مهندس مجید ولدان، عضو هیأت رئیسه شورای نظام مهندسی کشور و مشاور دکتر اکبر ترکان در موضوع تدوین شیوه نامه ها و نظام نامه ها با انتقاد از روند پذیرش دانشجو در رشتههای فنی و مهندسی، بازار امیدوار کننده ای را برای آن ترسیم نمیکند.
آقای مهندس! تحلیل شما از روند پذیرش دانشجو در رشتههای فنی و مهندسی چیست؟
متأسفانه بخش عمده ای از دانش آموختگان بیکار دانشگاهها مربوط به رشتههای صنعت ساختمان هستند. حال آنکه نگاهی اجمالی به اقتصاد مسکن و ظرفیتهای آن نشان میدهد که امکان جذب این عده در بازار بسادگی
امکان پذیر نیست.
بر اساس آماری که از تعداد اعضای سازمانهای نظام مهندسی و تعداد دانشجویان در حال تحصیل در رشتههای مرتبط با صنعت ساختمان وجود دارد، میتوان پیش بینی کرد که در 6 سال آینده، یعنی تا سال 1400 شمسی، حدود یک میلیون دانش آموخته دانشگاهی در رشتههای هفت گانه مهندسی ساختمان خواهیم داشت.
فرآیند این رشد از چه زمانی شروع شد؟
درآمدهای باد آورده ناشی از افزایش قیمت نفت و تزریق بی برنامه این درآمدها به اقتصاد ملی بدون آنکه ظرفیتهای صنعتی قابل ملاحظه ای در این اقتصاد وجود داشته باشد، باعث شد ظرف پنج یا 6 سال گذشته تمامی درآمدهای نفتی به سمت بخش مسکن سوق پیدا کند. از سویی درآمدهای بسیار هنگفتی نیز برای کسانی که در بخش املاک و مستغلات و ساختمان سازی فعالیت میکردند، ایجاد شد. بخشی از این رانت نیز که در بخش مسکن وجود داشت، صرف نظر از اینکه مهندسان میتوانند نقش مهمی در کارآفرینی و افزایش تولید ناخالص ملی داشته باشند، به صورت مُهر و امضا در اختیار مهندسان قرار گرفت. از اینجا گرفتاری مهندسان شروع شد، یعنی خانوادهها احساس کردند برای آنکه آینده فرزندانشان تضمین شده و درآمدی از این مُهر و امضا داشته باشند، آنها را تشویق کردند تا در یکی از رشتههای هفت گانه مهندسی ادامه تحصیل دهند. این در حالی است که نظام آموزشی ما نیز سالهاست بر اساس تجارت برنامه ریزی میکند و نه بر اساس نیاز اقتصاد و صنعت.به محض احساس این نیاز از سوی خانواده ها، دانشگاهها نیز بشدت تعداد ظرفیتهای دانشجویان خود را در رشتههای مهندسی مرتبط با صنعت ساختمان افزایش دادند. نتیجه آنکه در 6 سال آینده یک میلیون دانش آموخته در این رشتهها خواهیم داشت. غافل از آنکه اگر این تعداد دانش آموخته بخواهند اشتغال کامل؛ یعنی هفت ساعت کار در شبانه روز داشته باشند، ما به 900 میلیون متر مربع ساخت و ساز در سال نیاز خواهیم داشت تا ظرفیت سالانه این تعداد
دانش آموخته تکمیل شود.حال آنکه در سال 91 در مسکن مهر 110 تا 120 میلیون متر مربع پروانه صادر شده و امروز این رقم به 50 تا 60 میلیون متر مربع کاهش یافته است.بنابر این همان طور که میبینید اقتصاد کشور بیش از این،ظرفیت ساخت مسکن را ندارد، یعنی تنها میتوان برای حدود پنج درصد این مهندسان اشتغال ایجاد کرد بنابر این باید برای این موضوع فکری اساسی کرد.
شما بگویید چه باید کرد؟
واقعیت این است که این عده در دانشگاه ها، دورههای آموزش حرفه ای لازم را سپری
نکرده اند.بسیاری از این دانش آموختگان در رشتههای برق و مکانیک تحصیل کرده اند.چه الزامی دارد که اینها جذب صنعت ساختمان شوند؟دولت باید برای آموزشهای حرفه ای برنامه ریزی کند تا این عده جذب صنعت شوند.حتی بسیاری از دانش آموختگان رشتههای معماری و عمران نیز باید در موضوعات حرفه ای دیگر مشغول به کار شوند، به شرط آنکه آموزشهای فنی و حرفه ای لازم را ببینند.هیچ وقت صنعت ساختمان امکان جذب این همه مهندس را نخواهد داشت .صحبت از چهار تا پنج درصد است.حتی اگر به رونقی هم در بخش صنعت ساختمان برسیم و مثلاً این مقدار به 10 درصد هم برسد، باز هم 90 درصد این عده بیکار خواهند بود.با اصلاحیه مبحث دوم که در حال تهیه است، به طور قطع شغل پایدار و دایم برای بیش از 22 درصد دانش آموختگان ایجاد نخواهد شد.بنابر این حل این مسأله نیاز به عزم ملی دارد و باید آنها که در این موضوع سهم دارند مثل خانواده، جامعه، دولت و سازمانهای نظام مهندسی، تدبیری بیندیشند تا این عده در آینده با بحران بیکاری مواجه
نشوند.
در این خصوص موضوع کیفیت هم مدنظر است.غیر از کاربردی کردن رشتهها، چه راهکاری برای این مسأله میتوان
پیش بینی کرد؟
دانشگاهها باید تکلیف خود را روشن کنند؛اینکه میخواهند در مسیر توسعه کشور حرکت کنند یا تنها میخواهند در راستای اهداف تجاری خود گام بردارند. اکنون آمار قبولیهای آزمون ورود به حرفه نظام مهندسی و دانش آموختگان دانشگاهی در رشتههای طراحی که از سوی وزارت راه و شهرسازی برگزار میشود، کمتر از پنج درصد متقاضیان است.یعنی در حال حاضر کنکور سراسری بسیار ساده تر از آزمون
حرفه ای سازمان نظام مهندسی برای دریافت پروانه اشتغال است. این مسأله نشان میدهد، سواد علمی در دانشگاهها بشدت پایین آمده است.برای آنکه دانشگاه برای جذب دانشجو تنها پول دریافت میکند و به جذب دانشجویان بیسواد روی آورده است، دانشجویانی که آموزشهای عملی و
حرفه ای را سپری نکردهاند و هیچ کاری هم نمیتوان با آنها کرد.دولت باید این مسأله را در سطح وزارتخانه علوم، تحقیقات و فناوری جدی بگیرد و ورودی دانشگاهها را کنترل کند.
ما در بخش مهارتهای حرفهای بشدت ضعیف هستیم. اکنون در رشته برق تنها سه واحد مرتبط با صنعت ساختمان وجود دارد؛یعنی از 150 واحد دوره کارشناسی، بخش زیادی از آن هیچ ربطی به صنعت ساختمان ندارد.بنابر این چه لزومی دارد این عده را به سوی این صنعت هدایت کنیم. ما راهی به جز صنعتی شدن و حرکت سرمایهها به سوی بخش صنعت نداریم.صنعت ساختمان ظرفیت مشخصی دارد و تعداد مصرف کنندگان آن هم مشخص است، اما صنعت میتواند در 100 سال آینده به سوی صادرات و افزایش ظرفیت تولید ملی حرکت کند و این تعداد نیروی کار را جذب کند.
دانشگاهها باید به سوی ارتباط با صنعت حرکت کنند.امکان جذب متخصصان برق و مکانیک در بخش صنعت وجود دارد، ولی دانش آموختگان شهرسازی باید جذب کدام صنعت شوند؟ در رشته مهندسی معماری باید به سمت تربیت نیروی فنی ماهر حرکت کنیم.درآمد برخی از مشاغل مثل نجاری و طراحی دکوراسیون، 10 برابر درآمد یک مهندس است.
در این فرایند نقش هیأتهای علمی برای انتقال آموزشهای صحیح چقدر است؟ آیا آنها تبحر لازم را برای طرح موضوعات روز دارند؟
دانشگاهها و اعضای هیأت علمی تلاش میکنند تا دانشجویانی تربیت کنند تا سواد کافی داشته باشند، اما بخشی از این موضوع به تربیت نسل جدید بر میگردد.نسل حاضر تمام تلاش خود را انجام میدهد تا در رشته پزشکی یا مهندسی پذیرفته شود، اما به محض اینکه وارد دانشگاه میشود، درس خواندن را رها میکند.اینجا دیگر همه با هم مقصریم. خانوادهها هم باید به
گونه ای بیدار شوند و بدانند که فرزندانشان با این مدرکی که خواهند گرفت الزاماً شغل نخواهند داشت، مگر آنکه حرفه ای را آموخته باشند و یا آن قدر از تبحر علمی لازم برخوردار باشند تا بتوانند مشکلات کشور را بخوبی حل کنند.من تنها هیأت علمی دانشگاهها را مقصر نمیدانم، اما معتقدم، دانشگاههای آزاد، پیام نور و غیر انتفاعی در این فرآیند مقصرند. وقتی 200 دانشجو در رشته عمران تنها در یک دانشگاه غیر انتفاعی یا دانشگاه آزاد در شهری کوچک پذیرفته میشوند، شما انتظار دارید خروجی آن چه شود.البته بخشی از اعضای هیأت علمی نیز در این مسأله مقصرند.به هر حال امروز که ورودی دانشگاه ساده شده است، باید خروجی آن دشوارتر از قبل شود.برخی از استادان به من میگویند 40 نفر را در رشته فوق لیسانس پذیرش کرده ایم، اگر بخواهیم بخوبی آنها را ارزیابی کنیم، تنها سه نفر موفق به گذراندن این دوره میشوند.
استادان دانشگاهها باید مقاومت کنند.وقتی دانشجویان سواد کافی ندارند، باید از این موضوع جلوگیری کنند، اما آنها هم تحت فشار مدیریتهای دانشگاهها هستند، چون با قفل شدن ورودی دانشگاه ها، درآمد آنها هم کاهش پیدا میکند.باید بساط دیدگاه نفع اقتصادی بردن آموزش عالی را برچید.چرا دانشگاه آزاد در یک شهر کوچک 150 دانشجوی معماری و 50 دانشجوی شهرسازی پذیرش میکند؟ مگر ما در کل کشور به بیش از 100 شهرساز نیاز داریم. در این ماجرا بیش از همه مدیریتها مقصرند، البته اعضای هیأت علمیها هم نباید این رویه را ادامه دهند.
نظر شما