تحولات لبنان و فلسطین

قدس آنلاین: مصر دارای تمدن کهنی است. ایران ما تمدنی که آثار روشنی از آن دارد به ۲۵۰۰ سال قبل برمی گردد. ولی مصر آثار روشن تمدنی اش به ۴۰۰۰ سال قبل بازمی گردد. اهرام مصر برای ۴۰۰۰ سال قبل است. غیر از اهرام نیز آثار تمدنی دیگری دارند که به نظر من از اهرام مهم ترند که در جنوب مصر وجود دارد.

ماجرای شگفت انگیز تمدن و علم در مصر

به گزارش قدس آنلاین به نقل از مهر، مصر را مهمترین کشور عرب و حتی جهان اسلام دانسته اند. کشوری به شدت تاثیرگذار که تاثیر اتفاقات آن در سایر کشورهای اسلامی نیز قابل رویت است. اهمیت فضای فکری مصر لزوم شناخت کامل جریانات مختلف این کشور را ضروری می کند. این بود که سراغ حجت الاسلام محمد حسن زمانی رفتیم تا از اطلاعات میدانی ایشان از فضای فکری مصر استفاده کنیم. حجت الاسلام زمانی سه سال ریاست دفتر حافظ منافع ایران در مصر را به عهده داشته و هم اکنون معاون بین الملل حوزه علمیه قم است.

*به نظر شما چرا مصر مهم است و ما باید برای شناخت جریانات آن وقت بگذاریم؟

کشور مصر در ابعادی کشور بی بدیل و عناصر منحصر به فردی است. این امتیازات باعث می شود که مصر مهم شود و ارزش سرمایه گذاری در آن افزایش یابد. به بعضی از این عناصر اشاره می کنم.

۱ – مصر دارای تمدن کهنی است. ایران ما تمدنی که آثار روشنی از آن دارد به ۲۵۰۰ سال قبل برمی گردد. ولی مصر آثار روشن تمدنی اش به ۴۰۰۰ سال قبل بازمی گردد. اهرام مصر برای ۴۰۰۰ سال قبل است. غیر از اهرام نیز آثار تمدنی دیگری دارند که به نظر من از اهرام مهم ترند که در جنوب مصر وجود دارد.

در این منطقه یک «مَسَلِّه» دیدم. مسلّه یعنی ستون یادبود. ستونی سنگی بود که ارتفاع آن به اندازه یک برج ۱۰ – ۱۵ طبقه است. در حالی که فقط یک قطعه سنگ است! روی این قطعه سنگ با خط هروگلیفی تاریخ تمدن آن دوران مصر حجاری شده است و این خط همچنان با شفافیت محفوظ است.

وقتی این قطعه سنگ را دیدم چند مسئله برایم پیش آمد. اول اینکه هر کوهی نمی تواند چنین سنگ یکنواختی داشته باشد. تقریبا همه کوه ها رگه دارند. شناسایی کوهی که رگه نداشته باشد نیاز به یک دانش قوی زمین شناسی دارد. و مصری ها این دانش را ۴۰۰۰ سال قبل داشتند. دوم اینکه تراشیدن چنین سنگی طبعا خیلی سخت است. قطعا تعداد بسیاری از آنها شکسته شده تا یکی سالم بماند. سوم اینکه حمل این سنگ به چه وسیله ای بوده؟ در حالی که در آن مناطق کوهی وجود ندارد. از کدام سرزمین و با چه وسیله ای آمده؟ چهارم اینکه چنین سنگ بزرگی را چگونه به قامت راست و عمود درآورده اند؟ آیا آنها جرثقیل داشتند؟ پنجم اینکه محاسبات ریاضی آنها چقدر دقیق بوده که ۴۰۰۰ سال از کاشته شدن آن در زمین می گذرد و این همه عوامل طبیعی مثل سیل و زلزله و طوفان نتوانسته ذره آن را تکان دهد؟

به نظر من این ستون از اهرام مهم تر است. پس ویژگی اول مصر قدمت تمدنی است.

ویژگی دوم مصر سابقه علمی آن است، هم در گذشته و هم در دوران متاخر نه معاصر. ویژگی سوم مربوط به الازهر مصر است که قوی ترین دانشگاه اسلامی جهان عرب است. الازهر تقریبا ۱۵ برابر دانشگاه تهران دانشجو دارد. الازهر بیش از نیم میلیون دانشجو دارد که اکثر آنها در رشته های مذهبی تحصیل می کنند.

الازهر، قوی ترین دانشگاه اسلامی جهان عرب است و تقریبا ۱۵ برابر دانشگاه تهران دانشجو دارد. الازهر بیش از نیم میلیون دانشجو دارد که اکثر آنها در رشته های مذهبی تحصیل می کنند

ویژگی چهارم وجود تفکر اسلام انقلابی در مصر است. مصر از مراکز تولید اندیشه اسلامی در دنیای اسلام است. گرچه در ایران ما هم اندیشه انقلابی سابقه دیرینه دارد، ولی کتاب هایی که در سده اخیر در تقویت اندیشه اسلام انقلابی در ایران موثر بودند کتب سیدقطب و محمد قطب و شخصیت های اسلامی مصر است.

ویژگی پنجم علاقه مردم مصر به ائمه «ع» است. گرچه اهل سنت اند و در مصر شیعه خیلی کم است ولی علاقه شدیدی به اهل بیت «ع» دارند. کعبه دلهای اهل سنت مصر سه زیارتگاه در قاهره است: مقام راس الحسین «ع»، حرم سیده زینب و حرم سیده نفیسه که معتقدند این دو بزرگوار از بانوان خاندان پیامبر «ص» هستند. مردم مانند پروانه گرداگرد این سه ضریح می گردند. بزرگترین نماز جمعه اهل سنت مصر نماز جمعه ای است که در مقام راس الحسین «ع» خوانده می شود و این نشانه شدت علاقه مردم مصر به اهل بیت «ع» است. به اهل بیت «ع» متوسل می شوند، نذر می کنند و حاجت می گیرند. بر سردر راس الحسین «ع» این حدیث نبوی را حک کردند: « الاجابة تحت قبته و الشفاء فی تربة والائمة من ولده » یعنی اگر کسی می خواهد خداوند دعایش را اجابت کند زیر قبه حرم امام حسین «ع» برود. اگر کسی شفا می خواهد از تربیت امام حسین «ع» استفاده کند و اگر کسی می خواهد امامان الهی را بشناسد به فرزندان ایشان مراجعه کند.

مصر از مراکز تولید اندیشه اسلامی در دنیای اسلام است. گرچه در ایران ما هم اندیشه انقلابی سابقه دیرینه دارد، ولی کتاب هایی که در سده اخیر در تقویت اندیشه اسلام انقلابی در ایران موثر بودند کتب سیدقطب و محمد قطب و شخصیت های اسلامی مصر است

این ویژگی ها مصر را منحصر به فرد می کند. امروز مصر در تمام جهان اسلام نقش مدیریت علمی را دارد. مصر قلب تپنده ای است که اندیشه دینی را به جهان عرب و جهان اسلام تزریق می کند. تمامی کشورهای اسلامی از فارغ التحصیلان مصر به نحوی بهره می برند. حتی عربستانی که رقیب مصر است و اندیشه غیرمصری یعنی وهابیت را به جهان اهل سنت تزریق می کند باز در رشته های علمی سر سفره اساتید مصر می نشیند و آنها را به دانشگاه هایش دعوت می کند.

پس جا دارد که فرهیختگان و اندیشمندان دانشگاهی و حوزوی ایرانی با جریانات فکری مصر آشنایی دقیقی پیدا کنند. متاسفانه به دلیل قطع رابطه که از ابتدای انقلاب صورت گرفته امکان حضور فرهیختگان ما در مصر نیست، همچنانکه به فرهیختگان مصری هم کمتر اجازه حضور در ایران داده می شود. این مساله راه شناسایی مصر را تا حدودی برای ما تنگ می کند نه اینکه کاملا آن را ببندد.

*به نظر شما عمده ترین جریانات فکری مصر چه جریاناتی هستند؟

من در حضور سه ساله ام در مصر سعی کردم تقریبا با همه جریانات فکری مصر مستقیما و از نزدیک آشنا شوم و با آنها نشست و برخاست داشته باشم.

امروز مصر در تمام جهان اسلام نقش مدیریت علمی را دارد. مصر قلب تپنده ای است که اندیشه دینی را به جهان عرب و جهان اسلام تزریق می کند

جریانات کلی مصر اینها هستند: ۱. تشیع دوازده امامی ۲. تشیع فاطمی که اسماعیلی و از بازماندگان خلافت فاطمی هستند. ۳. اهل سنت تقریبی و پرچمدار وحدت. ۴. ۶۴ طریقت تصوف موجود در مصر. ۵. اهل سنت خنثی و بی طرف. ۶. سلفیت وهابی. ۷. جریان سیاسی ضد انقلاب اسلامی ایران. ۸. جریان پان عربیسم متعصب ایران ستیز. ۱۰. جریان مسیحیان و قبطی های مصر. ۱۱. جریان غرب گرا. ۱۲. جریان لاییک و نفی ارزش های دینی. ۱۳. اخوان المسلمین. ۱۴. قرآنیون.

هرکدام از اینها پرونده جداگانه ای دارند. هرکدام نقش خاص خود را در مصر و در جهان اسلام ایفا می کنند. جا دارد برای هریک از این جریانات حداقل یک مقاله مفصل علمی نوشته شود. البته در لابلای اینها نیز جریانات ریزتری نیز وجود دارد و بعضی از این جریانات قابل انشعاب به چند خرده جریان هست.

*لطفا توضیح مختصری درباره ویژگی های فکری هریک از این جریانات بفرمایید.

جمعیت شیعیان دوازده امامی در مصر بسیار اندک و حدود ۵۰۰ هزار نفر است. بخشی از اینها آشکارا تشیع خود را اعلام کرده اند و بعضی تشیع خود را پنهان کردند. اکثر اینها بعد از انقلاب اسلامی با تشیع آشنا شدند. یکی از رهبران شیعه مصر مستشار دمرداش العقالی یکی از حقوق دانان برجسته و نماینده سابق مجلس مصر و نماینده سابق انتصابی رییس جمهور در مجلس سنا مصر است. وقتی که آیت الله خامنه ای رییس جمهور بودند ایشان پیک و سفیر مخصوص حسنی مبارک برای رساندن پیام مصر به ایران بود. البته در آن زمان شیعه نبود.

متاسفانه به دلیل قطع رابطه که از ابتدای انقلاب صورت گرفته امکان حضور فرهیختگان ما در مصر نیست، همچنانکه به فرهیختگان مصری هم کمتر اجازه حضور در ایران داده می شود. این مساله راه شناسایی مصر را تا حدودی برای ما تنگ می کند

گروه دوم شیعیان اسماعیلی هستند. حدود ۶ – ۷ میلیون شیعه فاطمی داریم. اینها شیعیان مستضعفی هستند که از زمان صلاح الدین ایوبی که شمشیر دولبه ای را برداشت و علیه صلیبیان و شیعیان شمشیر کشید، باقی مانده اند. عده ای از شیعیان در آن زمان به کشورهای آفریقایی و هند فرار کردند و عده ای به جنوب مصر فرار کردند. اینها مستضعف هستند. نه مسجدی دارند و نه عالمی و نه حوزه ای. تنها چیزی که از تشیع دارند این است که می گویند ما می دانیم از دوستداران اهل بیت «ع» هستیم.

گروه سوم پرچمداران سنی وحدت اسلامی هستند. گرچه اندیشه وحدت از گذشته بوده ولی در زمان معاصر پرچمدار این جریان شیخ محمود شلتوت شیخ الازهر بوده است. او با پیشنهاد آیت الله بروجردی دارالتقریب را راه اندازی کرد که برکات زیادی داشت. کتاب های اعتدالی بسیاری از اهل سنت و شیعه در مصر و ایران به چاپ رسید. کتاب تفسیری مانند مجمع البیان شیعه، کتاب حدیثی مثل حدیث ثقلین و ... توسط الازهر به چاپ رسید. بعد از انقلاب اسلامی و قطع رابطه ایران و مصر دارالتقریب نیز بسته شد. این تفکر البته هنوز هم در میان بعضی بزرگان الازهر وجود دارد. شیخ کنونی الازهر آقای محمد الطیب دارای همین دیدگاه است. مفتیان مصر دکتر شوقی علام مفتی کنونی مصر، دکتر علی جمعه مفتی سابق مصر و دکتر نصر فرید واصل مفتی اسبق مصر از شاگردان مکتب شیخ شلتوت هستند و به وحدت اسلامی معتقدند. عالمان بزرگ دیگری مثل دکتر احمد کریمه نیز دارای همین دیدگاه هستند.

جریان چهارم اخوان المسلمین است. اخوان المسلمین چند ویژگی دارد. اول اینکه بزرگترین حزب اسلامی جهان اسلام است. حزبی بزرگتر و مقتدرتر از اخوان المسلمین در جهان اسلام نداریم. هم نیمی از جمعیت مصر را طرفدار خود دارد و هم در چندین کشور دنیا شعبه های قوی دارد که هرکدام قدرت نقش آفرینی در حکومت را دارند. مثلا در تونس قدرت را به دست گرفتند. در الجزایر قدرتی پیدا کردند. در ترکیه حکومت را به دست گرفتند. در سودان مدتی قدرت را به دست گرفتند. اخوان در کشورهایی هم که قدرت را در دست نگرفته بزرگترین رقیب حکومت محسوب می شود. در کشورهایی هم که ثقل جمعیتی ندارند طرفدارانی دارند مثل ایران.

حزبی بزرگتر و مقتدرتر از اخوان المسلمین در جهان اسلام نداریم. هم نیمی از جمعیت مصر را طرفدار خود دارد و هم در چندین کشور دنیا شعبه های قوی دارد که هرکدام قدرت نقش آفرینی در حکومت را دارند

ویژگی دوم اخوان این است که بر پایه اسلام سیاسی و انقلابی استوار شده است. شاید قبل از اخوان در اکثر کشورهای اسلامی این تفکر به شکل برجسته وجود نداشت. ویژگی سوم اینکه اخوان صادرکننده این تفکر به کشورهای دیگر دنیا شد. حتی ایران هم تا حدودی در ۴۰ – ۵۰ سال قبل متاثر از فرهنگ اسلام سیاسی اخوان بود. کتاب های متعدد مصری ها مثل حسن البنا و سیدقطب در ایران ترجمه شد. ترجمه این کتاب ها یک تفکر اسلام سیاسی را در ایران پدید آورد، گرچه تنها مبدا این تفکر در ایران اندیشمندان مصری نبودند بلکه اندیشمندان بزرگ قبلی ایرانی مانند سیدجمال الدین اسدآبادی، میرزای شیرازی، شهید مدرس و ... در آن نقش پررنگی داشتند. وقتی ایران شیعی از اخوان تاثیر گرفت، طبیعی است که کشورهای اهل سنت تاثیرپذیری بیشتری داشتند.

در ایران دیدگاه های متفاوتی نسبت به اخوان وجود دارد. بعضی با نگاه شیفتگی به اخوان نگاه می کنند. بعضی ها به شدت دشمن اخوان هستند بخاطر اینکه آن را سلفی و وهابی می دانند. گروه اول به دلیل انقلابی بودن اخوان آن را می ستایند و گروه دوم چون آنها را سلفی می دانند نفی شان می کنند. گروه دوم دو شاهد برای دیدگاه خود می آورند. یکی شهادت شیخ شحاته و دیگری سخنرانی مرسی در ایران که نام خلفا را در یک سخنرانی سیاسی که اصلا مرسوم نیست به زبان آورد. این طبیعی است که علمای اهل سنت در خطبه ها از خلفا تمجید کنند ولی در یک سخنرانی سیاسی این رسم نیست. آقای مرسی تعمدا این کار را در کشور شیعی انجام داد.

*از هیچ کدام از این دو سلفی بودن اخوان برداشت نمی شود. شهادت شحاته را که دولت مرسی محکوم کرد. خلفا هم که مورد احترام همه اهل سنت هستند نه فقط سلفی ها.

چند روز قبل از شهادت ایشان در حضور آقای مرسی بحثهای شدید شیعه ستیزانه مطرح شد و گفته شد که شیعیان را باید از مصر بیرون کرد و ایشان سکوت کرد. سکوت رییس جمهور در برابر این جریان تندرو نشانه تایید است. حال اینکه وظیفه ایشان حمایت از وحدت ملی مصر و وحدت امت اسلام بود. وظیفه قانونی ایشان این بود که بگوید هرچند ما تشیع را قبول نداریم ولی شیعیان شهروندان ما هستند و باید امنیت آنها حفظ شود.

علاوه بر اینکه در جریان کشتن شیخ شحاته نیروهای امنیتی می توانستند مانع شوند و نشدند. آقای مرسی در این قضیه مقصر است. میزان جرم او را نمی توانیم معین کنیم. این محکوم کردن ها نمی تواند او را تبرئه کند.

در اجلاس تهران که سیاسی بود نباید مسائل مذهبی مطرح می شد. البته اگر این کار را یک عالم سنی انجام دهد طبیعی است و ما هم آن را منطقی می دانیم. اما یک رهبر سیاسی که هیچ جا رسم ندارد چنین کاری بکند، از خلفا تجلیل می کند یعنی تعمدی دارد برای رنجاندن میزبان شیعی خود. چون به این نیت انجام شد باعث رنجش شد وگرنه صرف تجلیل از خلفا توسط اهل سنت در کشور ما عادی است.

من که از نزدیک در مصر با جریان اخوان مرتبط بودم درباره آن باید به دو نکته اشاره کنم. اول اینکه اخوان المسلمین در طول حیات خود دوره های متفاوتی را گذرانده و همه این دوره ها یکسان نیست و نمی توان داوری واحد درباره آن انجام داد. دوره حسن البنا دوره شفاف و روشنی بود. به این دلیل که اندیشه های او با اندیشه های انقلاب اسلامی نزدیکی بسیاری داشت. او یک اسلام اصیل بدون التقاط و بدعت را مطرح می کرد و همچنین اسلامی را مطرح می کرد که پاسخگوی نیازهای نوپدید جوامع و آفریننده تمدن بود. به این وسیله از سلفی ها و متحجرین فاصله می گرفت. او به وحدت شیعه و سنی نیز علاقمند بود و عضو دارالتقریب بود. عامل اصلی تحول جامعه را هم تربیت انسان ها می دانست. ممکن است تفاوت هایی میان اندیشه های ما و حسن البنا وجود داشته باشد ولی اشتراکات خیلی بیشتر از اختلافات است.

ممکن است تفاوت هایی میان اندیشه های ما و حسن البنا وجود داشته باشد ولی اشتراکات خیلی بیشتر از اختلافات است

در دوره های بعدی با آمدن مرشدهای مختلف و تغییر اوضاع اجتماعی، اخوان هم عوض می شد. گاه اخوان به یک جریان نظامی تبدیل می شد. گاه به یک حزب تربیتی محض تبدیل می شد که از تمام فعالیت های فیزیکی امتناع می کرد. در دوره دیگر به جریان دراماتیک تبدیل می شود که صبغه اصلی فعالیتش ادبیات است. این دوره ها رنگ گرفته از شخصیت مرشد آن دوره اخوان است. پس اخوان در هر دوره رویکرد متفاوتی داشته است.

از طرف دیگر اخوان المسلمین مانند سایر احزاب نیست که همه اعضایش دارای یک اندیشه مشابه باشند. در دو ساحت شاهد تغییر رویکرد در درون اخوان هستیم. ساحت اول ساحت کشورهاست. اخوان سوریه اندیشه ای دارد که اخوان مصر ندارد. اخوان تونس اندیشه دیگری دارد و الی آخر. مشترکاتی بین اینها وجود دارد ولی اختلافات جدی نیز میان شعب اخوان در کشورهای مختلف وجود دارد. در واقع اخوان در هر کشوری از دیدگاه بزرگانی که در آن کشور طرفدار اخوان شدند رنگ گرفت.

ساحت دیگر تغییر این است که در درون اخوان مصر سه جریان فکری متفاوت پیدا شد که کاملا از هم متمایزند. وجود سه جریان متضاد و متفاوت داخل اخوان مصر باعث می شود که رویکرد اخوان بسته به تعلق مرشد به هریک از این جریانات مشخص شود.

جریان اول به سلفیت گرایش پیدا کرد. جریان دوم به اسلام غربگرا روی آورد و جریان سوم اسلام اصیل اعتدالی و تقریبی را در پیش گرفت.

طرفداران جریان اول بیشتر نگاه های متحجرانه به دین دارند. رفتار ظاهری آنها هم شبیه سلفی هاست. این ها را وهابی نمی دانیم. اینها سلفی های متاثر از وهابیت هستند. این جریان ضدشیعی است و ضدانقلاب اسلامی ایران است.

*وزن این جریان در درون اخوان چقدر است؟

هر کدام از این سه جریان شاید یک سوم اخوان مصر را به خود اختصاص دهند. جریان دوم غربگرایان هستند. اینها عکس گروه اول فکر می کنند. نگاه بسیار باز نسبت به تمدن غرب دارند. متاثر از فرهنگ غرب هستند. تعبد اینها کمتر است برخلاف گروه اول که تعبد شدید دارند ولی تعقل کمتری دارند. سازش و حتی تبعیت از غرب را خیلی بد نمی دانند. رابطه با آمریکا برای آنها شیرین است. حتی به تعامل با اسرائیل معتقدند. برخلاف ذهنیتی که جامعه داشت که مرسی از طیف اول است، او از طیف دوم است. او ارتباط بسیار قوی با آمریکا داشت و حتی قطع رابطه با اسرائیل را نپسندید و نه تنها سفارت اسرائیل در مصر و سفارت مصر در اسرائیل را تعطیل نکرد که حتی بالاتر از حسنی مبارک رفت. او نامه ای محرمانه به نخست وزیر اسرائیل نوشت و گفت سفیری برای شما می فرستم که امین شما و من است. حسنی مبارک هم این کار را نکرد. این عمق غرب زدگی است.

متاسفانه در دوران بیداری اسلامی زمام اخوان در دست این گروه بود. به این دلیل که این جریان نگاه خوبی به انقلاب اسلامی نداشتند، سر ناسازگاری با انقلاب اسلامی گذاشتند و هرچه ما به آنها اعلام کردیم که این مسیر شما خطاست و اصلاحاتی به آنها پیشنهاد کردیم، غرور و مبانی غلط غربگرایانه آنها اجازه نداد که نصیحت های ما را بپذیرند. هنوز هم که هنوز هست سر عقل نیامدند.

*این رویکرد اخوان به دلیل مبانی غربگرایانه آنها بود یا اینکه به لحاظ روشی معتقد به شیوه عمل گام به گام بودند؟

تفاوت روش ها ناشی از تفاوت مبانی است. مبانی متفاوت است که روش های متفاوت را تولید می کند. اخوان المسلمین مدعی استعمارستیزی باید در برابر استعمار زانو بزند و کاری بکند که حسنی مبارک غربگرا انجام نداد؟ این به نظر من روش نیست و به مبانی برمی گردد. در سیاست گام به گام هدف انقلابی است منتها حرکت آرام است. در حالی که اخوان پسرفت داشت و از حسنی مبارک به سمت عقب می رفت.

*طیف سوم اخوانی های مصر چه نگاه هایی دارند؟

طیف سوم طیف اسلام اصیل تمدنی و وحدتی است. آقای مهدی عاکف مرشد اسبق اخوان دارای این تفکر بود. راجع به انقلاب ما نگاه خوبی داشت. وحدت شیعه و سنی جزو مواضع همیشگی او بود.

دو خاطره از آقای عاکف عرض کنم. در مصاحبه ای از ایشان پرسیده بودند که به نظر شما بهترین راهکار اسلامی شدن قوانین مصر چیست؟ ایشان گفت من پیشنهاد میکنم کمیته ای تشکیل شود مرکب از ۵ -۶ عالم دینی که ناظر بر مصوبات پارلمان باشند. آنچه که با شرع موافق دیدند تایید کنند و آنچه مخالف دیدند رد کنند.

به گونه ای پیشنهاد را مطرح کرد که خبرنگار احساس کرد همان شورای نگهبان ایران است! پرسید چرا نمی گویید شورای نگهبان جمهوری اسلامی ایران؟!

مجله ای در مصر وجود داشت به نام «روزالیوسف» که پرتیراژترین مجله مصر و متعلق به لاییک ها بود. روزی دیدم روی مجله عکس یک عالم شیعه با عبا و عمامه در حالی که دارد به محبت مردم پاسخ می دهد زده شده است. چهره آقای محمدعاکف را با عبا و عمامه فوتوشاپ کرده بودند و بالای آن نوشته بودند حضرت آیت الله العظمی محمدمهدی عاکف! مقصودش این بود که عاکف از نظر اندیشه به شیعیان ایرانی نزدیک است.

انتهای خبر/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.