به همین راحتی دنیای مجازی ما، رو به کویری از تشنگی برای نوشیدن لطیفههایی باز شده است که به جای بوی باران، رنگ سراب دارند.
جوکهایی که خواننده را تنها با یک کلمه کنجکاوانه دهها سطر به دنبال خود به پایینترین نقطه پیام میکشاند تا شاید قطرهای حرف تازه در کام مخاطبش بریزد و دست آخر همان شادی کوچک را نیز از وی دریغ میکند.
در این مسیر، ما ابتدا به مشاغل و حرفهها خندیدیم، شخصیتهای فرهنگی و ورزشی و سیاسی را به سخره گرفتیم و به لهجهها و قومیتها برچسب زدیم و حالا نوبتی هم که باشد، نوبت فک و فامیلمان است که باید مورد لطف لطیفهها قرار بگیرند.
شلیک خنده به بنیانهای خانواده
انفجار سایتها و کانالهایی که خود را بمبهای خنده میدانند آن قدر ساده پذیرفته شدند که هیچ کس فکر نکرد آنچه قرار است با این بمبها بترکد قداست و معصومیت نهاد «خانواده» است.
برخی از این پیامهای طنزگونه که این روزها چونان تحفهای دست به دست میچرخد، پای از گلیم اخلاق فراتر گذاشتهاند و سعی دارند این فضای اجتماعی را به گونهای از ارزشهای مورد احترام در خانواده خالی کنند. صدای ضربههای این تیشه که بر پیکره خانواده میخورد مدتهاست در میان شلیک خندههای ما به جوکهایی که مادر و پدر و پارههای تنمان را به سخره گرفتهاند، گم شده است.
برای بررسی این موضوع با شیخ حسنی کارشناس ارشد اجتماعی گفتوگو میکنم. وی بر این باور است که تبلیغات و دنبال کردن یک هدف به شکل غیرمستقیم بسیار تأثیرگذارتر از وقتی است که به صورت مستقیم بیان میشود.
همنشینی با مفاهیم سخیف
این جامعهشناس میگوید: در یک مثال ساده، در حالی که ما تبلیغ یک موتورسیکلت را تماشا میکنیم و میبینیم که در گوشهای از تصویر یک عقاب بر شاخه درختی نشسته، ذهن ما به صورت ناخودآگاه تصویر موتور را به تیزرو بودن عقاب پیوند میزند. در اینجا بحث همنشینی مطرح میشود و ما بدون اینکه بدانیم، ذهنیت مثبتی که از عقاب داریم را در کنار موتورسیکلت همنشین میکنیم. این همان کاری است که جوکها و لطیفهها با ما انجام میدهند و در این مسیر استفاده جهتدار از جوکها با هدف تخریب فرهنگی دور از ذهن نیست.
تقدسزدایی از خانواده در پوشش طنز
این کارشناس اجتماعی با تأکید بر اینکه خانواده جایگاه تعریف شده دارد و با یک گروه چند نفره که با هم هستند بسیار متفاوت است، میگوید: جوک یک ابزار کنش اجتماعی است. وقتی در مورد یک موضوع نمیتوان بیپرده حرف زد این مفهوم در پوشش ظاهری طنز مخفی میشود و «مگوها» را بازگو میکند.
او معتقد است، برخی از این جوکها که از راه شبکههای اجتماعی جدید رد و بدل میشوند، نسبیگرایی اخلاقی و فرهنگی و تقدسزدایی از مرزها و حریمهای مورد احترام نزد افراد خانواده را به طور ضمنی و گاه آشکار، دنبال میکنند.
حسنی میگوید: وقتی نمیتوانند به موضوعی مستقیم حمله کنند، از موضوعاتی که ظاهر حکمتآمیزی دارد استفاده میکنند و بدین طریق و به شیوهای نرم به آن شبیخون میزنند. در واقع ضمن اینکه افراد به معجون ساخته شده و مضمون آن میخندند، آن موضوع حکمتآمیز در ذهن آنها با طنز به کار برده شده در آن همنشینی پیدا میکند و بدین ترتیب کلیت موضوع را ضایع میکند.
مسمومیت فرهنگی با معجونی از درست و غلط
این جامعهشناس میگوید: در این جوکها حرف درست با غلط آمیخته میشود و بین شکل افراد در ظلماتی فرو میروند که نمیبینند از شاخهای که به سویشان کج شده چه چیزی میچینند. هر فرهنگی شماری گره ناگشوده و مسأله در پس زمینههای خودش دارد که وقتی در قالب جوک مطرح میشود بخشی از آن ممکن است درست باشد و بخشی نیز غلط، مثلاً سختگیری والدین نسبت به فرزندان و برادر به خواهر که در حافظه تاریخی مردم هم وجود دارد درست است، ولی آمیختن این مطلب به یک امر باطل، سبب میشود معجون ساخته شده موجب مسمومیت
فرهنگی شود.
موج سواری روی واقعیتهای پنهان
شیخ حسنی ادامه میدهد: واقعیتهایی در جامعه هست که باید به شکل منطقی و صحیح به آن پرداخته شود، ولی وقتی ما به آن توجهی نمیکنیم، کسانی پیدا میشوند که روی موج درونی افراد و حقی که بدان پرداخته نشده سواری میکنند. مثلاً میبینیم که روی نقشهای نه چندان مثبت پدر مانند استفاده وی از قدرت در انجام برخی کارها یا پرداختن به اینکه مادر فکرهای ارتجاعی دارد و حرف فرزندش را نمیفهمد یا اینکه برادر یک عنصر مزاحم برای خواهر است، مانور میدهند.
انهدام دیوار برلین
یا مرزهای ذهنی
وی معتقد است، لطیفهها خیلی زیرکانه دست به قداست زدایی میزنند، در این روند کاریترین دشنهای که بر ذهن افراد وارد میشود، ضربهای است که سبب میشود مرزهای ذهنی افراد فرو بریزد. دیوار برلین یادتان هست؟ آنچه این دیوار را فرو ریخت بیل و کلنگ نبود. اگر هنوز دیواری ذهنی بین مردم دو آلمان پابرجا بود، هیچ وسیلهای نمیتوانست این دیوار را که بظاهر آلمانهای غربی و شرقی را از هم جدا کرده بود از میان بردارد. وقتی مرزهای ذهنی و تفکر جدایی طلبانه بین آنها برداشته شد، مرزهای بیرونی نیز از بین رفت، چون برای مردم آن کشور دیگر تداعیکننده معنایی نبود.
ثمره درخت زقوم
به باور این کارشناس اجتماعی، هدف اصلی در تبلیغات فرهنگی دشمن نیز که امروز با سلاح جوک و در قالب طنز انجام میشود، شکستن مرزهای قداست ذهنی است و برای دیدن ثمره این درخت زقوم، کافی است چند تا پسر جلوی پدرشان بایستند و با او یقه به یقه شوند و بعد چهار تا دختر برای حرف مادرشان ارزشی قایل نباشند.
به گفته وی، برنامهریزان باید با رصد کردن جوکها، مطالعاتی انجام دهند و ضمن بررسی زمینههای ایجاد آنها به سمت پر کردن خلأهای موجود در این حوزه حرکت کنند.
اما علیرضا نجفی، کارشناس ارشد مشاوره خانواده در گفتوگو با خبرنگار ما میگوید: جوکها و طنزهای اجتماعی و ادبیات عامیانهای که در زمانهای خاصی بین افراد جامعه و بخصوص نوجوانان و جوانان رایج میشود را نمیتوان الزاما هدفدار و مخرب بنیان خانواده دانست.
وی میگوید: در گذشته هم از این موارد بوده و میشود گفت جزء جداییناپذیر رفتارهای روزمره افراد است. به عنوان مثال کلامها و رفتارهایی که بعد از پخش سریالهای طنز در جامعه رواج پیدا میکند و پس از مدتی هیچ خبری از آن وجود ندارد. اما در یک نگاه دقیقتر میتوان لطیفهها را به دو گروه تقسیم کرد؛ اول آن مواردی که مشمول توهین و تحقیر، تشویش افراد و تشکیک در عقاید و آداب و رسوم و پیوندهای ارزشی نشده و هیچ قبحی را در حوزه روابط شخصی و اجتماعی از بین نمیبرد که این گروه همانند الفاظ و کلمات به عاریت گرفته شده از سریالهای طنز بتدریج از بین رفته و عدم تعصب و حساسیت متولیان نیز سبب محو زودتر آنها میشود. اما گروه دوم مواردی است که به نظر میرسد هدفدار بوده و سبب حساسیتها نیز میشود.
طنزهای هدفدار
نجفی با بیان اینکه ابراز وجود، اعتراض، فشارهای روحی و بویژه بیاطلاعی از اهداف ناشران این ادبیات و غفلت از تأثیرهای مخرب آن سبب شده شاهد این رفتار اجتماعی به صورت فراگیر باشیم، میافزاید: آسیبهایی که این گروه دارند شامل از بین بردن زشتی و قبح بعضی کلمات و جملات و رواج در زبان و ادبیات گفتاری و رفتاری آحاد جامعه، از بین بردن ارزش و احترام و اعتماد به نفس فردی و اجتماعی و تحقیر آداب اجتماعی و احترام اعضای خانواده میشود.
وی میافزاید: این نوع ادبیات طنز هدفدار که درباره خانواده مطرح میشود، خروجی بجز تداخل مرزهای خانوادگی و مخدوش کردن اصول بین زیرمنظومههای خانواده ندارد. هر خانواده زیر منظومههایی دارد، شامل همسر؛ که به روابط زن و شوهر مربوط میشود، فرزندان؛ که روابط خواهر و برادران با هم است و والدین؛ که حوزه روابط بین پدر و مادر با فرزندان است، اینها بین هم مرزهایی دارند که این مرزها تعیین کننده حدود، ارزشها، اعتقادات و فرهنگ هر خانواده و معرف رابطه اعضا با یکدیگر است. این گفتارهای عامیانه و هدفدار ممکن است با هدف تخریب این روابط باشد که در نهایت به ایجاد یک خانواده مشوش و درهم ریخته و پیامد آن تربیت افراد پوچ و تهی و دارای مشکلات روحی و روانی منجر شود.
نظر شما