۱ـ بست بالا: میدانم نخواهد شد! نقل «ابوالحسن علیبن عیسی هَکّاری (مشهور به «اِربِلی» ـ درگذشته به سال ۶۲۹ قمری)» در کتاب «کشفُالغُمَّه فی معرِفَهالائمه»: ـ ( ادامة نوشتة «امام(ع)» بر پشت عهدنامة مأمون)... همة تلاشم را خواهم کرد تا حاکمانی لایق حکمرانی را تعیین کنم... پیمانی محکم بستهام تا پاسخگوی خداوند باشم... که فرموده است: «به پیمانهایتان وفا کنید... که پرسش از پیمانها حتمی است (سورة «اسرا»، آیه «۳۴») »... اگر تغییر نابجایی دهم، سزاوار کیفر و پیامد الهیاش خواهم شد...به خدا پناه میبرم از خشم او... امیدوارم توفیق بندگی و اطاعتش را عنایت فرماید و در اطاعت امر او که صلاح و سلامتی من و مسلمانان در آن باشد، میان من و نافرمانیاش فاصله باشد... که البته دریافت باطنیام، خلاف تحقق مسیر خلافت است... (ناتمام) . / از ترجمة جلد «دوازدهم» کتاب شریف «بحارالانوار»/ ترجمة موسی خسروی/ چاپ 1377/ صفحة 141ـ با تلخیص و بازنویسی.
2ـ سقاخانه: سفرنامة یه عمر (126)
اول که «هواپیما» رفت و ابتدای باند فرودگاه توقف کرد تا سرعت بگیره و پرواز بکنه، همه خیال کردن وقتی «پیش» از اذان صبح پرواز میکردن ـ لابد! ـ پیش از «طلوع آفتاب» و «قضاشدن» نماز هم به مقصد میرسیدن... اما کسی حواسش به «اختلاف افق» شهر مبدأ و شهر مقصد نبود!... بعد از پذیرایی «مهمانداران»، بعضیها خوابیدن... بعضیها به «شرکت هواپیمایی» و تنظیم بد برنامههاش بدوبیراه گفتن... اما یکی ـ دو نفر بلند شدن و به سختی و نوبتی و در پشت پردة «جایگاه مهمانداران» ایستادهن به نماز. / برگرفته از ترجمة جلد «اول» کتاب شریف «عیون اخبارالرضا(ع)»/ ترجمة علیاکبر غفاری و حمیدرضا مستفید/ چاپ 1380/ صفحة 612 ـ «امامرضا(ع) از پدرانش و آنان نیز از امامحسین(ع) نقل کردهاند که پیامبراکرم(ص) خطاب به امیرمؤمنان علیبن ابیطالب(ع) فرمود: «ای علی!... تو نخستین کسی که میان جهل مردم روزگار، با من به نماز ایستادی... (ناتمام)». ـ با تلخیص و بازنویسی.
3ـ پنجرة پولاد (3) : آیتالله شیخ محمدیوسُف آرام (مشهور به «حائری شاهرودی») ـ مدفون در رواق «دارالسّیادَه» / فکر نکنم جز من، کسی میفهمید که کِی میاومد و کِی میرفت... با این که از تعریفهای شاگرداش، شنیده بودم که در «کربلا» و «نجف» شاگرد استادان بزرگی مثل آیتالله «نایینی» و آیتالله «غروی اصفهانی» بود اما مدام تلاش میکرد به چشم کسی نیاد... گمونم اگه «آیتالله میلانی» بزرگ ازش نخواسته بود، همون «پیشنمازی» رو هم قبول نمیکرد و «نوشتن کتابها»ش رو ترجیح میداد... شاید برای همین بود وقتی چند ماه دیگه برای نماز جماعت نیومد، کسی هم سراغش رو نگرفت... تا این که یه روز جمعیتی سررسیدن که روی شونههاشون تابوت «آیتالله» بود... نفس در سینة سنگیم حبس شد... کاش سنگها هم گریستن بلد بودن... قسمت نشد که سینة زمین منِ «مسجد»، مزارش بشه... اما در رواقی دفن شد که بانی ساخت من ـ گوهرشادخانم ـ سازندهشه و جای دور همی «سیدها»ست. (درگذشتة «شب اربعین» ـ اسفند ـ سال 1352 خورشیدی). / برگرفته از صفحة 38 در جلد «اول» کتاب «مشاهیر مدفون در حرم رضوی/ اثر گروهی/ چاپ 1387/ بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی.
4ـ بهشت «ثامنالائمه(ع)»: زیارت (70)
بیرق دستهای نیازم بالا نمیروند... گنبد آسمان کجا و «پرندة پَرسوختة» دعای من کجا؟!... پشت پردهای از اشک میگویم: به علیبنالحسین(ع)!... به علیبنالحسین(ع)! ... / در زیارتنامة «امامرضا(ع)» گفته شده است: « (ادامه)... خدای من!... علی، فرزند حسین(ع)، سرور والای عبادتکنندگان است... (ناتمام)». ـ دریافت، تلخیص و بازنویسی از کتاب شریف «مَفاتیحالجَنان»، چاپ اول (بیتاریخ) از شرکت «اسوه». صفحة 826.
5ـ بست پایین: مثنویهای شِفا (2)
شِفای بانویی به اسم «ربابه»، دختر حاجعلی تبریزی / یازدهم اردیبهشت 1304 (4)
(ادامه) ... همسرش ایستاد پای نبرد / «هفت ماه» تمام درمان کرد
حال زن، از گذشته بدتر شد / چشم مرد از غم زنش تَر شد
باز هم سفرة «امید»ی چید / دکتری «آلمانی» او را دید
در میان هجوم نیزة درد / همسر مرد را معاینه کرد
کار درمان ـ دوباره ـ شد آغاز / باز بخت و زمانه شد ناساز ... (ناتمام) . / از کتاب «کرامات رضویه»، نوشتة حاجشیخ علیاکبر مُرَوِّج / نشر جعفری / چاپ سوم: 1363/ صفحة 99.
نظر شما