اکنون میتوان با کدخدا در دیگر حوزههای اختلاف هم به تفاهم رسید. رهبر معظم انقلاب حامیان این تفکر را سهل اندیش و بی خیال توصیف کردند که عمق مسایل را نمیفهمند و تأکید کرند که دم زدن دشمن از مذاکره و گفت و گو برای نفوذ است. اما گفت و گو و مذاکره با دشمن چگونه میتواند به نفوذ او بینجامد و چه ابزارها و فرصت هایی را برای آن فراهم می کند؟ سهل اندیشان در موضوع مذاکره با آمریکا چه کسانی هستند و چرا دشمن تصور کرده که میتواند مذاکرات و تلاش برای نفوذ از این طریق را به دیگر حوزهها با جمهوری اسلامی ایران بسط دهد؟
اینها پرسش هایی بود که گروه سیاسی قدس پاسخ آنها را در گفت و گو با حمید مقدمفر، معاون سابق فرهنگی سپاه پاسداران و تحلیلگرو کارشناس ارشد مسایل استراتژیک جست و جو کرده است. نتیجه این گفت و گو را در ادامه بخوانید.
گروه سیاسی، آرش خلیلخانه
ابزارها و راههای نفوذ از مسیر مذاکره برای کشوری مثل آمریکا که به گفته مقام معظم رهبری انگیزه و امکانات آن را در اختیار دارد، چیست؟
اینکه مقام معظم رهبری تأکید دارند، مذاکره با آمریکا در مسایل غیر هستهای مدخل و دروازهای برای نفوذ است، از آن روست که آمریکا بالذات دشمن نظام اسلامی است. حساسیتی که امام(ره) و مقام معظم رهبری درمورد آمریکا و نظام آن دارند به دلیل عنادی است که آنها با ماهیت و آرمانهای انقلاب اسلامی دارند.
ما با آمریکا مشکل داریم زیرا بر پایه و اصل «لا تظلمون و لا تظلم» که دکترین امام(ره) بوده نمیتوانیم با یک نظام ظالم و استکبار بزرگ تعامل داشته باشیم.
از سوی دیگر اصراری که آمریکاییها برای امتداد مذاکرات هستهای به مسایل دیگر و بسط گفت و گوها دارند، برای این است که بتوانند در داخل نظام اسلامی نفوذ کنند. این نفوذ در سه حوزه متصور است، نفوذ در افکار عمومی مردم که مهمترین بخش است، نفوذ در بین مسؤولان و مقامات و نفوذ در بین نخبگان.
نفوذ در بین مردم و افکار عمومی از مسیر دیپلماسی عمومی شکل میگیرد و هدف از آن این است که کاری کنند، نگاه مردم به آمریکا به عنوان استکبار عوض شود به نحوی که مردم دیگر آنها را شیطان بزرگ ندانند.
در این صورت تنها دستکش مخملی به چشم میآید و دست چدنی مخفی شده زیر آن که قرار است، ملتهای مستقل و آزادی خواه را سرکوب کنند، دیده نمیشود.
نفوذ در بین حاکمیت و مسؤولان از این جهت است که کاری کنند تا مدیران نظام اسلامی دچار تغییر درنگاه و رویکرد شوند و نگاهشان به دشمن دگرگون شود. در واقع دستگاه محاسباتی مقامات کشور را دچار خطا کنند تا برآورد آنها نسبت به دشمن تغییر کند و در محاسباتی که برای اصلاح امور و پیشبرد اهداف نظام و کشور دارند، دچار دگرگونی و انحراف شود.
در سطح نخبگان نیز در هر سطحی از حوزه و دانشگاه گرفته تا دیگر ارکان جامعه تلاش میشود، تفکر و تلقی آنها نسبت به دشمن و نظم مورد مطالبه او دچار خطای تحلیل و تغییر شود.
اگر بخواهیم یک هدف عملیات روشن در هر سه حوزه نشان دهیم این است که دشمن میخواهد تا هویت و روحیه انقلابی را از مردم، مسؤولان و نخبگان ما بگیرد و اگر موفق شوند، آنها پیروز شدهاند و انقلاب با بحران و شکست روبهرو خواهد شد.
چرا در نگاه آمریکا مذاکرات هستهای خود معبری برای نفوذ تلقی می شد؟
این طبیعی بود که مذاکرات هستهای از نگاه دشمن مدخلی برای نفوذ قلمداد شود، زیرا موفقیت این مذاکرات می توانست این تصور و برداشت را ایجاد کند که چون در بحث هستهای با آمریکا مذاکره کردیم و به توافقی رسیدیم میشود در مورد مسایل آرمانی و ارزشیمان هم مذاکره و معامله کنیم، چنانکه برخی چهره ها این حرف را زدند.
وقتی صحبت از مسایل آرمانی و ارزشها میشود، منظور شعارهای انقلاب نیست، منظور مصادیق و آثار آن است. به عنوان مثال اکنون گفته میشود، ایران و آمریکا میتوانند در مورد مسایل منطقه با هم مذاکره و همکاری داشته باشند. این همکاری از نگاه آمریکایی ها این است که ما مذاکره کنیم تا بپذیریم از آرمانها و حقوق ملت فلسطین دفاع نکنیم، بپذیریم تا از ملت سوریه و عراق دفاع نکنیم، بپذیریم تا چشممان را بر آنچه در لبنان و یمن و بحرین و افغانستان میگذرد، ببندیم.
مصداق آن گروهی که به تعبیر مقام معظم رهبری سهل انگاری و بی خیالی آنها موجب بروز مشکلات کشور شده چه کسانی هستند؟
همانطور که رهبری فرمودند مردم ما هوشیار هستند و درک درستی از مسایل دارند. مسؤولی که 50 سال مدعی مبارزه با طاغوت است، امروز میگوید حالا که ما در حوزه هستهای با آمریکا به توافق رسیدهایم، دیگر باید دعوای با آنها را تمام کنیم.
مگر ما بر سر چه مسایلی با آمریکا دعوا داشتیم، جز اینکه بنا بر مکتب فکری امام(ره) در برابر ظلم و مداخله گری آنها ایستادیم و استقلال خودمان را به دست آوردیم.
این نشان میدهد که تفکر این مسؤول دچار مشکلی شده . یا کسی کنار اوست که باعث انحراف قطب نمای انقلابی او شده و یا اندیشههای خودش دچار استحاله شده و از مدار انقلاب فاصله گرفته است.
در ایام اخیر بوضوح دیدیم که برخی از مسؤولان ابایی نداشتند که این گونه اندیشه ها و نظرها را منتشر کنند .
چرا دشمن تصور کرد که پس از مذاکرات هستهای میتواند در سایر حوزه ها هم بحث مذاکره و نفوذ را دنبال کند؟
مذاکرات هستهای یک مسأله تاکتیکی و محدود بود و ما پذیرفتیم که برای اثبات و تثبیت حق هستهای مان برخی امتیازها را بدهیم و از برخی امور برای مدتی محدود صرفنظر کنیم تا بتوانیم این صنعت را حفظ کنیم و از برخی خسارات ناشی از تحریمها جلوگیری کنیم.
رئیس جمهور هم تعبیرشان این بود که سه بر دو ما در این مذاکرات برنده شدیم، اما دیگر حوزه های اختلاف ما با آمریکا تاکتیکی و حاشیهای نیست.
شاید لغزش برخی از شخصیت ها و مسؤولان هم در ایجاد این احساس برای آمریکایی ها بیتأثیر نبوده است.
باید توجه کنیم که اگر در مسأله هستهای نظام نرمشی انجام داد، نرمشی قهرمانانه بود، ولی در داخل برخی افراد استحاله شدند و در خارج برخی قدرتها تصور کردند که این نرمش میتواند استمرار داشته باشد و در موضوعات دیگر هم زمینه عقب نشینی و نرمش در سیاستهای نظام اسلامی وجود دارد.
این نفوذ ابتدا حوزه فرهنگ را هدف قرار میدهد که زیربنای همه تفکرات و اندیشههاست، به همین دلیل می بینیم که در کمتر از 24 ساعت از حصول توافق هستهای شرکت مک دونالد برای بازکردن شعبه و واگذاری نمایندگی در ایران اعلام آمادگی می کند.
نفوذ دقیقاً از همینجا آغاز می شود. ورود مک دونالد به ایران تنها بحث یک رابطه تجاری در صنعت غذا و تجارت نیست، بلکه یک نماد است؛ نمادی از سبک زندگی آمریکایی. وقتی مک دونالد اعلام آمادگی می کند که در ایران شعبه بزند این پیام را میدهد که فضا باز شده تا نمادهای آمریکایی به فرهنگ و جامعه ایران نفوذ کنند و وقتی افکار عمومی به این نمادها عادت کرد، زمینه برای نفوذ در دیگر حوزه ها هم فراهم می شود.
مقام معظم رهبری خاطرنشان کردند که در مذاکرات هستهای هر جا که آمریکاییها فرصت پیدا کردند و میدان به آنها داده شد، نفوذ کردند و حرکت مضری برای ایران انجام دادند. به نظر شما این نفوذ کجاها صورت گرفت و میدانهایی که در اختیار آنها قرار گرفته کدام بود؟
در خلال مذاکرات حرکتهایی صورت گرفت که بجا نبود. به عنوان مثال گفت و گوی تلفنی آقای اوباما و آقای روحانی یا دست دادن آقای ظریف و اوباما و یا قدم زدن ایشان با وزیر خارجه آمریکا.
اینها در ظاهر اتفاق هایی ساده هستند، اما در ادبیات دیپلماتیک معانی دیگر و پیام های عمیقی دارند. نفوذ دشمن با کارهایی از این جنس آغاز می شود و رفته رفته عمیق تر می شود. به بیان دیگر تابو شکنی از همین اقدامات بظاهر ساده آغاز می شود .
این دست دادن ها و قدم زدن ها معنا دار است و در جهان توسط رسانه های نظام استکباری تفسیر می شود و گلهایی است که مقام های ما از سیاستمداران آمریکایی خوردند. آنها میدانستند که چه میکنند و به طور قطع رفتار مسؤولان ما به دشمن فرصت داد که از آن بهرهبرداری کند.
نظر شما