به گزارش قدس آنلاین به نقل از خبرگزاری تسنیم، امضای پیشنویس مذاکرات صلح با حکمتیار با اما و اگرهای بسیاری در سطح جامعه و نخبگان افغانستان همراه بوده است. دیدار اعضای حزب حکمتیار با رئیس اجرایی حکومت وحدت ملی و اشاره به همکاری جهت مقابله با مخالفان مسلح دولت، نشان از خدشهدار شدن مذاکرات صلح با طالبان دارد. به نظر می رسد صلح با حکمتیار سایه سنگین خود را بر مذاکرات صلح با طالبان گسترانده است.
پس از دو سال مذاکره بیوقفه، سرانجام پنجشنبه گذشته، پیشنویس توافقنامه صلح حزب اسلامی حکمتیار با دولت کابل به امضا رسید و قرار است نسخه نهایی آن توسط اشرف غنی و حکمتیار در کابل به امضا برسد.
اکنون این پرسش مطرح است که آیا در شرایط عدم به نتیجه رسیدن نشست چهارجانبه مذاکرات صلح طالبان، پیوستنِ گلبدین حکمتیار به دولت، کمکی به تحقق صلح و امنیت آفرینی در افغانستان خواهد کرد؟ آن هم در شرایطی که همه به خوبی بر اهمیت موضوع صلح با طالبان واقفند.
پاسخ این پرسش را باید در چند نکته دنبال کرد:
نخست اینکه فراز و فرود روابط حزب اسلامی حکمتیار و طالبان نشان میدهد که هر چند حکمتیار در برهههایی بویژه قبل از انتخابات گذشته به طالبان نزدیک شد همین گسل انتخابات آنها را جدا کرد، اکنون همکاری حزب اسلامی با دولت جهت مقابله با مخالفان مسلح، نوعی اشاره تلویحی و دهنکجی به طالبان است و احتمال واکنش طالبان در این باره را به همراه خواهد داشت.
موضوع مهم دیگر توجه به نیاتِ حکومتِ پاکستان، مخصوصاً سازمان اطلاعات ارتش آن کشور است؛ زیرا حکمتیار روابط بسیار نزدیک و دیرینه با سازمان اطلاعات ارتش پاکستان (آی.اس.ای) دارد و از طرفِ آن سازمان حمایت میشود. این روابط را میتوان در دوران جهاد، دورۀ دولت مجاهدین از سال 1992 تا 1996 و پس از آن، از آغاز حکومت کرزی تا به امروز، به وضوح مشاهده کرد.
از آنزمان تا به امروز تلاش حکمتیار در کنار سایر گروههای افراطی، مصروف طراحی و سازماندهی عملیاتهای تروریستی بوده است که بر اثر آن، صدها انسانِ بیگناه به قتل رسیدند و به همین جهت، جامعۀ جهانی نامِ وی را در فهرستِ سیاه قرار داده است. با توجه به این پیشینه، بعید به نظر میرسد که حکمتیار و سازمان اطلاعات پاکستان به دنبال پیشبرد فرآیند صلح در افغانستان باشند.
همچنین اگر پاکستان به دنبال پایان دادن به جنگ و زمینه سازی جهت تحققِ صلح در افغانستان میبود، باید طالبان را که طرف اصلی مذاکرات صلح در افغانستان هستند را به میز مذاکره با دولت حاضر میساخت، نه حزب اسلامی را. از همین رو میتوان عدم صداقت سازمان اطلاعات پاکستان در موضوع صلح در افغانستان را بخوبی مشاهده کرد.
همچنین به فرض که موضوع مذاکره صلح با حزب اسلامی حکمتیار، تا حدودی بتواند به دولت کابل و روند مذاکرات صلح افغانستان کمک کند، اما نمیتواند همه مسئله را حل کند و ریشه ناامنیها را بخشکاند. چرا که به رغم لفاظیهای سیاسی، نیروی اصلی طرف مذاکره با کابل، طالبان هستند. به همین جهت می توان گفت که مشکل افغانستان، تنها مذاکره با حزب اسلامی حکمتیار نیست بلکه برونرفت از بحران این کشور، مستلزم نگاهی جامع و مانع است؛ که در این بین توجه به نقش طالبان از اهمیت فزایندهای برخوردار خواهد بود.
از سوی دیگر اگر روند صلح حکمتیار با دولت پیش رود انتظار این حزب در آینده افغانستان برآورده نخواهد شد.همچنان که بسیاری بر این نظر هستند که رهبر این حزب دیگر مهرهای سوخته است و حزب اسلامی نیز از نظر سیاسی و نظامی فرو پاشیده و نتیجه اندک صلح با آن نیز در اوضاع امنیتی و سیاسی افغانستان در کنار خواستهای گوناگون سیاسی، قضایی و ... چندان پایدار نخواهد بود. بویژه که حکمتیار قصد همراهی با جریان تروریستی داعش را داشت و برای کسب نوعی وجهه خود را علاقمند به صلح معرفی میکند.
نکته مهم دیگر وضعیت سیاسی دولت وحدت ملی و امتیاز دهی به حکمتیار است. در واقع حزب اسلامی در مقابل پیوستن به صلح از دولت وحدت ملی، امتیازاتی طلبیده است. اگر دولت وحدت ملی نسنجیده و یا با خوشبینی به برخی خواستههای نامعقول هیئت حزب اسلامی که شاید گرفتنِ چندین پست دولتی باشد،تن دهد، در اینصورت اشتباه بزرگی را مرتکب شده است؛ زیرا در چنین صورتی نتیجه به نفع پاکستان خواهد بود، نه دولت وحدت ملی؛ زیرا حضور هوادارانِ گروه حکمتیار در دولت افغانستان در صورتی که تضمینی برای قطع روابط حکمتیار با آی اس آی وجود نداشته باشد، میتواند زمینه ساز نفوذ و حضور آیاسآی را در دولتِ افغانستان بیشتر سازد.
از این رو میتوان گفت که در شرایط فعلی، تمرکز اصلی دولت کابل باید به موضوع طالبان و دعوت طرفهای درگیر در مذاکرات صلح برای پیشبرد و کسب نتیجه و دستاورد بهتر باشد تا فراتر از یک اقدام مقطعی و پر ابهامی چون صلح با حکمتیار، بتواند زمینههای لازم برای خروج این کشور از بحران را فراهم آورد و رویکرد تقابلی طالبان را خنثی کند.
به هر حال تا زمانی که استراتژی یک بازیگر در افغانستان منجر به اتخاذ استراتژی رقابتی و تقابلی بازیگر دیگر در این کشور شود، نمیتوان چشمانداز روشنی برای حل و فصل بحران ترسیم کرد.
نظر شما