به گزارش قدس انلاین، زیارت در اسلام تاریخى دیرین دارد، زیرا پایه گذار زیارت قبور مسلمین پیامبر (ص) مى باشد، كه شرح آن در كتابهاى سیره و حدیث آمده است. زیارت حضرت رسول (ص) كه به انگیزه فطرى و كشش قلبى از مَدفن مادر گرامیشان - آمِنه بنت وهَب- انجام گرفته است یکی از نمونه های زیارت است. محمّد بن سعد در الطبقات الكُبرى آن چنین نقل كرده است که در واقعه حُدَیبیّه [سال ششم هجرى] پیامبر بر سرِ قبر آمنه رفت و بر آن گریست و به مرمّت و بازسازى آن پرداخت. همچنین پس از حجةالوداع به زیارت قبر آمِنه شتافت و با تجدید خاطرات كودكى و یتیمى در آنجا گریست. همچنین از ابوهریره روایت شده كه پیامبر (ص) قبر مادرش را زیارت كرد، بعد گریست و فرمود: براى زیارت قبر وى از پروردگارم اجازه گرفتم، كه به من اِذن داده شد. پس [شما نیز] قبرها را زیارت كنید زیرا مرگ را به یاد مىآورد. نیز از عباد بن ابى صالح روایت شده كه رسول خدا (ص) در ابتداى هر سال به زیارت قبور شهدا در اُحد مىآمد و بدین عبارت آنان را زیارت مىكرد: «سلامٌ عَلیكُم بما صَبَرتُم فَنِعمَ عُقبَى الدّار».
علاوه بر این از حضرت ابوجعفر [محمّد بن على بن الحسین (ع)] روایت شده كه حضرت فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) قبر حمزه را زیارت مىكرد و آن را مرمّت و اصلاح مى نمود و با سنگى بر آن نشان مىگذاشت. یحیى بر این خبر مىافزاید: بعد آنجا نماز مىخواند و دعا مىكرد و مىگریست، [ این سیرهاش بود] تا زمانى كه فوت كرد. حاكم نیز همین خبر را از قول حضرت على (ع) نقل كرده اسن، با این تفاوت كه: فاطمه (س) هر جمعه قبر عمویش حمزه را زیارت مىكرد. یعنى روز زیارت در این خبر یادآورى شده است.
از جمله كسانى كه براى زیارت پیامبر اكرم (ص) سفر كرده بلال بن رباح صحابى و مؤذّن آن حضرت مىباشد كه ابن عساكر با سندى صحیح آن را نقل نموده و علّتش را خوابى مىداند كه بلال دیده بود: او رسول خدا (ص) را در خواب دید كه خطاب به وى فرمود: اى بلال! این جفا چیست؟ آیا وقت آن نرسیده كه به دیدارم آیى؟ بلال ترسان و غمگین بیدار شد. بر مركبش سوار گشت و از شام قصد مدینه كرد. چون به مرقد مطهّر نبوى رسید، صورتش را بر قبر مىمالید و مىگریست و دردِ دل مىكرد.
این شواهد مىرساند كه زیارت قبر درگذشتگان -بخصوص اولیاى خدا و خویشاوندان- سنتى است دیرین كه آغازگر آن پیامبر بزرگوار اسلام بوده و پس از ایشان دُخت گرامى و اصحاب بزرگوار حضرت از آن پیروى كردهاند و این سیره در زمان ائمه معصومین و بعد بین علماى دین تا امروز همچنان معمول و رایج بوده است و كارى نو آیین از سوى شیعه نمىباشد. بلکه شیعه در زنده نگهداشتن این سنت و عملِ بدان پیشى جُسته، مخصوصاً كه زیارت همچون مرثیه خوانى و عزادارىِ سِبط رسول اللَّه (ص) یعنى حسین بن على(ع)، از عوامل ترویج و تقویت مذهب شیعه بوده است.
تاریخ گواه این امر است که زیارت امام حسین (ع) و یارانش در سالهاى اولیه چنان شورانگیز و انقلابآفرین بود و اثرى روشن در نشان دادن كفر و ستم امویان داشت كه دستگاه حاكم چاره اى جز این ندید كه از هجوم زائران به حائر حسینى جلوگیرى نماید، بدین جهت دستور داد پیرامون كربلا مواضعی تعبیه كردند و مأمورین غلاظِ شداد به نگهبانى پرداختند تا از آمدن مردم مانع شوند. امّا عشق حسینى و تشویق امام باقر و صادق (ع) به زیارت آن حضرت و تأثیر خاص خود شهدا چندان بود كه شیعیان در پوشش تاریكى شب به زیارت مىرفتند، با وجود این بعضى گرفتار مىشدند و به شدیدترین شكلى مجازات مىگشتند. در چنین موقعیت و شرایطى است كه معنى واقعى این حدیث حضرت صادق (ع) واضح مىشود كه چون ابن بُكیر بیم خود را از سلطان و خبرگزاران جاسوس و دژبانان مرزى اعلام مى دارد به او مىفرماید: ابن بُكیَر! آیا دوست ندارى كه خدا ترا در راه ما بیمناك ببیند؟ آیا نمىدانى هر آن كس كه به خاطر ما ترس را پذیرا شود خدا او را در سایه عرش خود پناه دهد و هم سخنش در زیر عرش الهى حسین (ع) باشد و خدا او را از هراس و ناراحتى هاى روز رستاخیز پناه دهد.
از سال 61 كه شهادت اباعبداللَّه الحسین (ع) و اصحابش واقع شد تا سال 132 كه انقراض حكومت ننگین و ظلمآلود بنىامیه است، به مدت 71 سال با زوّار آن حضرت بسیار بدرفتارى مىشد و به صورتهاى مختلف موانعى برایشان ایجاد مىكردند، با وجود این ایمان و عقیده مسلمین و ترغیب ائمه شیعه به زیارت سید شهیدان و بیان اهمیت و ثواب آن انگیزه هایى بود كه سنت زیارت -بخصوص زیارت سیدالشهدا (ع)- را بین شیعه برقرار و پایدار داشت و شیفتگانش پیاده و شبانه، پنهان و خائفانه به شوق دیدار حائر حسینى تنها و دسته جمعى حركت مىكردند و زیارت حقیقى را كه ارتباط قلبى با امام و پیروى عملى از امام است انجام مىدادند.
منابع:
1-علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 10: 441.
2-صحیح مسلم بشرح النَووى، ج 4: 46.
3-وفاءُ الوفا، بأخبار دارالمصطفى ج 3: 932.
4-علامه امینی، الغدیر ج 5: 147.
5- یاقوت حموى، معجم البلدان ج 3: 203.
6-ابن قولویه، كامل الزیارات ج 16: 126.
نظر شما