بنده که تخصصی ندارم، اما گویا در علم شهرسازی، ضریب و فرمولی وجود دارد که براساس آن میزان فضای تجاری مورد نیاز یک شهر را نسبت به تعداد شهروندان آن محاسبه میکنند و بر طبق همان، مسؤولان مدیریت شهری برنامهریزی میکنند و به فضاها و مکانهای گوناگون مجوز تجاری میدهند.
همه ساله اسفند ماه که میرسد، بسیاری از دکانداران و صاحبان مشاغل در بازار، از برگزاری نمایشگاههای بهاری و نوروزی که به واقع فروشگاههای بهاری هستند، گلایه دارند. آنها میگویند، ما تمام سال مالیات و اجاره و پول آب و برق و شاگرد و بیمه را میدهیم و اما دولت زمانی که امیدواریم اندکی کارمان رونق بگیرد، این نمایشگاهها از راه میرسند و زیر چادر و در گذر مردم، طی یک ماه، که زمان طلایی بازار به شمار میرود، سود کلانی میبرند و بعد هم جمع میکنند تا سال بعد. با این احوال تکلیف ما چه میشود؟ این همه تشکیلات صنفی و قوانین مربوطه و مالیات و نظارت و... در طول سال برای چیست؟ پس این پولهای کلانی که از هر مغازه و مکانی برای تجاری شدن توسط شهرداری گرفته میشود، برای چیست؟
این گلایهها، بویژه در یکی دو سال اخیر که سایه رکود بر سر بازار سنگینی میکند تا حد قابل توجهی وارد است. اصولاً در یکی دو دهه گذشته، توجه بیرویه به سرمایهگذاری در فضاهای تجاری در کلانشهرها یکی از مهمترین علل آشفتگی بازار کسب و کار اصناف شده است.
به واقع مشکل دکانداران و حجره داران معمول یکی دو تا نیست. مدتی است که شاهدیم در کلانشهرها، هر طرف را که مینگری، برج عظیمی سر بر آورده و از چند طبقه زیرزمین تا گاه دهها طبقه بالای آن، فضای تجاری ساخته شده است. پیشترها وقتی یک مغازه با یک شغل مشابه در فاصله اندکی از دیگری بنا بود دایر شود، ابتدا صنف مربوطه مانع میشد و مهمتر آنکه از نگاه اخلاقی و هنجار و عرف رایج، خود کسبه چنین کاری نمیکردند. حالا یک یا چند دکاندار که در خیابانی چراغ شغلشان روشن است، ناگهان میبینند ساختمانی بغل گوششان بالا رفت و صدها مغازه یکجا در چند قدمی آنها شروع به کار کرد.
اینجا دو پرسش مطرح است؛ اول آنکه آیا در راهاندازی چنین بازارهایی، رعایت حقوق صنوف میشود و مدیریتی در حاشیه هست تا تعادلی بین آنچه هست و آنچه ایجاد میشود، به وجود آورد؟
آیا کسبهای که در خیابان و محلهای سالها خون دل خوردهاند و نسبت به فعالیت و کار خویش حق نسقی دارند، در مقابل این فضاهای مجاور و پیکر تجاری جدید چه باید بکنند؟ آیا با اینها مشورتی، همفکری و تبادل نظری صورت میگیرد؟ دیگر اینکه آیا آن ضریب و فرمولی که در آغاز بحث به آن اشاره کردم، برای کسی اهمیت دارد؟
مثلاً نسبت شهروندان در کلانشهری مانند تهران یا مشهد نسبت به تعداد واحدهای تجاری فعال در این شهرها چیست؟ صدور بیرویه مجوزهای تجاری آیا باعث رکود و تعطیلی دیگر مشاغل و مغازهها نمیشود؟ آیا در شهرداریها و دیگر مدیریتهای کلانشهری و کشوری جایی هست که به این مهم بپردازد یا هدف فقط صدور مجوز تجاری و کسب درآمد بیشتر از این طریق است و کسی به عواقب و عوارض بعدی آن برای شهر و کشور و مردم نمیاندیشد؟
نظر شما