رنج است که یوسفت را خودت با دستهای مهربان و مادرانه ات توی چاه بیندازی و پس از سالها در فراقش اشک بریزی.
پسرم مثل آدم بزرگها مصرف میکرد
«نسرین» 39 ساله مادر دو فرزند است. او برایم تعریف میکند که با دستهای خودش به پسر سه ساله اش مواد داده است. او میگوید: خودم به او یاد دادم که چطور مواد بکشد و خوشحال هم بودم که پسرم مثل یک آدم بزرگ مصرف میکند و حالا روزی صد بار خودم را لعن میکنم که این چه آتشی بود که به جان خودم و بچه هایم انداختم. نگاه غمگینش تا دوردستها کشیده میشود و دوباره یاد لحظه هایی میافتد که به جای نوشدارو، زهر در کام فرزندانش ریخته است. او میگوید: «وقتی بچه بود او را کنار خودم مینشاندم و با هم میکشیدیم. اصلا متوجه نبودم چه میکنم، حالا که بزرگ شده میبینم که چطور زندگیاش را نابودکردهام» و به فکر میرود.
مادر است و هزار آرزو برای فرزندانش دارد. دلش نمیخواهد پسرش تا آخر عمر دنبال سرابی باشد که او یک عمر دنبال آن دویده و حالا هیچ حاصلی جز ندامت و نیستی برایش نداشته است.او در حال ترک است، اما آینده پسر 18 ساله اش چه خواهد شد. او را کنار ساحل رؤیاهایش تنها میگذارم و میروم سراغ مادری دیگر.
رفیق مصرف همسرم بودم
«محبوبه» 43 ساله این گونه حرفهایش را شروع میکند: «من مادر نبودم... نفهمیدم سه تا بچه هایم کی بزرگ شدند و کی به مدرسه رفتند، تمام و فکر و ذهنم در 24 ساعت شبانه روز تهیه و مصرف مواد بود، اصلا هدفی جز این در زندگیام نداشتم.»
او میگوید: «وقتی ازدواج کردم یک دختر بچه 14 ساله بودم که فکر میکردم همسرم همه چیز را میداند و هر کاری که میکند درست است.»
اوایل زندگی، او مصرف کننده بود و من تماشاگر، اما بتدریج با تشویق او، شدم رفیق مصرف همسرم. آنقدر غرق دود و دم بودم که نفهمیدم دخترم کی بزرگ شد. یک دفعه دیدم برایش خواستگار میآید، اما خودتان میدانید وقتی من و پدرش را میدیدند چه اتفاقی میافتاد.
اشکهای دخترم دلم را کباب میکرد. راست میگفت، با وجود والدین معتاد فقط میتوانست با یک معتاد خلافکار ازدواج کند. تازه داشتم اطرافم را میدیدم و اینکه چه بلایی سر خانوادهام آورده ام. حالا در 40 سالگی ترک کردهام و دارم برای دخترم که چند ماهی است ازدواج کرده، جهیزیه درست میکنم. اگر هنوز مصرف کننده بودم نمیتوانستم حتی به اندازه یک سر سوزن برای او کناربگذارم.»
پدرم، برایم آرزوی مرگ کرد
«اعظم» هم از کسانی است که میخواسته آسمان زندگیاش را با مواد، ستاره باران کند. میگوید: «19 ساله بودم که ازدواج کردم. شوهرم فرد تحصیلکردهای بود. میگفت: ما داریم از زندگی لذت میبریم و فرهنگ مردم عادی از ما عقبتر است، چون نمیدانند چطور مواد را مصرف کنند که به آنها آسیب نزند. دوستش داشتم و فکر میکردم حرفایش درست است. اولین بار که مصرف کردم، شجاع شده بودم و این به من جسارت میداد که دوباره مصرف کنم. پس از مدتی احساس میکردم درون یک حصار شیشهای محبوس شده ام. در میان جمع تنها بودم. بین من و خانوادهام فاصله افتاده بود. آنها متوجه شده بودند، اما هر چه اصرار میکردند من دیوار انکار را بالاتر میبردم.
روزی از کنار پدرم که سر سجاده نشسته بود میگذشتم نگاهی به من کرد و گفت برایت دعا کردهام و از خدا خواستهام که یا کمکت کند تا ترک کنی و یا اینکه تو رو ببرد. یک لحظه با حالت ناباورانه به آنچه شده بودم نگریستم... حالا چند سالی است ترک کردهام. امیدوارم همه بانوانی که مانند من در منجلاب اعتیاد فرو رفتهاند، هر چه زودتر طعم رهایی و سبکبالی را تجربه کنند.
مواد، شوهرم را هم مثل پدرم کشت
«مژگان» 32 سال دارد و معتقد است بهار زندگیاش در خزان اعتیاد، گذشته است. میگوید، پدر و مادرش مصرف کننده بوده اند.
او ادامه میدهد: «پدرم موقع کشیدن مواد سکته کرد و رفت و مادرم یک سال بعد با یک ساقی(توزیع کننده) مواد ازدواج کرد.
من هم مجبور شدم با اولین کسی که اسمش خواستگار بود، ازدواج کنم. شوهرم، شیشهای بود و خیلی زود من هم گرفتارشدم. دو بار باردار شدم، اما هر دفعه کودکم را به خاطر اعتیاد از دست دادم. همسرم پس از دو سال زندگی، مانند پدرم سکته کرد و مرد. بعد از او من هر چه در خانه داشتیم فروختم و خرج دودم کردم. مصرف شیشه دیوانهام کرده بود، آن قدر که خودم را به در و دیوار میکوبیدم و به خودم ضربه میزدم و تا وقتی خون نمیدیدم آرام نمیشدم.
سرانجام یک دوست قدیمی به کمکم آمد و چند ماه در بیمارستان بستری بودم و حالا دعای هر شبم این است که خدا به من قدرت بدهد تا بتوانم سرنوشتم را تغییر دهم.
پدیدهای به نام زنانه شدن اعتیاد
دکتر «مریم رضایی» کارشناس امور اعتیاد معتقد است، زنان زیادی همانند مریم و نسرین و محبوبه هستند که پیله تنگ و تاریکی با بندهای ظریف و دلفریب ابریشمی مواد برای خود تنیدهاند و نمیدانند که چطور پروانه وجود خود را از تماشای این گستره بینهایت محروم کردهاند.
رضایی به خبرنگار ما میگوید: «کارشناسان امروزه با دو پدیده مهم روبهرو هستند؛ اول اینکه مصرف مواد مخدر به سمت مواد صنعتی گرایش پیدا کرده، آنقدر که حتی در روستاها نیز که غالبا مصرف سنتی بوده، امروز با «تغییر الگوی مصرف مواد مخدر» مواجه هستیم.
مورد دیگر، داستانی به نام «زنانه شدن اعتیاد» است که متعاقبا آلودگی کودکان را نیز در پی دارد و همین است که سبب کاهش سن اعتیاد شده است.
رضایی میگوید: اغلب زنان از طریق همسر، پدر و یا اعضای خانواده که مصرفکننده هستند مبتلا میشوند و با توجه به وضعیت فیزیولوژیکی زنان، آنها نسبت به مردان وابستگی بیشتری به مواد پیدا کرده و فرآیند اعتیاد را خیلی سریع تر طی میکنند.
وی با بیان اینکه آمار مشخصی از اعتیاد بانوان وجود ندارد، میافزاید: بزودی در پایش خانه به خانه که به صورت ملی انجام میشود، آمار دقیقی از میزان اعتیاد در خانوادهها به دست میآوریم، اما اکنون تنها با توجه به مراجعات زنان به مراکز ترک اعتیاد این رقم را تخمینی اعلام میکنیم.
وی با تأکید بر اینکه شاهد موج مراجعات بانوان به مراکز بهزیستی هستیم، میافزاید: با مرور آمار مراجعات میبینیم که شمار بانوان معتاد از 6 درصد به بیش از 9 درصد افزایش پیدا کرده است.
ابوالقاسم زیبدی، کارشناس ارشد پیشگیری از آسیبهای اجتماعی نیز در گفتوگو با خبرنگار ما از کودکانی میگوید که معتاد پا به این کره خاکی مینهند و وقتی بزرگتر شدند در نقش ساقی، بساط سه نفره مواد را در کنار والدینشان پهن میکنند تا قصه خاکستر نشینی در خانواده آنها، نسل اندر نسل، به ارث برسد.
نظر شما