همزمان با پیروزی انقلاب و در ادامه، همان اوایل دهه شصت، مرکزی برای پشتیبانی نهضت های جهان اسلام در کشور شکل گرفت. چرا که از همان آغاز معلوم بود وزارت خارجه نظر به محدودیتهای دیپلماتیک، قادر نیست بسیاری از اهداف انقلابی و آرمانی ما را در سطح بینالملل دنبال کند. البته به دلیل عدم نظارت بموقع و نداشتن ساز و کار مناسب، آن تجربه به شکست انجامید و لذا تا سالهای سال هر کس حرفهایی درباره نهضت های جهان اسلام و وظایف دولت انقلابی ما در قبال آنها میزد، فوراً آن تجربه شکست خورده را جلوی چشمش میآوردند و دهانش را میبستند. نظیر اغلب حکومتهای انقلابی، بمرور ما نیز برخی آرمانهایمان را تا حد شعار تنزل دادیم و قواعد بازی بیرحم جهان امروز، تا حدی ما و عملکرد دیپلماسی ما را نیز در خویش هضم کرد.
با تمام این احوال عاقبت روزی فرا خواهد رسید که ما بناچار باید نسبت خود را با مظلومانی که در گوشه و کنار جهان، چشم به شعارهای انسانی و آرمانی ما داشتهاند و دست یاری بسوی ما دراز کرده و میکنند، معلوم کنیم. اقلیتهایی که اغلب در جوامع خویش بجرم مسلمان بودن به
فجیعترین شکلی گرفتار آزار و ستم و حتی نسل کشی قرار میگیرند. از وقایعی نظیر آنچه در بالکان رخ داد بگیرید تا آفریقای مرکزی و نیجریه و جنوب سودان و کشمیر و... تا «روهپنگیاها» در کشور برمه، با کمال تأسف در عمده این موارد، کشورهای اسلامی نه تنها کمک حال این مظلومان نیستند که با کمال تأسف گاه خود اسباب سرکوب آنها را فراهم کرده یا بر سر آنها برای راضی کردن قدرتهای استعمارگر، معامله میکنند.
روشن است که دستگاه دیپلماسی ما در چنین مواردی، میدان بازی بسیار محدودی دارد. به گمان این قلم در قدم اول ما نیازمند مراکزی مردمی و خودگردان هستیم که به طور تخصصی پیگیر سرنوشت این اقلیتها و مشکلات آنها در ممالک میزبانشان باشند. در مواردی نظیر آنچه در عراق و سوریه و فلسطین و لبنان و حتی یمن میگذرد، ما توانستهایم بطور رسمی وارد شویم و حمایت خود را در مقابله با تروریسمی که جهان شاهد جنایاتش بوده است را علنی کنیم. در این موارد حتی دیپلماسی ما گاه به موفقیتهایی برای ایجاد یک اتحاد بینالمللی علیه متجاوزان نیز دست یافته است. اما برای آنچه در مصر بر سر علامه «حسن شحاته» آمد، یا فجایع هولناکی که کشتار هزاران تن را در نیجریه بدنبال داشت و قبل آن در همان منطقه و در آفریقای مرکزی هزاران مسلمان را قتل عام کردند، یا جنایت آل سعود در شهادت آیت الله نمر و یا نسل کشی هولناک مسلمانان بیپناه روهینگیا در میانمار و... ما چه کردیم؟ آیا اگر به مرم و جوانان علاقه مند اجازه داده شود تا مراکز مردم نهادی برای دنبال کردن این امور داشته باشند، کار آسانتر نمیشود؟ زیرا از یکسو بار دستگاه دیپلماسی سبکتر میشود و از سوی دیگر جوانان پایبند به این آرمانها خود به میدان آمده و کار را پیش میبرند. چرا که این فجایع همچنان ادامه خواهد داشت و ما یا باید آرمانهای انقلابی را ببوسیم و کنار نهیم و یا بهترین مسیر را برای حفظشان به کار ببندیم.
نظر شما