وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم/ قلم به خون زدهام تا که از منا بنویسم
به استخاره نشستم که ابتدای غزل را/ ز ماندهها بسرایم؟ ز رفتهها بنویسم؟
...خبر زتشنگی حاجیان رسید و دلم گفت:/ خوش است یک دو خطی هم ز کربلا بنویسم
نمانده چاره به جز اینکه از برادر و خواهر/ یکی به بند و یکی روی نیزهها بنویسم
امروز در آستانه سالگرد شهادت زائران منا به سراغ این شاعر رفتیم تا از او درباره علت سرودن این غزل و حس و حالش در آن زمان بپرسیم و البته بحث کشیده شد به غزل و ماجراهای مربوط به این قالب پر جنجال این سال ها.
گفت و گوی ما را با این شاعر پرمخاطب بخوانید.
بعد از فاجعه منا غزلی از شما منتشر شد با ردیف «بنویسم» که در همان روزها مورد توجه قرار گرفت و ابیاتش روی پوسترهای تسلیت منتشر شد. چه شد که در آن زمان این غزل از سوی شما سروده شد و بازخورد مخاطب و جامعه نسبت به آن چه بود؟
همه میدانیم حج یک گردهمایی بزرگ است که مسلمانان جهان اسلام را با هر رنگ، نژاد و قبیلهای دور هم جمع میکند. اما حادثه منا مدیریت متولیان حج را زیر سؤال برد و از طرفی، نامردی آل خبیث سعود را به جهانیان ثابت کرد. سعودیها امسال هم با رفتاری که با ایران شد، عناد و دشمنی دیرینه خود را نشان دادند. سال گذشته فاجعه عجیب منا عید قربان همه ما را به عزا تبدیل کرد و تابوتهای هموطنان عزیزی که بعد از سالها انتظار به حج مشرف شده بودند به خانه برگشت و البته پیکر عدهای هم بازنگشت.
یادآوری فاجعه منا دل هر کسی را به درد آورد. به هر حال من هم انسان بودم؛ انسانی شاعر که عاطفه قویتری دارم. حاصل حس من سرایش غزلی بود که همه جا منتشر شد و بازخوردهایی که همان زمان گرفتم، خیلی خوب بود. بسیاری از خانوادهها به من اظهار لطف کردند و شعر منتشر شد.
چقدر اهمیت دارد که شاعران در این رویدادهای ملی در صف اول بایستند و با ابزار شعر حس خودشان را نسبت به این مسایل نشان دهند؟
ببینید در دورههای قبل، شعر کارکردی مانند کارکرد رسانه داشت وقتی مطلبی میخواست بیان شود، در قالب شعر ریخته میشد و ماندگاری آن بیشتر میشد. اما الان عصر رسانه است و اینقدر تعداد اتفاقات زیاد است که شاعر از شاعربودن خودش باز میماند. هر روز انفجاری در یمن رخ میدهد، جنازه یک کودک غرقشده در ساحل پیدا میشود و اتفاقاتی از این نوع. دنیا پر از فاجعه شده است و این شاعر است که باید هوشمندانه موضوعاتی را برای ثبت انتخاب کند که فکر میکند نیاز به ثبت دارد؛ موضوعهایی که در واقع اَبَرموضوع هستند و پرداختن به آنها جای دراماتیزهکردن دارد و من میبینم که این اتفاق از طریق هنرمندان در حال حاضر کمابیش میافتد. اما هنرمندان منفعلی هم وجود دارند که نمیتوانم بگویم چرا اینها منفعل هستند.
اما نگاهی به تاریخچه غزل در 2 دهه گذشته نشان میدهد که شاعران در سرودن غزلهای اجتماعی و سیاسی در دهه 70 پیشتاز بودند. غزلها جنبه اعتراضی داشت اما این قالب در سالهای اخیر به مضمونهای عاشقانهای پرداخته که به ورطه تکرار افتاده است؟
در دهه 70 جنگ را تازه پشت سر گذاشته بودیم. این سالها شروع اختلافات طبقاتی بود و هر روز اتفاقی در کشور رخ میداد. در این سالها تعداد زیادی از غزلهای اعتراضی و مقاومت ما به سمت شعار رفت. در آن ایام فقط 2 شبکه تلویزیونی، یک شبکه رادیویی و تعداد انگشتشماری روزنامه وجود داشت. اما الان هر کسی میتواند خودش یک رسانه داشته باشد. کانال تلگرام، صفحه فیسبوک و یا اینستاگرام کارکرد رسانه را دارند. افراد خودشان خبر را تولید نموده و برای خودشان مخاطب ایجاد میکنند. سلبریتیهای فعال در شبکههای اجتماعی میلیونها فالوئر دارند و مخاطبان آنها بیشتر از مخاطبان شبکههای تلویزیون است.
در این فضای رسانهای، غزل امروز شاید عاشقانه و درونگرا باشد اما نیاز بشر معاصر است؛ بشری تنها و سرخورده که در مقابل فجایع شبکههای مجازی میخندد. برای املاک نجومی، حقوقهای نجومی، گمشدن نفتکشها با جوکساختن و خندیدن به آنها واکنش نشان میدهد. همیشه وقتی اتفاقی از حد فاجعه بگذرد به طنز تبدیل شده است و جامعه ما با بیحسیای که در برابر این اتفاقات دارد، به این شرایط رسیده است.
شکسپیر در اروپا بالاترین تراژدیها را نوشت اما بعد جنگ جهانی اول و دوم و انقلاب صنعتی و تولد بچههای بیسرپرست و زنهای کارگر و بیخانمان، آدمی ظهور کرد به نام چارلی چاپلین که همه دنیا را با مصایب آن زمانش به طنز گرفت. در کشور ما شرایط به همین گونه است ما دوره گذار را تجربه میکنیم و به زعم من، بسیاری از شاعران امروز هوشمندانه عمل میکنند. شاعر را نمیتوان مجبور کرد که همگام با حاکمیت جلو برود و دغدغههایش همان دغدغههای حاکمیت باشد.
شاعری که غزل عاشقانه میسراید، بیدغدغه نیست اما دغدغههایش از نوع دیگری است. شرایط امروز جامعه بر او هم تأثیر میگذارد. جامعهای که آدمهایش به هم بیاعتماد شدهاند، به هم دروغ میگویند و هرکدامشان آدمهایی تنها با گوشیهای همراهی هستند که بستههای اینترنتی آنها مدام تمام میشود.
یعنی شما معتقدید مضمونهایی که در غزل امروز مطرح است، انعکاسی از جامعه است؟
منظور من از شعر، شعر فضای مجازی و کانالهای تلگرامی نیست. منظورم شعر رسمی ماست؛ شعر کاغذی، شعری که مخاطب با آن مواجه است. شاعر فردی از جامعه است اما رسولی فرهیخته است که افقهایی را میبیند که دیگران نمیبینند. ما از سیاره دیگر نیامدهایم. شاعر هم ممکن است قسط و فقر را تجربه کند. او هم در ترافیک گیر میکند اما بیانش بیانی عاشقانه است. او دغدغه خودش را عاشقانه میبیند.
به هر صورت، اکنون تعداد مخاطب شعر فضای مجازی از تعداد مخاطبان مجموعهشعرهای مکتوب بیشتر است و نمیشود این مخاطب را نادیده گرفت. حامد عسگری را به واسطه شاهبیتهایش در فضای مجازی شناختند و نه مجموعهشعرهایش. این مخاطب به شاعر سمت و سو میدهد.
ببینید شعری باید باشد تا دست به دست شود. ما این روزها شاعر زیاد داریم اما شعر خوب نداریم. من اگر بیتهایی نداشتم، طرفدار پیدا میکردم؟
شعر باید درونمایه داشته باشد تا نشو و نما کند. یکی از دلایلی که در صفحههای اجتماعی شعر جدید منتشر نمیکنم، همین است. من معتقدم مخاطب من باید کتاب بخواند تا علاوه بر تأمین مقاصد اقتصادی که بسیار مهم است، کتاب حضور فیزیکی در سبد اقتصاد خانواده پیدا کند.
اما الان شاعرانی که به این فضا انتقاد میکنند، حضور فعالی در شبکههای اجتماعی دارند.
ناگزیر به این نوع حضور هستیم اما این به معنی همسویی با این جریان نیست. من دوست دارم خوراک خوبی به مخاطبم بدهم. به نظرم عکسهای یهویی، عکس آبگوشت و دیزی و لب ساحل فعالیت اجتماعی نیست. من به اندازه حجم اینترنتی که از مخاطب میگیرم، خودم را نسبت به او مسؤول میدانم. دوست دارم در این فضا حرفی بزنم که مخاطب نگوید: «خب که چی!» بلکه بگوید:«خب بعدش چی؟»
صفحههای اجتماعی من به نظر خودم کارکرد خوبی دارند چون من از شبکه اجتماعی در راستای تعریف و ذات خودش، کارکرد اجتماعی میکشم.
با این شرایط و با حضور هر 2 نوع شاعر در فضای مجازی، غزل و ترانه به راه خوبی خواهد رفت؟
ادبیات به مثابه تاریخ است. نمیتوانیم راجع به اتفاقات این سالها حرف بزنیم. علم تاریخ علم گفتن از گذشته است. ادبیات همین رویکرد را دارد. در حال حاضر بهراحتی میتوانیم درباره ادبیات دهه 70 حرف بزنیم اما راجع به ادبیات دهه 90 و حتی 80 نمیتوانیم صحبت کنیم و نظر بدهیم. اما گذشت زمان شعر ماندگار را مشخص میکند. من مطمئنم عده زیادی از شاعران به اندازه شهرستانهای کوچک فالوئر دارند اما کتاب آنها بیشتر از یک بار منتشر نشده است چون شاعرش خوراک پفکی به مخاطب داده است و مخاطب هم میبیند ارزان است و لایک میکند. اما همین مخاطب کتاب مکتوب شاعر را نمیخرد و از آن استقبال نمیکند. پس زمان مشخص میکند که چه کسی در این عرصه ماندگار است.
نظر شما