گروه نخبگان به افرادی اطلاق میشود که ضمن آگاهی از مسایل روز، با بصیرت و درکی درست از وضعیت سیاسی و فرهنگی جامعه، میتوانند جهتگیری فکری و عملی عموم افراد جامعه را تشکیل دهند. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، این افراد عمدتاً در سه گروه: خاندان سلطنت، زمینداران و سرمایه و نهایتاً، علما قرار داشتند. این گروهها، به نوعی، منابع تولید علم و فکر جامعه محسوب میشدند. اما با ورود مدرنیته و دانشگاه به عرصه عمومی جامعه، طبقه نخبگانی که تحصیلات دانشگاهی داشتند، وارد عرصه سیاسی و فرهنگی جامعه شد. در همان زمان، بهدرستی، ضرورت پیوند میان حوزه و دانشگاه توسط استاد شهید مفتح مد نظر قرار گرفت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دو دیدگاه غالب نسبت به حکومت و نحوه اداره آن شکل گرفت. دیدگاه اول معتقد بودندکه انقلابیون پیرو امام خمینی(ره) بودند، اعتقاد داشتند که پیروزی انقلاب برای تحقق اسلام ناب محمدی و فراهم کردن بسترهای لازم برای حکومت حضرت
حجت(ع) بوده و شکست رژیم پهلوی، اولین قدم در راستای نیل به این مهم به شمار میرود.
دیدگاه دوم براین باور بودند که پس از شکست پهلوی، باید حکومت به آنها برسد. چون آنها در زمان دوره پهلوی به زندان رفته، شکنجه شده و خلاصه اینکه جزو نخبگان بوده و هزینه شکست حکومت پهلوی و تأسیس حکومت جدید را پرداختهاند. پیروان این دیدگاه عموماً متعلق به جریانهای لیبرال، نهضت آزادی و مجاهدین بودند. از همان ابتدای انقلاب، نخبگان گروه دوم و وابستگان به غرب درصدد به دست گرفتن ارکان حکومت بودند. این موضوع، جدا از تلاش ایشان برای شکست جمهوری اسلامی با ابزارهای سختی همچون کودتا و جنگ تحمیلی بود؛ اما با هوشیاری امام و نخبگان انقلابی که با توجه به محدودیت وسایل ارتباط جمعی در آن زمان، نقش قابل توجهی در آگاهی بخشی به مردم داشتند، هر بار با شکست مواجه میشدند. پس از جنگ تحمیلی و بهبود شرایط، برای پررنگترشدن نقش لیبرالها و جریان وابسته، بهتدریج، این جریان در کشور شروع به جایگزینی نخبگان کرده و نخبگان وابسته غربگرا را با نخبگان انقلابی جایگزین نمود. بررسی تفاوت بین این دو دیدگاه را میتوان بهوضوح در دو نگاه صرفاً مالاندوزانه و رفاهطلب (که نمود آن را امروزه در فیشهای حقوقی مدیران میتوان دید) و دیدگاه عدالتطلب و مبتنی بر آموزههای اسلام ناب محمدی مدیران کشور دید.
در شرایطی که رشد سرعت انتقال اطلاعات و شبکههای اجتماعی، دنیای مجازی و دنیای واقعی را به دو روی یک سکه بدل کرده است، مسأله مرجعیت فکری و نخبگانی و نظریه پیشرو و پیرو به چالش کشیده شده، و بویژه در علوم انسانی کسی نمیتواند همچون سابق در طبقات مشخصی از نخبگان قرار داشته و ایجاد چالش کند. لذا در این شرایط، شبهه افکنی در مباحث و پایههای انقلاب همچون ولایت فقیه، شورای نگهبان و.. با سرعت شبکههای اجتماعی گسترش مییابد؛ اما از پاسخ مناسب و درخوری از سوی نخبگان انقلابی، آن هم با چنین سرعتی، برخوردار نیست.
به موازات دنیای مجازی، در دنیای واقعی نیز حضور کمرنگ نخبگان انقلابی در عرصههای گوناگون، بویژه سیاست، سبب گسترش پدیدههای خطرناکی مانند پروژه نفوذ و القای حس تسلیمپذیری شده است. در حال حاضر، ضرورت ورود نخبگان انقلابی تا آنجاست که تعلل در آن حتی میتواند به خطر جایگزینی الگوی نخبگان انقلابی با نخبگان وابسته به جریان لیبرال دامن زند. بنابراین، نخبگان انقلابی باید با ورود مقتدرانه در عرصه های سیاسی، فرهنگی و..، در دنیای واقعی و مجازی، در ارتقای سطح بصیرت سیاسی و فرهنگی جامعه مؤثر باشند. بدیهی است که بصیرتزایی در افزایش مشارکت و همکاری مردم و بخصوص جوانان در عرصه های سیاسی، تأثیر بسزایی دارد و نتیجه آن افزایش آگاهی و جلوگیری از پروژههایی نظیر نفوذ، افزایش حس تسلیمپذیری ، تغییر سبک زندگی و.. خواهد بود.
۱۰ تیر ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۹
کد خبر: 397488
محمد صادقیه
نظر شما