را برگزیدم، درست در سن پنج سالگی اولین کسی که جزئی از قرآن را به دستم سپرد و مرا به مکتب ملاباجی در سبزوار فرستاد، مادرم بود و بالاخره این نام را که نام شایستهای است، انتخاب کردم.
حالا او از دوران پیش و پس از بازنشستگی برایم روایت میکند، از آن زمان که شاغل بود و تصدی اداره کتابخانههای استان (وزارت فرهنگ و هنر) را برعهده داشته است. از آن زمان که با لذت کتابها را به کتابخانهها میبرده است، پس از بازنشستگی دنبال کسب و کار و تجارت رفته است، از آن زمان که مغازهای را خریده، اما حس کتاب و کتابداری سبب رها کردن و واگذار کردن مغازه شده است و دوباره به کتاب برگشته است و از آنکه این طرح میتواند در هر محلهای اجرا شود، از آنکه هنوز کتاب یار خوب و مهربانی میتواند برای همه باشد و...
نظر شما